کمال صادق گوکچلی با نام ادبی یاشار کمال نویسنده کرد و احتمالا زاده سال ۱۹۲۳ است. یاشار در یک مصاحبه با آلن بوسه نویسنده فرانسوی گفت: بعد از کلی حساب و کتاب حدس میزنم تاریخ تولدم ۱۹۲۳ باشد. چه بسا همین حدس و گمان هم اشتباه باشد. از قرار، زمانی متولد شدم که عشایر از ییلاق برمیگشتند. مردم حوالی ما اواخر اکتبر برمیگردند. دستکم به این تاریخ میشود اعتماد کرد.
پدر و مادر کمال سالها پس از تولد او برایش شناسنامه گرفته بودند و کارمند ثبت احوال تاریخ ششم اکتبر ۱۹۲۳ را به دلخواه خود وارد شناسنامه او کرده بود.
کودکی تلخ
یاشار ۵ ساله بود که در یک تصادف رانندگی از یک چشم نابینا شد.
در همان کودکی شاهد صحنهای بود که تا آخر عمر او را آزار میداد؛ قتل پدرش توسط فرزندخوانده او در یک مسجد و آن هم در عید قربان.
مشاهده این صحنه چنان اثر بدی روی یاشار گذاشت که به لکنت زبان دچار شد. ۷ سال طول کشید تا او از لکنت زبان رهایی یافت.
عاشق رانندگی تراکتور
او در سن ۹ سالگی به مدرسه رفت اما مشاغل زیادی را هم تجربه کرد؛ از چوپانی گرفته تا کارگری و کفاشی و رانندگی تراکتور. بعدها یاشار بهترین دوران زندگی خود را زمانی دانست که راننده تراکتور بود.
زندگی ادبی یاشار اما از سال ۱۹۴۰ میلادی شروع شد؛ وقتی که او اشعار خود را از مجله چبغ یعنی بهمن در شهر آدانا منتشر کرد.
او اولین داستان خود با نام قصه بد را ۴ سال بعد هنگام خدمت سربازی نوشت. اما یکی از نقاط عطف زندگی او که منجر به معروفیتش شد همکاری با روزنامه جمهوریت بود. یاشار در این نشریه هم فکاهی نوشت و هم مصاحبه انجام داد که هر دو مورد توجه مخاطبان این روزنامه مهم قرار گرفت.
خلق اینجه ممد
سال ۱۹۵۵ را باید سال این نویسنده ترک دانست. نوشتن رمان اینجه ممد نام یاشار کمال را در سراسر ترکیه و جهان سر زبانها انداخت.
اینجه ممد دهقان زادهای است که در برابر ظلم ملاکان بزرگ قدعلم میکند. یاشار که در زندگیاش از نزدیک سرکوب و بهرهکشی از دهقانان را دیده بود درباره این شاهکار ادبیاش گفت: جرقه نوشتن این کتاب هنگامی در ذهنم زده شد که به عینه دیدم یک ژاندارم یک شورشی را کشت.
این رمان به بیش از ۴۰ زبان دنیا ترجمه و فیلمی هم بر اساس آن ساخته شد.
یاشار در سال ۱۹۷۷ نامزد دریافت جایزه نوبل ادبیات شد. مشهورترین آثار او پس از اینجه ممد، داستان های زمین آهن است و آسمان مس و اگر مار را بکشند است.
مخالف سرسخت خودسانسوری
زندگی سیاسی یاشار پر از دردسر بود. مصاحبه او با مجله اشپیگل چاپ آلمان برای او دردسر درست کرد. او از سوی دادگاه امنیتی دولت ترکیه متهم به تجزیه طلبی ولی در نهایت تبرئه شد. اما او باز به انتقاد از عملکرد دولت پرداخت و این بار به اتهام تحریک مردم به ۵ سال حبس تعلیقی محکوم شد.
یاشار از پذیرفتن این حکم سرباز زد و گفت: مرا هر مجازاتی میخواهید نقداً بکنید، چرا که حکم تعلیقی، حکم خودسانسوری را برای من دارد و من نمیخواهم خود را دچار خودسانسوری بکنم. هنوز کارهای انجام نداده بسیاری دارم و باید آنها را هرچه زودتر تمام کرده و به چاپ برسانم، اما زندگی در ترکیه، آنهم با این حکم تعلیقی، این امکان را از من سلب میکند.
او با این استدلال روانه سوئد شد: من نمیخواهم به سوئد یا هر کشور دیگری پناهنده شوم. تنها میخواهم آثاری را که در دست دارم تمام کرده و منتشر کنم. بعد از انجام این کارها به وطنم برمیگردم. آن وقت هر کاری خواستند با من بکنند.
او در طول زندگی خود بارها به خاطر دفاع از آزادی بیان و برقراری عدالت، مغضوب حاکمیت قرار گرفت ولی دست از مواضعش برنداشت. در سال ۱۹۹۷ در اعتراض به زندانی شدن دره لی نویسنده نابینای ترکیه گفت: تا آخر زندگیام دولت ترکیه را نخواهم بخشید.
۴۰ سال خاک خوردگی یک اثر
یاشار آخرین کتاب خود را در سال ۲۰۱۳ با عنوان پرنده ای با یک بال روانه بازار کتاب کرد. او گفت که این کتاب را چهل سال پیش نوشته و در کشوی میز خود نگاه داشته بود.
یاشار کمال یا همان کمال صادق گوکچَلی ۲۸ فوریه ۲۰۱۵ در ۹۱ سالگی در بیمارستانی در استانبول چشم از جهان فروبست.
اغلب رمان های او به زبان فارسی هم برگردان شده است. آثار او اگرچه از یک محدوده جغرافیایی معین روایت میکند ولی ساختار و محتوایی جهانی دارد و برای همین در دنیا مورد توجه قرار گرفته است.