اول. این حجم تولید بالا برای جشنواره، زمانی میتواند مثمرثمر باشد که اولا کیفیت تولید برنامهها بالا باشد و ثانیا اینکه تفاوت ماهوی بین برنامه ها شاهد باشیم ولی آنچه ویژه برنامه های فجر را شکل داده یک سری گفتگوهای ثابت درباره آثار جشنواره و هرازگاه ارائه نظرهایی است ابتدایی از آثار. باورش سخت است ولی چندین بار در این برنامه ها دیدهایم که به جای تحلیل فیلم، خلاصه داستان تعریف کرده و گاهی نیز فیلمهایی را پررنگ میکنند که اقبال نسبی مخاطب را هم ندارند. از همه اینها گذشته چرا در تمام طول سال جز معدودی برنامه مرتبط به سینما نداریم ولی هنگام جشنواره با این حجم تولید مواجه میشویم؟؟ خروجی این تولیدات چیست؟ و چقدر از محتواهای آنها بدنه مخاطب سینما را به وجد خواهد آورد؟ وقتی تنها بازخورد همه این برنامهها همان دو دقیقه اظهارات کارگردان خاص علیه بانوان سینماگر است حقیقتا باید کنکاشی کرد در اتاق فکر این برنامهها و تلاش برای بهبودشان.
دوم. با راه افتادن بازار فیلم جشنواره فجر، حضور کشورهای همسایه و همسو نظیر روسیه، سوریه، افغانستان، ترکیه و لبنان بیش از سایر کشورها در بازار جلب نظر میکند. این تمرکز بر کشورهای همسایه اگر به جشنواره فجر محدود نگردد و بتوان آن را به برنامه ای برای کل سال سینمای ایران بدل کرد قطع به یقین دستاوردهای مختلفی خواهد داشت و در صدر آنها رهایی از بازار محدود داخلی. سینمای ایران به لحاظ کمیت تولید افزون از ظرفیت یک سال اکران، جا دارد و اگر بتوان شرایطی را فراهم کرد که فیلمهای برگزیده ایرانی در کشورهای همسایه فرصت عرضه پیدا کنند بسیار مفیدتر از حضورهای محدود در جشنوارههای گمنام و دورافتاده است. اگر بشود دبیرخانه فجر را در کل سال فعال نگه داشت آن گاه میتوان در سایه بازار فجر، شرایط عرضه فیلمهای ایرانی در سینماها یا شبکه های تلویزیونی و پلتفرمهای کشورهای همسایه فراهم کرد. اقدامی که شاید بتواند در یک بازه زمانی چندساله جای پایی ایجاد کند برای سینمای ایران در همین کشورهای همسایه و همسو.
تاخیر در اکران فیلم «گلهای باوارده» یا همان «پالایشگاه» در خانه رسانه جشنواره همراه شد با ورود وزیر نفت به جشنواره و کلی حرف و حدیث درباره حمایت وزارت نفت از فیلم که البته عجیب هم نیست
سوم. تاخیر در اکران فیلم گلهای باوارده یا همان پالایشگاه در خانه رسانه جشنواره همراه شد با ورود وزیر نفت به جشنواره و کلی حرف و حدیث درباره حمایت وزارت نفت از فیلم که البته عجیب هم نیست. به هر حال این فیلم که فارابی را به عنوان رکن اصلی تولید داشت به خاطر مضمون فیلم حمایت وزارت نفت را هم دریافت کرده تا ماجرایی از دوران جنگ را روایت کند. درنهایت با وجود استنشاق(!) بوی نفت ولی هیچکس نفتی نشد چون اصلا فیلم پخش نشد آن هم بعد از حدود دو ساعت انتظار اهالی رسانه بی آن که حتی یک نفر بابت این انتظار از اهالی رسانه دلجویی کند. بهانه عدم اکران گلهای باوارده، مشکل فنی عنوان شد ولی مشاهدات حکایت دارد از عدم نمایش فیلم در سینماهای مردمی و این خودش ظن را به سمت نرسیدن یا نرساندن(؟) فیلم به جشنواره میبرد.
چهارم. ماجرای درخواست یک پخشکننده عراقی از رئیس سینما هم ماجرای جالب و پندآموزی است. این پخشکننده که در بازار فیلم جشنواره حضور داشته از رییس خواسته شرایط چاپ کتابش -مرتبط با ارتباط سینمای ایران و عراق- را فراهم کند. چرا سازمان سینمایی ایران باید از انتشار کتابی در عراق حمایت کند؟ سطح توقع مهمانان خارجی جشنواره باید این باشد؟ حالا اگر درخواست انتشار مشترک را میکرد منطقیتر بود ولی اینکه به این طرف به چشم فاندر مطلق مینگرند جای تعجب دارد.
پنجم. جشنواره به روزهای انتهایی خود نزدیک میشود و هنوز فیلمی که بتواند جشنواره را به معنای واقعی کلمه داغ کند پیدا نشده. انبوهی از فیلمهای متوسط و ضعیف و چندین و چند فیلم با ساختار ویدیویی در جشنواره هویدا بود و فقر تولید و اجرا در همه سطوح به چشم میخورد. نمیشود که سینما را از وجود تهیهکنندههای حرفهای خالی کرد و بعد انتظار داشت فیلم خوب هم تولید شود. پای همان یکی دو فیلم قابل قبول جشنواره، سینماگران باسابقه بودند و این، یعنی هنوز دود از کنده بلند میشود و اگر میخواهیم اوضاع سینمای مان بهتر شود چاره اش واگذاری تولید به افراد باسابقه است.