شهرری - ایرنا - حسین عزیز وکیلی از مبارزان دوران انقلاب در شهرری که در دفاع از شهر سوسنگرد نیز همرزم شهید گرانقدر مصطفی چمران بوده، هنوز هم در فعالیتهای انقلابی پرچمدار است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، حسین عزیز وکیلی یکی از یادگاران دوران انقلاب اسلامی و از رزمندگان دفاع مقدس که هنوز هم با آن شور و اشتیاق دهه شصت در شهرری مشغول خدمت به انقلاب و مردم است، فردی مخلص و بی ریا که وقتی پای صحبتهایش می نشینی شور رزمندگی دهه شصتی را هنوز درون حرفهایش می توان یافت و با تلاش بسیار سعی در ادامه دادن راه شهدا را دارد و همچنین دغدغه بازماندن از راه شهدا را دارد .

او با تشکیلاتی که با همت خودش فراهم کرده نیز زمینه ساز خدمت رسانی به نیازمندان است؛ خیران نیز سهیم نذر و کمک خود در اختیار مجموعه او قرار می دهند تا به دست نیازمندان برساند.

در نوجوانی در راهپیمایی ۱۵ خرداد ۴۲ شرکت کردم

اما وقتی از سوابق انقلابی او صحبت به میان آوردیم او اینگونه آن سوابق درخشان را باز گو کرد و گفت: در نوجوانی وقتی که ۱۲ سال داشتم در راهپیمایی معروف ۱۵ خرداد با مردم انقلابی ورامین و عمویش شرکت کرده است. وقتی پای صحبتهایش می نشینی شور رزمندگی دهه شصتی را هنوز درون حرفهایش می توان یافت و با تلاش بسیار سعی در ادامه دادن راه شهدا و همچنین دغدغه بازماندن از راه شهدا را دارد

وی افزود: کارگر کارخانه چیت ری بودم قبل از انقلاب دایی مرحومم با ارتباطی که با حاج آقا مصطفی خمینی در قم داشت نوارهایی از آن طریق می آورد و ما بسیار محرمانه در کارخانه به افراد شناخته شده می دادیم. در کارخانه رفته رفته به عنوان یک فرد معتمد و حزب الهی شناخته شدم و دوستان مرا به عنوان مسئول انجمن اسلامی کارخانه انتخاب کردند.

روحانیت شهرری به محوریت آیت الله غیوری (ره) در مسجد فیروز آبادی تحصن کرده بودند

وکیلی ادامه داد: وقتی حسن البکر و صدام ملعون عذر امام راحل را خواستند و به سوی کویت رها و آنها هم از ورودش جلوگیری کردند و امام به پاریس  فرانسه رفتند، روحانیت شهرری به محوریت آیت الله غیوری (ره) در مسجد فیروز آبادی تحصن کرده بودند خبر به ما رسید . باید توضیح دهم کارخانه چیت ری حدود هفده قسمت و چهار هزار و صد تا کارگر داشت ما با سه چهار تا از برادران در حالیکه هنوز ساواک و گاردی ها به حکومت تسلط داشتند در کارخانه کارگرها را قسمت به قسمت حرکت دادیم و تحریک کردیم و آمدیم وسط خیابانهای درون کارخانه و جمعیت را حرکت دادیم به سمت بیرون از کارخانه.

در خیابان فدائیان اسلام شور عجیبی بین کارگرها بود چندتا از دوستان یک اتوبوس تهیه کردن و من و حاج ستار اصغری که الان هم در اسلامشهر تشریف دارند روی سقف اتوبوس رفتیم و شروع کردیم به شعار دادن و باشعار مرگ بر شاه و مرگ بر رضا خان و یا مرگ یا خمینی به سمت حرم حرکت کردیم.

این اولین راهپیمایی شهرری ری بود

این مبارز انقلابی ادامه داد: در راه جمعیت زیادی از مردم به ما پیوستند با وجود اینکه نیروهای ژاندارمری جلوی پل سیمان ( منطقه ای در شهر ری ) صف بسته بودند تا جلوی مردم را بگیرند ولی هرچه تلاش کردند موفق نشدند و مردم با سر دادن شعار از آنها عبور کردند و خودشان را رساندند به مسجد فیروزآبادی، روحانیونی که داخل مسجد تحصن کرده بودند با دیدن مردم بسیار خوشحال شدند و با استقبال با شکوه به تحصن خودشون پایان دادند این اولین راهپیمایی شهرری ری بود.

وکیلی افزود: درروزهای بیستم و بیست و یکم بهمن ۵۷ در اوج درگیری ها که به حرم عبدالعظیم نیز رسیده بود گاردی ها و سربازها مجاور قبر رضا خان موضع گرفته بودند و با یک سری از افراد که به آنها چریک های اکثریت می گفتند درگیر شدند درگیری ها به حرم کشیده شد و یکی دوتا از گاردی ها رفته بودند داخل گلدسته های حرم و به مردم و چریک ها تیراندازی می کردند. بنده با برادرم در هشتی ( حیاط ) شمالی حرم ایستاده بودند. در صحن قدیم یکدفعه صدای الله اکبر یک نفر به گوشمون رسید و پشت بندش صدای افتادن فردی روی پله ها آمد .

در خیابان فدائیان اسلام شور عجیبی بین کارگرها بود چندتا از دوستان یک اتوبوس تهیه کردن و من و حاج ستار اصغری که الان هم در اسلامشهر تشریف دارند روی سقف اتوبوس رفتیم و شروع به شعار دادن کردیم و باشعار مرگ بر شاه و مرگ بر رضا خان و یا مرگ یا خمینی به سمت حرم حرکت کردیم.

هفت ماه هم در لبنان با رزمندگان حزب الله همسنگر بودم

این مبارز انقلابی توضیح داد: یکی از برادران چریک که یک اسلحه برنو در دست داشت که از گلدسته ها به سر شلیک کرده بودند و وی نیز نیمه جان بر روی زمین افتاده بود پیکر این بنده خدا را با برادرم بلند کردیم هرچی از مردم کمک خواستیم کسی نیامد می ترسیدند تک تیراندازها آنها را هم بزنند هر طوری بود پیکر این بنده خدا را کشیدیم تو هشتی حرم یک وقت دیدیم مغز این شهید از پشت سرش بروی زمین افتاد و تکانی خورد و به شهادت رسید.

حاج حسین تصریح کرد : بنده توفیق داشتم چهل و دو مرتبه به جبهه اعزام شوم و حدود ۶ هفت ماه هم در لبنان با رزمندگان حزب الله همسنگر بودم و در سوسنگرد نیز همرزم شهید چمران بودم بطوری که در حفاظت از سوسنگرد سمت چپ کرخه را به گروه ما سپردند و سمت راست کرخه را به گروه چریک های شهید چمران ، ما هروقت با این بزرگوار برخورد می کردیم با روی خوش و آغوش باز از ما استقبال و هر خواسته ای داشتیم برآورده می کرد و با دو سه جمله خستگی رو از تن ما خارج می شد.