مطالعۀ تاریخ جوامع به خوبی نشان میدهد که یک تمدن برای مانایی خود بیش از هر عامل دیگری به پویایی و غنای فرهنگی نیاز دارد به طوریکه حیات و دوام تمدنها را میتوان به استحکام فرهنگی آنان نسبت داد. به عبارت دیگر، در کنار تمام عوامل سیاسی، اقتصادی، نظامی و دیگر ابعاد زندگی اجتماعی، هر چه فرهنگ یک تمدن پایدارتر و پویاتر و با فطرت انسانی انطباق بیشتری داشته باشد و برای فطرت انسانی، احترام بیشتری قائل باشد، استحکام بیشتری خواهد داشت و از فرصت بیشتری برای ترمیم و بازیابی دیگر عوامل تمدنساز برخوردار خواهد بود.
دیپلماسی فرهنگی که مجموعۀ اندیشهها، اطلاعات، هنر، زبان و ادبیات یک جامعه را در برمیگیرد، به عنوان قدرت نرم میتواند زمینهساز درک متقابل جوامع از یکدیگر باشد. این مهم به طور خاص در مورد کشورهایی که ریشۀ فرهنگی مشترک دارند، از اهمیت بالاتری برخوردار است و میتواند بین جوامع اشتراکات و اهداف و حتی منافع مشترک و معناداری در همۀ حوزههای یادشده از اقتصادی تا سیاسی و اجتماعی و حتی امنیتی و نظامی، بازتعریف کند که این موضوع خود، گام جدی برای قدرتمندی یک کشور در مناسبات بینالمللی است.
گسترش دیپلماسی فرهنگی و تلاش برای احیای نقشآفرینی ایرانِ فرهنگی در عرصۀ جهانی، یکی از ملزومات امروز کشور است. فراموش نکنیم که ایران امروز، مهد و مرکز تمدنی است که روزگاری بزرگترین و وسیعترین جغرافیا را در برمیگرفت و سیطرۀ سیاسی آن نه تنها در جنوب غرب آسیا که در برهههایی حتی از آسیای میانه تا منطقۀ قفقاز و شرق آسیا ادامه داشت. با این حال حتی با وجود کنشهای سیاسی و مرزبندیهای مختلف در طول سالهای متمادی، همچنان میتواند تأثیر تمدنی ایرانِ فرهنگی در این محدودههای جغرافیایی را به خوبی دید. این یعنی ایرانِ فرهنگی در طول قرنهای متوالی، الزاماً و تماماً در مرزهای ایران سیاسی محدود نشده و توانسته کماکان حیات خود را در مرزهای تمدنی ادامه دهد که یکی از بهترین نشانهها و علائم حیاتی آن، پاسداشت و بزرگداشت نوروز به عنوان یکی از اصیلترین نمادهای ایرانِ فرهنگی در کشورهای مختلف است. این بزرگداشت به حدی معتبر است و به حدی اصالت دارد که حتی جوامع خارج از مرزهای تمدنی نیز آن را تکریم میکنند.
عظمت نوروز در ایرانِ فرهنگی به خوبی نشان میدهد این ظرفیت بزرگ باید در ایران امروز به عنوان مرکز و هستۀ اصلی ایرانِ فرهنگی بزرگ داشته و از آن برای بازیابی مرزهای تمدنی به خوبی استفاده شود تا علاوه بر بخشهایی از آسیای مرکزی، افغانستان، قفقاز و جنوب روسیه و مناطقی از پاکستان امروزی و شمال عراق امروزی، مناطق همسایۀ فرهنگی مانند شمال چین، شمال هند، ازبکستان و از آسیای صغیر تا بالکان را نیز در بربگیرد.
تولید و پخش «پیشواز» به عنوان ویژه برنامۀ تحویل سال شبکه چهار با دعوت از مفاخر و بزرگان فرهنگی و هنری مراکز مختلف ایرانِ فرهنگی، از «دوشنبه» و «بخارا» و «سمرقند» تا «قونیه» و از «هرات» و «لاهور» و «بمبئی» تا «نجف اشرف» و گفتوگو پیرامون سنت باستانی نوروز، آداب سرزمینهای نورورزی، مناسک اجرای این آئین در سایر اقلیمها و آشنایی با باورها و عقاید فرهیختگان و اندیشمندان آنها دربارۀ این رخداد بزرگ فرهنگی و تمدنی و همچنین نمایش مستندهای ۱۴ گانه، تلاش درخور تقدیری برای موجآفرینی در مرزهای ایرانِ فرهنگی بود.
برنامهای که به خوبی با رعایت چارچوبهای پذیرفتهشده در فرهنگ ایرانی توانست گامی بلند و موجی نو در دیپلماسی فرهنگی ایجاد کند و نشان دهد در صورت اصلاح رویکردها و تحمل رنج و مشقت کار و صدالبته حس مسئولیتپذیری فرهنگی، میتوان خارج از لایههای پوشالی جُنگها و تاکشوهای تکراری، برنامهای فاخر در تراز ایرانِ فرهنگی ساخت. برنامهای که بتواند با تکیه بر اشتراکات فرهنگی بین کشورها، ضمن یادآوری آنها به جوامع امروزی و با احترام به مرزهای جغرافیایی، با زبان مشترک، دلهای جوامع را به یکدیگر نزدیک کند. آن هم در شرایطی که جنگ امروز در جهان، جنگ فرهنگی است و کشورهای ابرقدرت، در حوزۀ فرهنگ کمتر از حوزههای نظامی سرمایهگذاری نمیکنند و برخی از آنها برای تمدنسازی جعلی سرمایهگذاری گزافی کرده و میکنند.
در چنین شرایطی که ایران به عنوان یکی از محدود تمدنهای زندۀ جهان همچنان استوار به حیات خود ادامه میدهد، امید است رسانۀ ملی بتواند با اصلاح نگرش خود، برای تزرق تفکر و اندیشۀ نو و خلاق، فرصتهای مناسب و مطلوبی را در برنامهسازی فراهم کند.
با توجه به اثرگذاری فرهنگ روی دیگر شئون زندگی اجتماعی، هرگونه هزینۀ منطقی و هدفمند در این عرصه، سرمایهگذاری با بالاترین ارزشافزوده خواهد بود.