تبریز- ایرنا- شال ساللاما (شال اندازی)، تکم گردانی، خنچه بردن به نوعروسان، پریدن از روی آب و آتش از جمله رسوم چهارشنبه‌های آخرسال در آذربایجان است که ریشه‌ای هزاران ساله دارد و هنوز با وجود تحولات فرهنگی و اجتماعی برخی از آن رسوم همچنان پابرجاست.

به گزارش ایرنا، با نگاهی به فرهنگ غنی و کهن آذربایجان می بینیم که برای بیشتر ایام و فصول سال مراسم ها و عناوین مختلفی وجود دارد که این نشان از فرهنگ غنی آذربایجان است، برای آشنایی با بیشتر این مراسم ها و شناخت مناسبت های مختلف آذربایجان، علاوه بر میراث مکتوب، فولکولور یا فرهنگ شفاهی آذربایجان نیز کمک شایانی به ما می کند.

یکی از این مناسبت ها، مراسم ها مربوط به چهارشنبه های آخر سال می باشد که مقدمه ای برای فرا رسیدن سال نو و آغاز نوروز است.

ادبیات شفاهی آذربایجان، چهارشنبه آخر سال را با عناصر چهارگانه (آب،باد، خاک و آتش) نامگذاری کرده است که با اسامی دیگری نیز شناخته می‌شوند. نخستین چهارشنبه، «یئل چرشنبه سی» (چهارشنبه باد) است که به آن «چیلله قووان» (چهارشنبه‌ای که چله را فراری می‌دهد) و یا «یالانچی چرشنبه» (چهارشنبه الکی) نیز گفته می‌شود.

چهارشنبه دوم، «توپراق چرشنبه سی» (چهارشنبه خاک) است که به آن «کوله چرشنبه» (چهارشنبه کوتوله) نیز گفته می‌شود.

به سومین چهارشنبه، «اود چرشنبه سی» (چهارشنبه آتش) گفته می‌شود که به «خبرچی چرشنبه» (چهارشنبه پیام آور) نیز مشهور است.

چهارشنبه چهارم که همان چهارشنبه سوری است با نام «سو چرشنبه سی» (چهارشنبه آب) نامگذاری شده است و در محاورات با نام «آخیر چرشنبه» متداول است.

آنچه به عنوان مراسم و آئین چهارشنبه سوری درآذربایجان رایج است، مربوط به همین چهارشنبه چهارم است، در این روز بر پشت بام منازل یا حیاط خانه‌ها آتش افروخته می‌شود و اهل منزل با خواندن:«آتیل ماتیل چرشنبه *بختیم آچیل چرشنبه» از روی آن می‌پرند.

پوشاندن لباس نو برای کودکان و بستن حنا به دست و پا و پوشیدن لباس قرمز توسط زنان در برخی مناطق و تهیه «چرشنبه یمیشی» (آجیل چهارشنبه سوری) و پختن غذایی خاص نظیر دلمه برگ، آش، رشته پلو و غیره که بسته به هر منطقه از آذربایجان متفاوت بوده، از رسومات شب چهارشنبه سوری است. در برخی از مناطق یک چراغ خانه‌ را تا صبح خاموش نمی‌کنند؛ این به معنای پایداری روشنایی و غلبه بر تاریکی است.

نظر کارشناسان فرهنگی و مردم شناس

مسعود صبوری، پژوهشگر فرهنگ عمومی در گفت‌وگو با ایرنا اظهار کرد: مردم آذربایجان سه چهارشنبه آخر سال را در مناطق مختلف و در قالب مراسم‌ متفاوت به اسقبال نوروز می‌روند.

وی ادامه داد: چهارشنبه اول با نام «کول چارشنبه» که به معنی خاکستر و با مفهوم خانه تکانی است که در واقع بانوان به خانه تکانی می‌پردازند، چهارشنبه دوم به نام «گل چارشنبه» به معنی گل و با مفهوم تزئین و خرید است و در نهایت «آخر چارشنبه» به معنی چهارشنبه آخر و به مفهوم استقبال از عید در مراسمی چون صله رحم ، دیدار بزرگان، خوردن غذاها، تنقلات این شب و تفریحاتی چون پریدن از آب و آتش به استقبال نوروز می‌روند.

وی با بیان اینکه قدمت این آیین‌ها به قبل از ساسانی و زمان زرتشت برمی‌گردد،افزود: بسیاری از آیین‌های ما قدمت تاریخی دارند و آیین‌های بسیار زیبایی در قالب‌های متفاوت به نسل‌های بعد انتقال یافته است.

علی اصغر وطن‌پرست، کارشناس فرهنگ مردم آذربایجان در پژوهش‌های خود آورده‌است: در آستانه‌ سال نو و چهارشنبه‌سوری، مردم آذربایجان اقلامی مانند جارو، اسپند، شانه و آیینه‌ چوبی را به عنوان نماد خوش‌یمنی خریداری می‌کنند.

