تهران- ایرنا- «فصل قحطی کنگر» به نوعی داستان همۀ کسانی است که رنج کشیده‌اند و دم بر نیاورده‌اند و سکوتشان سرشار از نگفته‌هاست.

به گزارش ایرنا، نسرین یوسفی نویسنده «معافیت از کیفر» و مترجم «قبل از صبحانه» نوشته دنی گریگوری در رمان «فصل قحطی کنگر» به روایت ماجرای زنی می پردازد که در آسایشگاهی در ژاپن بستری است. او در نامه‌ای بلند به برادرش از وقایع آسایشگاه و اتفاقاتی که برایش می‌افتد می‌گوید. اما آنچه روایت فصل قحطی کنگر را متمایز و خواندنی‌تر می‌کند شرحِ داستان زندگی زنِ راوی و خانواده‌اش از زبان اوست.

کتاب اینگونه آغاز می شود:

بالاخره بعد از تمرین زیاد با باغبان حالا دیگر یاد گرفته ام بدون آنکه به حنجره ام آسیبی برسد صدای کلاغ ها را تقلید کنم، نه اینکه فکر کنی کار راحتی بوده ، آن اوایل گاهی نمی توانستم غذا را درست ببلعم و پرستارها که نمی دانستند چه بر سر گلویم آمده عصبانی می شدند...

...باد هچنان می وزد و سرما می خواهد گوشت آدم را از استخوانش جدا کند، به انباری رسیده ام اما جرئت نمی کنم داخل شوم . نامه را توی مشتم فشار می دهم، می توانم به اتاق بازگردم و در جواب نامه پیغامی بگذارم که نمی خواهم فرار کنم و این صوری او هرگز موفق نمی شود مرا بکشد...

جنبه‌های سیاسی و اجتماعی داستان در کنار جنبه‌های عاطفی و احساسی «فصل قحطی کنگر» را تبدیل به رمانی درخور توجه کرده است. مفاهیم عشق، مرگ، فقدان، حسرت و جدایی از وطن بر بستری از تاریخ نانوشته روایت می‌شود. فصل قحطی کنگر به نوعی داستان همۀ کسانی است که رنج کشیده‌اند و دم بر نیاورده‌اند و سکوتشان سرشار از نگفته‌هاست.

...هیچ می‌دانستی نوعی پرنده هست به اسم بادخورک که هرساله بی‌آن‌که بنوشد یا بخورد یا بر زمین بنشیند مسیر آمریکا به ژاپن را پرواز می‌کند؟ تصور کن هر سال راس ساعت معین از زمین بلند شوی و سالی دیگر و فصلی دیگر در سرزمینی دیگر فرود بیایی. اگر آرزو نکنم که تو پرنده‌ی بادخورک باشی یا حداقل خودم را در هیبت بادخورک‌ها در جهت نامه‌های اختر به ژاپن نکشانم، می‌توانم بگویم این آمپول‌ها با آدم این کار را می‌کنند، توی سرت را پر از هوا می کنند و جریان فکرت را بدون اینکه در کنترل تو باشد به هر سمت و سویی پرت می کنند.

برای آن پرنده اگر باد شدت بگیرد و مسیر طولانی شود و فصل صید در ژاپن به پایان رسیده باشد، سفر چیزی نبوده جز بیهودگی و مرگ، من اما هربار وقتی به هواپیمایی که از آلمان به نشانی نامه های اختر به سمت ژاپن برخاست فکر می کنم، خود بیچاره بادخوارم را می بینم که پروازش ساعت هشت و ربع ۶ اوت ۱۹۴۵ به هیروشیما می نشیند. درست لحظه ای که بمب به زمین برخورد می کند...

«فصل قحطی کنگر» رمانی تاریخی، اجتماعی است که توسط نشر هیلا در ۱۱۲ صفحه منتشر شده است.