عنوان آمریکا به نام «آمریگو وسپوچی» باز میگردد. او از همراهان کلمب و نخستین اروپایی بود که دریافت آمریکا نه هند، بلکه قارهای جدید است. بعد از کشف قاره آمریکا، اتباع قدرتهای اروپایی تقریبا در همه این قاره پراکنده شدند؛ با این حال هدف این گزارش، تشریح کوتاه تاریخ در مختصات امروزی ایالات متحده آمریکاست.
مهاجرت اروپاییها به آمریکا
اسپانیاییها نخستین اروپاییهایی بودند که در آمریکا مستقر شدند. آنها در ابتدا به دنبال منابع طلا بودند اما کمی بعد از استقرار روشن شد خبری از منابع طلا نیست؛ در نتیجه گسترش تعلیمات مسیحیت در آمریکا و همچنین توسعه ارضی پادشاهی، به برنامه جدید اسپانیاییها تبدیل شد. در مقابل اسپانیا، حضور فرانسه در آمریکا در ابتدا بیش از هر چیزی برای تجارت خَز بود که در آمریکای شمالی فراوان یافت میشد؛ البته فرانسویها بیشتر در مختصات امروزی کانادا و بهویژه در کبک و مونترال مستقر شدند.
با وجود آنکه دیگر کشورهای اروپایی از جمله هلند و سوئد نیز فعالیتهایی را در آمریکا شروع کردند، تاثیرگذارترین کشور اروپایی بر سرنوشت ایالات متحده کنونی، پادشاهی انگلیس بودبا وجود آنکه دیگر کشورهای اروپایی از جمله هلند و سوئد نیز فعالیتهایی را در آمریکا شروع کردند، تاثیرگذارترین کشور اروپایی بر سرنوشت ایالات متحده کنونی، پادشاهی انگلیس بود. حضور انگلیسیها و نخستین استقرار دائمی آنها به «جیمز تاون» در ویرجینیا باز میگردد که هر دو به افتخار فرمانروایان انگلیسی نامگذاری شدند.
با ورود سیل مهاجران و با اجازه دربار انگلیس برای کشت توتون در آمریکا، رفته رفته انگلیسیهای ساکن آمریکا برای زندگی روزمره از پادشاهی بینیاز شدند. علاوه بر ویرجینیا، ۱۲ ایالت مستعمراتی دیگر نیز در شرق و مرکز آمریکا گسترش یافت که در مجموع ایالات سیزدهگانه تحت حاکمیت انگلیس را تشکیل میداد. در این گزارش، مهاجران اروپایی که در این ایالات سیزدهگانه ساکناند، مستعمرهنشین نامیده شدهاند.
رقابت انگلیس و فرانسه در آمریکا
بعد از تسلط فرانسه بر کانادای امروزی و انگلیس بر ایالات سیزدهگانه آمریکا، رقابت این دو قدرت اروپایی شروع شد. اگرچه اختلافهای مذهبی میان انگلیس و فرانسه که دنبالههای آن در جنگهای هفتساله اروپا دیده میشد نیز بهانهای برای درگیریهای این دو کشور در قاره آمریکا بود؛ با این حال، علت اصلی این رقابت، به نظر تجارت و اقتصاد میرسید. در واقع تجارت پوست و خز محور اصلی درگیریها بود. در ابتدا فرانسویها به دلیل موقعیت جغرافیایی برتری داشتند؛ همچنین اتحاد با قبایل سرخپوست به آنها برای دسترسی بهتر به منابع پوست و خز کمک کرده بود.
با این حال، استقلال نسبی مستعمرهنشینهای انگلیسی، وجود افراد زیاد با مهارتهای گوناگون و حمایت نیروی دریایی انگلیس در ادامه، به مهاجران انگلیسی برتری داد. در مقابل آنها، فرانسویهای مهاجر تا حد زیادی به دربار فرانسه وابسته بودند و در اواسط قرن ۱۸ در برابر ۱.۵ میلیون مستعمرهنشین انگلیسی، جمعیتی بیشتر از ۸۰ هزار نفر نداشتند و از نیروی دریایی چندان قدرتمندی در برابر انگلیس برخوردار نبودند. مسائلی وجود داشت که برتری جمعیتی انگلیس را تضمین میکرد.