وی با اشاره به سنت دیرینه‌ (خنچا آپارماق) گفته است: این خنچه شامل تحفه‌هایی هستند که خانواده‌ تازه ‌دامادها پیشکش خانواده‌ نوعروسان می‌کنند. در گذشته تازه ‌دامادها با برسرگرفتن طبق‌های تزیین شده، فرارسیدن چهارشنبه سوری و سال نو را به نوعروسان خود تبریک می‌گفتند، همچنین رسم بوده پشت قوچی (قوچ)حنا گذارند و آویزی به گردن او بیندازند و آن را به نو عروس هدیه کنند.

بهروز خاماچی، دیگر کارشناس مردم‌شناسی آذربایجان شرقی در پژوهش های خود آورده است: در شب چهارشنبه‌سوری، مردم آذربایجان با آذین‌بندی کوچه‌ها خوشحالی می‌کردند و به جشن و شادمانی می‌پرداختند. همچنین مردم از گل رس، سوتکی می‌ساختند و با نواختن آن در چهارشنبه‌سوری، فرارسیدن سال نو را شادباش می‌گفتند.

«شال ساللاما» یکی از رسوم چهارشنبه سوری در منطقه آذربایجان

شال ساللاماق (شال اندازی)

«قورشاق ساللاماق» و یا «شال ساللاماق»، نیز از آداب رایجی است که توسط کودکان و نوجوانان و برخی جوانان اجرا می‌شود، بدین ترتیب که دستمالی را به انتهای طناب یا شال یا پارچه‌های بلند وصل کرده و آنرا از روزنه‌ای که در سقف خانه‌های قدیمی و روستایی وجود دارد، به داخل خانه‌ها می‌فرستند. صاحب خانه با مشاهده شال و یا قورشاق آویزان، پول، جوراب و خوراکی‌هایی نظیر بادام، کشمش، گردو را به آن می بندد و با گفتن این عبارت «چک الله مطلبین ورسین» (بکش که خداوند آرزویت را برآورده سازد) برای اهل پشت بام آرزوی خیر می کنند.

صبح روز چهارشنبه نیز، پیش از طلوع آفتاب و یا همزمان با آن، خانواده‌ها به سر چشمه‌ها و رودها می‌روند. آن‌ها با خواندن این عبارت «دیش آغریمی، باش آغریمی، قادامی، بلامی، هامیسین بو سو آپارسین» از روی آب می‌پرند و آروز می‌کنند که دندان دردم، سردردم، همه بلاهایم را این آب با خودش ببرد.

دختران دم بخت کمی از موی سر را قیچی کرده و به آب می‌سپارند که به این رسم،«بخت آچما» (بخت گشایی) گفته می‌شود. زنان نیز چندین بار با قیچی آب را برش می‌زنند تا بدین وسیله نکبت و تنگنای زندگی را بریده باشند. در برخی مناطق خانواده‌ها مقداری از آب را با عنوان «چرشنبه سویی» به خانه می برند.

تگم گردانی، آیینی در چهارشنبه سوری آذربایجان که آمدن بهار را نوید می دهد

تکم گردانی و تکم چی

یکی از رسم‌های پیشواز نوروز در مناطق آذربایجان، رسم «تکم گردانی» است. این آیین که معمولا بین دو چهارشنبه آخر سال انجام می‌شود، مراسمی برای استقبال از بهار است. آئین تکم گردانی عمری دراز در خطه آذربایجان دارد و در سالهای اخیر در شهرها نیز انجام می‌شود.

هنگامی که برف ها در سینه کوه های آذربایجان آب شده و به صورت رودهایی در سرزمین پهناور آذربایجان جاری می شود صدای تکم و تکم چی ها نیز در شهر و روستا می پیچید که با زبان شیرین و آهنگین خود به مردم نوید آمدن بهار را می دهند و خلق را برای پاک کردن کینه از دل ها و گرد و غبار از خانه هایشان دعوت می کنند.

تکم چی ها از سال ها پیش در این ایام درب خانه ها را زده و بلافاصله با باز شدن درب منازل با به حرکت در آوردن «تکم» (عروسک چوبی) اشعار خود را با آواز و ضرب آهنگ تکم نجوا کرده و شادی و شور و شعف را به خانه های مردم هدیه می کنند.

تکم عروسک چوبی سنتی است که روی آن را با مخمل یا پارچه هایی به رنگ قرمز می پوشانند و روی این پارچه را با پولک ، زنگوله ، سکه و نیز پارچه های الوان و حتی آیینه تزیین می کنند. واژه تکم Takam از دو بخش «تک» و «م» تشکیل شده است.تکه در زبان ترکی به معنی بز نر قوی هیکل که همیشه در راس گله حرکت می کند و گله را به چراگاه و محل های معین هدایت می کند »م» ضمیر ملکی دوم شخص مفرد است و تکم در واقع به معنی «بز نر من» است. به کسی که تکم را می رقصاند «تکم چی» می گویند که اشعار مخصوصی را با آهنگی خاص می خواند.

