صحبت از انقلاب و سالروز پیروزی مردم در انقلاب شکوهمند ۵۷ می شود سیمایی متفاوت از کوچه و خیابان های شهر زنده می شود، کوچه ها، خیابان ها و میادین شهر برای ما فقط یک نام و نشان است که هر روز می شنویم و به کار میبریم اما جوانان پرشور انقلابی دوران به ثمر نشستن پیروزی انقلاب، سیمایی متفاوت از این نام ها در خاطرشان ثبت کرده اند، ۴۴ سال دیگر هم که بگذرد این خیابان ها، محلات و میادینی خاص در شهر روزهای پر هیجان خود را که با اراده جوانان تا رسیدن به نقطه پیروزی عجین شده بود، را فراموش نمی کنند.
نماینده مجمع کانون نیروهای مسلح ارتش استان لرستان و رییس کانون آجا شهرستان بروجرد و اشترینان که دوران جوانی او با پیروزی انقلاب همزمان بود از حال و هوای آن روزهای شهر می گوید که چگونه همه اقشار جامعه از نوجوان و جوان و زن و مرد همه با اتحادی منسجم در براندازی رژیم پهلوی تلاش می کردند.
سعید عبدی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا می افزاید: در آن شرایط در یکی از روزهای پرتکاپوی مبارزات انقلابی به همراه برخی جوانان شهر به منزل آیت الله آقا محمد بروجردی رفتیم تا بگویند که چه تصمیمی دارند چون انقلابیون دوست داشتند به خیابان بیایند که در آن دیدار با یک روحانی شریف و مبارز و شجاع به نام حجت الاسلام شریف آشنا شدیم و بعد از صحبت با آیت الله آقا محمد بروجردی گفتند، به خیابان بیایید.
وی ادامه داد: آن شرایط همزمان با روی کار آمدن دولت بختیار بود درست در شرایطی که مردم می گفتند ما شاه نمی خواهیم و نخست وزیر عوض می شود، ما جوانان در آن روز به صحبت های حاج آقا شریف گوش می دادیم و او می گفت که دولت بختیار دولتی بی اختیاری است و اگر ما سکوت کنیم که اینها روی کار بیایند، به ضرر مردم و انقلاب است.
عبدی اظهار داشت: به هر حال ما آمدیم و آن روز مصادف شد با شهادت جوانی به نام علی بیات که اکنون باشگاهی به نام او در بروجرد وجود دارد، جوانی مبارز و شجاع بود، در جای دیگر شهر یعنی از سه راه جعفری نیز یک روحانی به نام حاج آقا شیخ یعقوب نوروزی با همراهان خودش حرکت کردند که در مجموع می توان اتحاد و همبستگی همه اقشار مردم در شهر را در همراهی برای رسیدن به یک هدف که براندازی رژیم پهلوی بود را مشاهده کرد.
این جوان مبارز دوران انقلاب ۵۷ می گوید: مسجد امام خمینی (ره) محل تمرکز و تجمع جوانان انقلابی بود که معمولا از آنجا به خیابان صفا و بعد وارد خیابان شهدا می شدیم در یکی از همین راهپیمایی های اعتراضی به خاطر دارم که در همین مسیرها شاهد شهادت یک نوجوان ۱۳ ساله به نام شهید کزازی و در موردی دیگر یک مرد سالمند به نام ماشالله کوقان بودم.
عبدی افزود: در یک مورد نیز یک جوان مبارز به نام چراغعلی پیریایی که طناب به مجسمه شاه بسته بود تیر خورد و به شهادت رسید.
وی گفت: از ۱۵ مهر ماه سال ۵۷ مدارس در بروجرد تقریبا حالت نیمه تعطیل بودند و در بسیاری موارد معلمان، دانش آموزان را برای پیوستن به مبارزات همراهی و تشویق می کردند حرکت های اعتراضی هر روز ادامه داشت تا به ایام محرم رسید و هیات عزاداری همگی شکل انقلابی به خود گرفته بود و تمام نوحه ها هم انقلابی شدند و این حرکات آنچنان منسجم و متحد پیش می رفت تا اینکه در ۲۲ بهمن به پیروزی انقلاب منجر شد.
محمدتقی گودرزی، دکترای زبان و ادبیات فارسی و استادیار دانشگاه از دیگر جوانان بروجردی در دوران انقلاب ۵۷ است که شمایل انقلابی جای جای شهر را خوب به خاطر دارد خاصه اینکه منزل پدر کانونی برای جوانان انقلابی آن دوران شده بود.
وی سابقه تدریس در مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه های آزاد اسلامی بروجرد، خرم آباد، کرمانشاه، سنندج و همدان را دارد و مدیر گروه و ریاست دانشکده علوم انسانی دانشگاه آزاد اسلامی بروجرد هم بخشی از سوابق وی است، در بازه زمانی ۱۳۶۰ تا ۱۳۶۵ جمعاً به مدت یازده ماه در جبهه ها به عنوان داوطلب، حضور داشته است.
وی در گفت و گو با خبرنگار ایرنا گفت: از یک سال قبل از پیروزی انقلاب ۵۷ جوانان بروجرد در منزل ما جمع می شدند تا اعلامیه ها، بیانیه ها و نوارهای سخنرانی امام خمینی (ره) را تکثیر و در اختیار مردم قرار دهیم، با توجه به کنترل شدید ساواک اما ما جوانان به فعالیت های سیاسی زیرزمینی و مخفیانه خود ادامه می دادیم.