با وجود فرمان نانت (آزادی مذهبی پروتستانها در فرانسه) مستعمرهنشینهای انگلیسی نسبت به ورود اقلیتهای مذهبی گشادهرویی بیشتری داشتند. همچنین در کانادا فرانسویها همچنان سیستم فئودالی و ارباب رعیتی را در زمینهای کشاورزی اجرا میکردند اما مردم در انگلیس میدانستند که میتوانند با کار و دریافت وام، مالک زمینهای کشاورزی در مناطق تحت حاکمیت انگلیس در آمریکا باشند. در نتیجه مهاجرت انگلیسیها به آمریکا با سرعت ادامه مییافت.
دشمنی میان انگلیس و فرانسه تا ۷۰ سال و در چهار جنگ ادامه یافت. برتریهای نظامی انگلیس در میدان جنگ، در تجارت پوست و خز این پادشاهی موثر بود؛ بهگونهای که بسیاری از قبایل سرخپوست، تجارت با فرانسه را رها کرده و متحد اقتصادی انگلیس شدند.
جنگ نهایی میان فرانسه و انگلیس که به جنگهای هفتساله معروف است در نهایت با معاهده پاریس به نفع انگلیس پایان یافت؛ «جرج واشنگتن» از بنیانگزاران ایالات متحده از فرماندهان قوای آمریکایی در کنار ارتش انگلیس در نبرد با فرانسه بود. این جنگها در عمل دست فرانسه را از کل قاره آمریکا کوتاه کرد. شکست فرانسه در این جنگ با به راهانداختن بحرانهای اجتماعی و سیاسی در این کشور از اصلیترین ریشههای انقلاب کبیر فرانسه بود.
اسپانیا هم که به پشتیبانی از فرانسه وارد نبرد شده بود برای دستیابی دوباره به کوبا و فیلیپین ناچار شد فلوریدا را به انگلیس واگذار کند. البته، فلوریدا پس از استقلال آمریکا به اسپانیا باز پس داده شد. در واقع، با پایان جنگهای هفتساله، فقط قدرتهای اروپایی باقیمانده در قاره آمریکا انگلیس و اسپانیا بودند.
وضعیت مستعمرههای انگلیس بعد از جنگ هفتساله
روش اعمال حاکمیت سیاسی در همه سیزده ایالت مستعمراتی یکسان نبود. برخی مستقیم توسط دربار اداره میشدند؛ برخی مجمع نیمهمستقل قانونگذاری داشتند و برخی مستعمره مالکان محسوب میشدند. با این حال پادشاهی بریتانیا بر همه این سیزده ایالت و امور اصلی آن تسلط داشت. بنابراین، تفاوت میان مستعمرهها بیش از آنکه سیاسی باشد به مباحث دیگر مربوط بود. برای مثال با اینکه درصد ناچیز مستعمرههای شمالی انگلستان برده بودند، در مستعمرههای جنوبی نزدیک به نیمی از جمعیت را بردگان تشکیل می دادند. در نتیجه در این مستعمرهها، بار توسعه اقتصادی بیشتر بر دوش بردگان قرار داشت که همین مساله نقش مهمی در تاریخ ایالات متحده ایفا کرد.
اصلیترین عامل شکاف میان مستعمرهنشینهای آمریکا و حکومت مرکزی انگلیس در لندن، اشاعه تفکر جمهوریخواهی بودآغاز اختلافهای مستعمرهنشینان با پادشاهی انگلیس
اندکی بعد از جنگ هفت ساله، اختلافها میان ایالات سیزدهگانه و لندن شروع شد؛ آنهم در حالی که انگلستان به کمک همین مستعمرهنشینهایی که خودشان هم عمدتا مهاجران انگلیسی بودند، توانست فرانسه را شکست دهد. بخشی از اختلافها به کلیسای «انگلیکن»(پروتستان انگلیسی) ربط داشت.