آتش روشن‌کردن

در این روز رسم بر این است که، دم دمای، غروب آفتاب و تاریک شدن هوا در نقاط روستایی، جوانان و بزرگسالان با شور و شوق تمام، کپه‌های هیزم را در پشت بام منازل روی هم جمع کرده و خانواده‌ها دور هم جمع می‌شوند و با غروب خورشید هیزم‌ها را آتش زده و هنگام پریدن از روی آتش شب چهارشنبه‌سوری این شعری را می‌خوانند: «آتیل باتیل چارشنبه بختیم آچیل چارشنبه» (بپر و بدو چارشنبه بختم رو باز کن چارشنبه)

فال‌گوش ایستاندن

فال‌گوش ایستادن نیز از دیگر رسم‌های چهارشنبه‌سوری است که هنوز در برخی روستاها آن را حفظ کرده اند. در این روز دختران جوان نیت کرده و پشت در اتاق می‌ایستاندند و به سخنان اهل خانواده گوش می‌دادند، سپس با تفسیر سخنان آنها، پاسخ نیت خود را می‌گرفتند و به همین خاطر معمولا بزرگان خانواده تأکید می‌کردند که همه اعضای خانواده در این شب سخنان خوب بگویند.

مراسم رفتن به سرچشمه و آب آوردن در چهارشنبه سوری

رفتن به سر چشمه

رفتن سر چشمه از دیگر مراسم چهارشنبه‌سوری است با این تفاوت که این رسم در صبح چهارشنبه انجام می‌شد. در اکثر روستاهای آذربایجان هنوز هم سپیده‌دم این روز، زنان و دختران کوزه به دست سر چشمه می‌روند و کوزه‌های خود را پر از آب می‌کنند و به خانه می‌آوردند و اندکی از آن آب را در حیاط خانه می‌پاشند تا سال پربرکت و خوبی را داشته باشند.

استاد شهریار در منظومه «حیدربابایه سلام» خاطرات دوران کودکی از این ایام را با زبان شعری که روح و جان سنت های مردم آذربایجان را به تصویر می کشد،به خوبی ماندگار کرده است.

بایرامیدی، گئجه قوشی اوخوردی ( نوروز بود و مرغ شباویز در سرود )

آداخلی قیز، بی جورابین توخوردی ( جوراب یار بافته در دست یار بود )

هر کس شالین بیر باجادان سوخوردی (هر کسی شالش را از روزنه‌ای آویزان می کرد )

آی نه گؤزل قایدادی شال ساللاماق ( آی چقدر زیباست این رسم شال اندازی )

بی شالینا بایراملیغین باغلاماق (عیدی به شال تازه داماد بستن چیزدیگری است)

شال ایسته دیم من ده ائوده آغلادیم ( من هم با گریه شال خواستم )

بیر شال آلیب تئز بئلیمه باغلادیم ( شالی گرفته و زود به کمر بستم )

غلام گیله قاشدیم، شالی ساللادیم ( رفتم در خانه غلام و شالم را آویزان کردم )

فاطمه خالا، منه جوراب باغلادی ( خاله فاطمه به شالم جوراب بست )

خان ننه می یادا سالیب آغلادی ( به یاد خان ننه افتاد و بگریست )

بایرام اولوب، قیزیل پالچیق ازللر (نوروز آمده گِلهای چون طلا را سرشتند )

ناقیش ووروب، اتاقلاری بزللر (با نقش آن طلا در و دیوار در جلا)

طاخچالارا دوزمه لری دوزه للر (هر چیدنی به تاقچه ها دور از او بلا)

قیز گلینین فیندیقچاسی، حناسی (رنگ حنا و فَندقه دست دختران )

هوسله نر آناسی، قایناناسی ( دل‌ها ربوده از همه کس، خاصّه مادران)

باکیچی نین سؤزو، سووو، کاغاذی (با پیک بادکوبه رسد نامه و خبر)

اینک لرین بولاماسی، آغیزی (زایند گاوها و پر از شیر، بام و در)

چرشنبه نین گیرده کانی، مویزی (آجیل چارشنبه ز هر گونه خشک و تر)

قیزلار دئیر آتیل ماتیل چرشنبه (آتش کنند روشن و دختران به آن نگاه )

آینا تکین بختیم آچیل چرشنبه (بختم همچون آیینه سفید باد )

یومورتانی گویچک گوللی بویاردیق (با تخم مرغ‌های گُلی رنگ پرنگار)

چاقیشدیریپ، سینالارین سویاردیق (می‌باختم قمار و تخم مرغ شکسته را می خوردم)

اویناماقدان بیرجه مگر دویاردیق؟ (مگر از بازی سیر می شدیم؟)

علی منه یاشیل آشیق وئرردی ( علی به من قاپ قمار می داد )

ارضا منه نوروز گولی درردی (رضا هم گل نوروز می چید )