گودرزی افزود: پخش نوارهای سخنرانی امام خمینی(ره) و شریعتی نقش موثری در بیداری و هوشیاری مردم داشت و جوانان همیشه در راهپیمایی ها حضور داشتند و بسیاری دستگیر و زندانی شدند.
وی بیان کرد: در آبان سال ۵۷ فرهنگیان بروجرد مقابل آموزش و پرورش تجمع کردند و با در دست داشتن شاخه های گل راهپیمایی سکوت شکوهمندی را رقم زدند بطوری که بنا بر اعلام روزنامه های آن زمان بیش از ۴۰ هزار نفر در مسیر آن راهپیمایی شرکت کردند تا به خیابان صفای بروجرد رسیدند.
گودرزی بیان کرد: در خیابان صفا مقابل حوزه علمیه امام صادق (ع) ایستادند و خواهان پیوستن روحانیون به راهپیمایی شدند با وجود فشار و کنترل ساواک مبنی بر ممانعت از حضور روحانیون در راهپیمایی های اعتراضی ناگهان چند روحانی با شجاعت به جمعیت پیوستند و رهبری راهپیمایی را عهده دار شدند.
وی ادامه داد: از جمله این روحانیون مبارز حجت الاسلام حاج شیخ احمد گودرزی و حاج شیخ علی گودرزی(پدر و برادرم) بودند که به جمعیت مردم پیوستند، مسیر راهپیمایی ادامه پیدا کرد و پدرم و برادرم در سخنانی مردم را به آرامش دعوت کردند تا بهانه دست سرگوبگران داده نشود.
گودرزی گفت: در آن روز بروجرد حال و هوای خاصی داشت و اتحاد مردم مشهود بود و قرار شد عصر همان روز مجدد به شیوه مسالمت آمیز راهپیمایی اعتراضی داشته باشند ولی از آنجایی که ساواک از حضور گسترده صبح آن روز عصبانی بود راهپیمایی عصر آن روز به خشونت کشیده شد و به صحنه جنگ و گریز تبدیل شد و مردم را با گلوله جنگی و ماشین آبپاش متفرق می کردند.
وی افزود: چنین حرکت های اعتراضی از سوی مردم همچنان ادامه داشت و در نهایت به پیروزی مردم انجامید و جوانان بروجرد نه فقط در آن دوران بلکه در دوران جنگ تحمیلی هم در دفاع از انقلاب پیشقدم بودند.و مردم با یک اتحاد و انسجام مشکلات را تقسیم می کردند تا انقلاب استوار مسیر خود را طی کند، مردم انقلاب را از خود می دانستند و با حکومت نوپای جمهوری اسلامی همراهی می کردند.
گودرزی اضافه کرد: نکته قابل توجه در رفتار مردم مبارز و انقلابی آن زمان پایبندی شان به قانون بود و سرخود هیچ عملی مرتکب نمی شدند و کسی دنبال انتقام شخصی و خارج از چارچوب قانون نبود که نشانه فرهنگ شایسته این شهر بود.
سعید شریف که خود فرزند شهید ( شهید شریف قنوتی اولین روحانی شهید دفاع مقدس روز ۲۴ مهر ۱۳۵۹ در خرمشهر در نبرد تن به تن به شهادت رسید) و یکی دیگر از جوانان بروجرد در دوران انقلاب ۵۷ است، که خاطره ای از آن دوران را نقل می کند و می گوید: ۲۶ دی ماه سال ۱۳۵۷ روزی که شاه و فرح پهلوی از ایران فرار کردند در بروجرد راهپیمایی و جشن بزرگ مردمی در سراسر شهر برگزار شده بود .ما در بروجرد محله ناسکدین ساکن بودیم،( پدربزرگ ما برای اینکه در مدت زندانی بودن پدر تنها نباشیم پیش ما آمده بود ).
وی افزود: آن روز پدربزرگ و خانواده همگی برای شرکت در آن تظاهرات رفته بودیم و کسی در خانه نبود شهید شریف قنوتی که با بقیه زندانیان سیاسی از زندان کارون اهواز آزاد شده بود و چون لباس هایش را که در زندان گرفته بودند و آن روز لباس مناسبی نداشت با همان وضعیت بعد از ظهر همان روز به خانه برگشته بود چون هیچکدام ما در خانه نبودیم ، یکی از همسایه هااو را به خانه خود برده بود و منتظر برگشت ما در خانه آنها نشسته بود .
وی ادامه داد: تظاهرات که تمام شد ما خوشحال از فرار شاه به خانه برگشتیم که خانمهای همسایه محل دور ما و مادرم را گرفتند و با خوشحالی چشم روشنی می دادند و تبریک می گفتند و ما فکر می کردیم بخاطر فرار شاه تبریک می گویند تا به در خانه رسیدیم گفتند که پدرتان با زندانیان سیاسی آزاد شده اند و چند ساعت است منتظر شماست .
آن روز و لحظه یکی از بهترین و شیرین ترین خاطره ما از روزهای انقلاب اسلامی ایران ما بود.