اول. تخمهخور سالن هر که بود باعث شد شامهها تیز شود و همه یاد دهه های قبل بیفتند و آن زمان که به راحتی میشد در سینماها تخمه شکست و حالش را برد. تخمه خوردن را به بهانه چیپ بودن کنار گذاشتند و جایش پف فیل و چیپس و انواع و اقسام خوردنی و نوشیدنی وارد سینماها کردند ولی هیچ کدام تخمه نشد که نشد که نشد. عجبا که با حذف تخمه از سینماهای ایران کم کم مخاطب عام سینما هم آب رفت. حالا با ترویج تخمه در جشنواره فیلم فجر میتوان امیدوار بود به بازگشت مخاطب.
دوم. برخی فیلمسازی استانی را با تولید مستند برای نشنال جغرافی اشتباه گرفته اند. اینکه میخواهید داستان ها را خارج از تهران و در استانها روایت کنید خیلی خوب است ولی نباید که فقط جغرافیای ماجرا را عوض کنید بلکه باید داستان های جغرافیا را پیدا کرده و براساس آنها فیلم بسازید. فیلمی مثل در آغوش درخت با وجود نماهای زیبایی که از حوالی ارومیه ارائه داده بود ولی در داستان پردازی به طوری که جذابیت بصری با جذابیت متنی عجین شود لنگ میزد.
بهترین کار در ساختن فیلمهای بومی آن است که برمبنای زیست بوم لوکیشن، داستان طراحی و سپس توسعه داده شود.
سوم. برف میبارد و جشنواره زیباتر شده است. چند سالی میشد که حین برگزاری جشنواره فجر، برفی چنین پربرکت در تهران نباریده بود ولی خدا خواست و حتی برف هم جشنواره فجر۴۱ را تحریم نکرد. بارش سنگین برف هرچند باعث ایجاد ترافیک در معابر ورودی خانه رسانه شده بود اما قاب های زیبا و خاطره انگیز را حول و حوش خانه رسانه شکل داده بود. کلی سوژه به این ترتیب نصیب عکاسان شد و از همه بهتر اکسیژن هوا بیشتر شد تا وارد ریه ها شود و تماشای فیلمهای جشنواره و تمرکز بر آنها، بهتر باشد. از آن طرف در زمان های بین سانس میشد به همراه رفقا به فضای برفی بیرون خانه رسانه سر زده و قابهای خوبی را شکار کرد.
چهارم. توزیع هدایای جشنواره فجر میان اهالی رسانه از دیرباز محل آزمون و خطا بوده و هیچ گاه به روال ثابتی نرسیده. گاهی کیف میدهند، گاهی خودکار، به برخی کارت هدیه و بسیاری هم سهمی از این هدایا ندارند. امسال پک کوچکی شامل کاغذ یادداشت و تقویم دادند که دستشان هم درد نکند ولی چه خوبتر میشود اگر ابزار کار رسانه در دوران دیجیتال اعم از فلش یا بسته های اینترنت و... را به بهانه هدیه جشنواره در اختیار اهالی رسانه قرار دهند تا واقعا بشود از جایزه استفاده بهینه کرد.
پنجم. پازل جشنواره در حال تکامل است و فیلمهای پرهزینه و با پروداکشن سنگین یکی یکی در روزهای آخر وارد جشنواره شده اند؛ از غریب گرفته تا گلهای باوارده از جمله چنین فیلمهایی هستند که خیلی هم هزینه تولید آنها شده است. پیشتر از این گروه فیلم شماره ده را هم داشته ایم که متاسفانه تجربه ناقصی ماند. ورای کیفیت متنی همین که برخی آثار جشنواره سعی کرده اند تصاویر مناسب برای پرده عریض خلق کنند جای خوشحالی است. البته که سینما یعنی پرده عریض و بر این اساس آنهایی که هدف سینما را درک کرده اند بر صدر می نشینند. غریب و گلهای باوارده ایراد کم ندارند ولی یک مزیت دارند و آن هم ارزش قائل شدن برای مخاطب حرفه ای که فیلمهای روز جهان را دنبال میکند و حالا هم اگر به جشنواره آمده، نیاز دارد به فیلمهای بدردبخور.
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ - ۰۹:۱۵
تهران- ایرنا- بالاخره و بعد از دو روز و چند دقیقه تاخیر نسخه ای از فیلم «گلهای باوارده» یا پالایشگاه را در خانه رسانه به نمایش درآوردند و جالب آن که حین اکران فیلم نه بوی نفت که بوی تخمه در سالن به مشام میرسید.