مدتی است که محصولات شبکه نمایش خانگی جای خود را در میان مخاطبانش باز کرده است و سریالهای این پلتفرمها با استقبال مواجه میشود.
با وجود این اقبال نسبی باید گفت که منتقدان محتوای محصولاتی که در این شبکه به نمایش درمیآید کم نیست و یکی از انتقادات این است که فضایی که در سریالهای نمایش خانگی تصویر میشود، نسبتی معقول با واقعیاتی که در جامعه وجود دارد برقرار نمیسازد.
با بررسی سریالهای نمایش خانگی از سال ۱۴۰۰ تاکنون، میتوان وضعیت اقتصادی تصویر شده در این شبکه را با آنچه در جامعه میگذرد قیاس کرد همچون ابعاد مختلفی از زندگی که با مسائل اقتصادی گره میخورد از جمله نوع اشتغال، نوع تفریح، نحوه مصرف، مسکن و خودرو و سایر شاخصههای اقتصادی و رفاهی.
از ابتدای سال ۱۴۰۰ تاکنون بالغ بر ۱۷ سریال مخصوص شبکه خانگی ساخته شده که از بین آنها ۱۲ محصول مربوط به زمان حال است. در این گزارش بر آن شدیم تا تصویری را که سریالهای شبکه خانگی از مسکن در ذهن مخاطب میسازند با شرایط واقعی شهرهای ایران و پایتخت مقایسه کنیم.
هر خانواده یک خانه مستقل؟
یکی از مواردی که در زمینه وضعیت مسکن میتوان بررسی کرد تراکم خانوار در هر واحد مسکونی است. در مجموع ۱۲ سریال ۴۰ خانه به نمایش گذاشته شده، در ۹۲.۵ درصد این خانهها فقط یک خانواده در هر واحد ساکن است و در ۷.۵ درصد باقیمانده چند خانواده در یک خانه ساکنند. از بین این ۷.۵ درصد یعنی ۳ سریال هم دو خانواده در وضعیت مالی خیلی خوب و در خانههای بسیار بزرگ و عمارت زندگی میکنند و تنها یک خانه قدیمی در پایین شهر را نشان میدهد که قدیمی اما بزرگ و حیاط دار است و سه خانواده دو نفره در آن زندگی میکنند.
برای بررسی دقیقتر تعداد اعضای هر خانواده باید گفت ۴۰ درصد ساکنان خانهها را خانواده یک یا دو نفره تشکیل میدهد. خانوادههای سه و چهار نفره ۱۳.۷۵ درصد از این خانهها را اشغال کردهاند و ۱۵ درصد از خانهها خانوارهای بالای پنج نفر نفر را در خود جای دادهاند.
این در حالی است که مطابق آمار، تراکم خانوار در هر واحد مسکونی ۳.۵ نفر است. در شبکه خانگی اما حدود نیمی از خانهها با ۲ نفر یا کمتر در هر واحد مسکونی به نمایش درمیآید.
اوضاع مالک و مستاجر؛ از دنیای واقعی تا فضای سریالی
یکی از شاخصهای بررسی وضعیت اقتصادی و معیشتی نحوه تصرف مسکن است. در این بخش مقایسهای بین میزان مالکیت یا استیجاری بودن مسکن در سراسر ایران، شهر تهران و همچنین در سریالهای نمایش خانگی انجام شده است. مقایسه شهر تهران با کل کشور و سریالها از این حیث است که تقریبا تمامی سریالها شهر تهران را نشان میدهد.
در این سریالها، ۷۲.۵ درصد خانوادهها مالک و ۱۵ درصد مستاجر نشان داده شدهاند. در ۱۲.۵ درصد نیز صحبتی از مالک یا مستاجر بودن نشده است. اگرچه میتوان به دلیل وضعیت مالی مناسب نشان داده شده در سریال، صاحبان خانه را مالک در نظر گرفت اما به دلیل عدم قطعیت در دسته سایر قرار داده شده است.