آمریکاییها به ویژه در ایالات جنوبی، به مالیاتی که برای تأمین مخارج کلیسا پرداخت میکردند، اعتراض داشتند؛ اما اصلیترین عامل شکاف میان مستعمرهنشینهای آمریکا و حکومت مرکزی انگلیس در لندن، اشاعه تفکر جمهوریخواهی بود. افکار «جان لاک» دانشمند مشهور لیبرال در این رابطه نقش اصلی را داشت. با گسترش افکار وی، این عقیده که دولت فقط نماینده مردم برای حفظ مالکیت و آزادی است در میان آمریکاییها نشر یافت و به مرور، بیمیلی به هرگونه استبداد سلطنتی در میان ایالتها گسترش یافت.
همچنین، اثر مشهور جان لاک با عنوان «نامههایی در باب آزادی مذهبی»، مخالفان کلیسای انگلیسی را به استدلالهای جدیدی مجهز کرد. این رساله که مخالف پیوند دولت با کلیسا و حمایت پادشاهی انگلیس از کلیسا بود، نظر مخالفان کلیسای انگلیکن در آمریکا را تأمین میکرد. با وجود اشاعه این تفکرها، اقداماتی از انگلیس بود که در نهایت آتش استقلالخواهی را شعلهور کرد.
دولت بریتانیا نارضایتیها را افزایش داد
نخستین اقدام دربار انگلیس، اعلامیه ممنوعیت استقرار مهاجران در آنسوی رشته کوه آپالاش (آپالاچیا) بود. این اقدام که برای جلوگیری از درگیری سرخپوستان و مهاجران اتخاذ شده بود، برای مستعمرهنشینان هزینه زیادی داشت. دولت انگلیس در واقع به سرخپوستان بهعنوان متحدی برای کنترل مستعمرهنشینها نگاه میکرد. اقدام دیگر که آتش اختلاف مهاجران با دولت بریتانیا را شعلهور میکرد، وضع مالیاتهای جدید بر کالاهای صادراتی از بریتانیا به مستعمرهنشینهای آمریکا بود. در همین رابطه کشتیهای جنگی بریتانیا وظیفه بازرسی ورود و خروج تجاری از سرزمین آمریکا را برعهده داشتند تا فرآیند دریافت مالیات کنترل شود.
علاوه بر این دو مورد، قانون منع انتشار اسکناس در مستعمرهها، خشم مستعمرهنشینها را نسبت به دولت بریتانیا افزایش داد. در نهایت با اجرای قانون مالیات بر تمبر که قرار بود هزینه حضور ثابت ۱۰ هزار سرباز بریتانیایی در آمریکا را تأمین کند، مقاومت عمومی در هر ۱۳ ایالت شروع شد. بعد از جنگهای هفت ساله، انگلیس تلاش میکرد خسارتهای جنگ را از جیب مستعمرهها جبران کند. این قانون جدید میرفت تا برای هرگونه مدارک رسمی مانند قراردادها، روزنامهها و .. مالیات اخذ کند.
دولتمردان انگلیسی به دلیل بیاعتمادی به ارتش محلی و ایالتی_آمریکایی و برای مقابله با تهاجم احتمالی فرانسه یا سرخپوستان، حضور ارتش ۱۰ هزار نفری را ضروری میدانستند. حال آنکه مستعمرهنشینان اعتقاد داشتند که نباید یک پارلمان در پایتختی دوردست (لندن) برای آنها تصمیم بگیرد و انحصار تصمیمگیری برای ۱۳ مستعمرهنشین باید در اختیار مجالس محلی خودشان باشد.
