به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، یکی از ویژگیهای اصلی هنرمندان اصیل در هر رشتهای احساس مسئولیت به کار خود و ایجاد شرایط امن برای ارائه محصول به مخاطبان است. اگر امثال زندهیادان جمشید مشایخی و محمدعلی کشاورز توانستند سالها با احترام زندگی و فعالیت کنند، اگر بزرگانی چون علینصیریان، ثریا قاسمی و ژاله علو علاوه بر توانایی حرفهای، عزت و احترامی میان مردم دارند، به دلیل داشتن احساس مسئولیت وافر به کار هنری خود است.
هیچگاه و در هیچ زمانی از شخصیتی مانند محمدعلی کشاورز سخنانی جز دعوت به اخلاق و جوانمردی و راستی و درستی نشنیدیم و هیچگاه امثال جمشید مشایخی را آلوده به سیاستبازی ندیدیم. آنها در تاریخ هنر ماندگارند. چون پای کارهای خود ایستادند و تا لحظه مرگ، هنرمند باقی ماندند.
اگر در سالهای اخیر تناقضات رفتاری در امثال حمید فرخنژاد، مهناز افشار، احسان کرمی و این اواخر اشکان خطیبی میبینیم به خاطر فقدان یا کمبود مسئولیتپذیری در آنها است. خلاء مسئولیتپذیری است که باعث میشود شماری بازیگر - که هرچه دارند از مواهب پروژههای نظام است - در بزنگاهها به ناگاه قیافه کنشگر سیاسی گرفته و افعال و گفتاری بروز میدهند که کاملا بیربط به حیطه فعالیت آنهاست.
اگر دامنه اثرگذاری این افعال، صرفا خود بازیگر بود، قابل هضم مینمود ولی وقتی میبینیم این به اصطلاح چهره ها (سلبریتی) که مدعی تحلیل سیاسی هستند حتی آن قدر قدرت تحلیل ندارند که مسئولیت پروژههای خویش را بپذیرند و لگد به همکاران نزنند، آنگاه است که واقعا نگران آینده آنها میشویم.
اینکه فرخنژاد بیتوجه به عواقب بعدی برای سریال سقوط، آن گونه زبان به هتاکی گشود و اینکه خطیبی بیتوجه به عواقب بعدی برای برنامه دست به مهره، با ادبیاتی زننده، پُست گذاشته و سپس سر از فرنگ درآورده تا در یک تلویزیوندار ورشکسته لسآنجلسی فعالیت کند، واقعا خجالتآور است. یعنی اشکان خطیبی بعد از سالها فعالیت از تلویزیون جمهوری اسلامی تا سینما و از پردیس چارسو تا جشنواره جهانی، آنقدر مسئولیتپذیری پیدا نکرده بود که اگر میخواست قید وطن را بزند، اصلا بیخیال دست به مهره و دستمزد میلیاردیاش شود؟؟ اینکه تا ذره آخر مواهب نظام را به جیب زده و رقمی میلیاردی بابت دست به مهره بگیری، بعد خام چند دلار شده و رنگ عوض میکنند، هر چه باشد با اصالت هنری جور درنمیآید.
خطیبی هر جای دنیا بود، بعید بود بتواند بیش از بازیگری میانه با دستمزدی متوسط، عرض اندام کند ولی در ساختار داخلی ایران توانست به جایی برسد که یک فقره فقط برای همین دست به مهره، میلیاردها تومان دستمزد بگیرد، بی آنکه حتی اصل ابتدایی مسئولیتپذیری نسبت به محصول را حفظ کند!
کجای دنیا هنرمند بزرگی را دیدهاید که بابت کاری، دستمزد هنگفت بگیرد و قبل از عرضه محصول با گفتار و رفتاری زشت، کاملا مستقیم به حاشیهسازی منفی برای اثرش دست زند؟ اگر این، تیشه به ریشه خود نیست، پس چیست؟ مگر اینکه با جماعت بیریشه طرف باشیم که بحثی دیگر است.
خطیبی و فرخ نژاد و... ممکن است باز هم پدیدار گردند ولی در برخورد با محصولات پخش نشده آنها چه باید کرد؟ بهتر نیست آنها را به حال خود رها کرد و حرمت فعالیت هنری افرادی را پاس داشت که همچنان در وطن و برای هموطنان، محصول خلق میکنند.
برنامه دست به مهره یک برنامه مفرح است که چهرههای متعدد وطنی در آن حضور دارند. برنامهای که تیم تولید آن شامل شماری از افرادی امتحان پسداده است که اغلب در چارچوب نظام کار کردهاند. پس فقدان مسئولیتپذیری رفتگان را نباید به سرنوشت هنرمندان مسئولیتپذیر گره زد. به هر حال هم هزینه، صرف تولید شده و هم نیروی انسانی و انرژی ذهنی؛ پس یک بار برای همیشه داستان را با این امید تمام کنیم که حساب رفتگان از حساب ماندگان کاملا جداست و به حرمت آنها که مسئولیتپذیری را حفظ میکنند اجازه خدشه در سرنوشت محصولاتی را ندهیم که منطبق با موازین و مقررات نظام تولید و پخش شده است.