طبق آمار ملی مسکن در سال ۹۵ میزان ۶۰.۵ درصد مالک و ۳۰.۷ درصد مستاجر و ۸.۸ درصد در دسته سایر قرار دارند. همچنین این آمار در تهران با کاهش بیشتر تعداد مالکان مواجه است و ۴۳ درصد اجارهنشین هستند.
در دنیای تو خانه چند متر است؟
مطابق با آمار نفوس و مسکن سال ۹۵ در کل کشور در خصوص میانگین متراژ خانه، ۲۵ درصد مردم ایران در خانههای بین ۸۱ تا ۱۰۰ متر زندگی می کنند. بیشتر تهرانیها نیز در خانههایی با متراژ ۵۱ تا ۷۵ متر سکونت دارند چرا که درصد سکونت در این خانهها برای خانوارهای ساکن تهران ۳۶ درصد است که از خانههایی با مساحتهای دیگر بیشتر بوده است.
بیشترین درصد بعدی در شهر تهران مربوط به خانههایی با متراژ ۸۱ تا ۱۰۰ مترمربع هست؛ ۲۰ درصد جمعیت تهران در خانههای ۸۱ تا ۱۰۰ متری ساکنند و کمتر از ۲ درصد آنان در خانههایی با متراژ بالای ۲۰۰ مترمربع سکونت دارند. این در حالی است که از بین ۴۰ خانهای که در سریالهای نمایش خانگی به نمایش درمیآید بیشترین خانهها را خانههای مستقل و حیاطدار یا خانههای نسبتا نوساز و مدرن و با متراژ بیش از ۱۵۰ متر شکل میدهند . سه مسکن از نوع عمارتهای وسیع باستی هلیز است که ۷.۵ درصد کل خانه های به نمایش گذاشته را شامل میشود.
بازیگران سریالهای شبکه نمایش خانگی در چه خانههایی زندگی میکنند؟
با وجود آنکه در تهران متراژهای بین ۵۱ تا ۸۰ بیشترین درصد را به خود اختصاص داده اما در سریالهای شبکه خانگی بیشترین درصد خانهها متعلق به املاک بزرگ و لوکس و بعد از آن خانههای ویلایی است. نمودار زیر مقایسهی دقیقتر و با جزییات متراژ در سراسر ایران و تهران را نشان میدهد؛ نموداری که میتوان با در نظر گرفتن آن تفاوت فاحش بین خانههایی را که مردم در واقعیت با آن مواجهند با سریالهای شبکه خانگی متوجه شد.
بررسیها نشان میدهد ، فاصله عمیقی بین واقعیات جامعه و سریالهای نمایش خانگی وجود دارد؛ سریالهایی که گویی تنها در فضای یک دهک خاص و برای همانها ساخته میشود و مخاطب هر چقدر سریالها را زیر و رو می کند هیچ شباهتی بین خود و شخصیتهای سریال نمیبیند.
با توجه به این وضعیت، سرگرمی و تماشای سریالهایی از این دست، رفته رفته جای خود را به عمیقتر شدن حسرتها میدهد و ذهنیتی که برای مخاطب میسازد، الزام دستیابی به آن جایگاه اقتصادی است؛ جایگاهی که در واقعیت در حداقلیترین شکل ممکن وجود دارد.
از دید بسیاری از صاحبنظران مسائل اجتماعی و ارتباطات، باید به اثرگذاری رسانه بر مخاطبهایش توجه داشت و دانست که فیلمها باید آیینه جامعه باشد تا مخاطب با آن همراه شود. به هر حال رصد این سریالها نشان میدهد که فیلمسازان چقدر از واقعیت جامعه دورند و طبقه متوسط و افراد معمولی جامعه در این سریال ها گم شده و گویی وجود ندارند.
در این گزارش تنها به یک شاخص اقتصادی بسنده شد. شاخصهای دیگر و بررسی تطبیقی بین سریالهای نمایش خانگی و واقعیت آماری از حیث سایر شاخصههای اقتصادی و رفاهی در گزارشهای دیگر ارائه خواهد شد.