با دوسال مقاومت مردمی، تحریم کالاهای انگلیسی و تغییر دولت در لندن، بساط این قانون جمع شد. با این حال دولت جدید هم به دنبال آن بود تا مخارج خود را از مستعمرهها تأمین کند؛ در نتیجه با قانونی جدید بنا داشت بر کالاهای اساسی، حقوق گمرکی اعمال کند. پاسخ مستعمرهها اینبار هم شورشی گسترده بود. واردات کالاهای انگلیسی در برخی مناطق به نصف کاهش یافت. در نتیجه قانون جدید هم تا حد زیادی _ به جز در مورد حقوق گمرکی چای_ شکست خورد.
استقلالخواهی در آمریکا شدت یافت
در نهایت چای به سمبل اعتراضهای مردمی تبدیل شد. مردم مانع تخلیه صندوقهای چای شده و یا آن را به آتش میکشیدند. در بوستون مردم ۳۴۳ صندوق چای به ارزش ۱۰۰ هزار دلار را به دریا ریختند. واکنش دربار بریتانیا، پنج لایحه قانونی برای تحت فشار قرار دادن مستعمرهنشینها بود. کنگره شورشیان (کنگره قارهای) در میان مستعمرهنشینان در واکنش به اقدامات بریتانیا تشکیل شد که از شاه درخواست لغو مالیاتهای جدید را داشت و در عین حال او را به تحریمهای بیشتر کالاهای انگلیسی تهدید میکرد. هم شاه و هم پارلمان انگلیس با انعطاف مقابل آمریکاییها مخالفت کردند.
از این لحظه، درگیری میان جمهوریخواهان/وطنپرستان و سلطنتطلبان در آمریکا شدت گرفت. به طور دقیق مشخص نیست که چند درصد مردم در هر یک از این دستهها قرار داشتند اما روشن است که با انتشار رسالههای معروف «عقل سلیم» قوای استدلالی وطنپرستان به کمک سازمانیافتگی آنها آمد و موجب پیشرفت اهداف آنها شد.
قوت استدلالهای «تام پین» و زبان ساده و عامهپسند رساله «عقل سلیم» او با ۲۵ بار تجدید چاپ و انتشار صدها هزار نسخه، در به نتیجه رسیدن استقلال آمریکا نقش مهمی داشت«تام پین» در این رسالهها منافع وابستگی به انگلیس را تقریبا هیچ، و خسارتهای تداوم این وضعیت را بیشمار خوانده بود. در سالهای ۱۷۵۰ تا ۱۷۷۶ رسالههای زیادی نوشته شد اما قوت استدلالهای تام پین و زبان ساده و عامهپسند رساله عقل سلیم، با ۲۵ بار تجدید چاپ و انتشار صدها هزار نسخه، در به نتیجه رسیدن استقلال آمریکا نقش مهمی داشت.
مستعمرهنشینها به تشکیل ارتش محلی دست برده و در نبرد «لگزیگتن» نخستین ضربه را بر سربازان انگلیسی وارد کردند. کنگره قارهای یعنی همان کنگره متشکل از نمایندگان ایالتها، تصمیم به تشکیل ارتش آمریکا به فرماندهی جرج واشنگتن گرفت. در عین حال شاه انگلیس به دلیل کمبود نیرو از مزدوران خارجی در ارتش بهره برد که خود این مساله افکار عمومی را در آمریکا علیه پادشاه انگلیس تحریک کرد. استفاده از نیروهای غیر انگلیسی برای آمریکاییها غیرقابل تحمل بود.
در نهایت کنگره قارهای اعلامیه استقلال را در چهارم ژوئیه ۱۷۷۶ که تهیهکننده اصلی آن «جفرسون» بود اعلام و منتشر کرد. این اعلامیه که گفته میشود از رساله دوم «جان لاک» در باب حکومت منشا گرفته، در عمل سرخپوستان، بردگان سیاه و زنان را از آزادیهای اشاره شده استثنا میکرد. با اعلام استقلال، جنگ با انگلیس غیرقابل اجتناب شد.
ادامه دارد…