روند عادی سازی روابط ایران و عربستان با سرعتی فراتر از تصور غرب به ویژه ایالات متحده در جریان است. با وجود برخی بدبینی ها در واشنگتن نسبت به تداوم و نتیجه بخش بودن تلاش ها اما این موضوع پس از دیدار چند روز قبل «حسین امیر عبداللهیان» و «فیصل بن فرحان» وزرای خارجه دو کشور جدی تر شده است. با اینحال برای ایالات متحده نوع و عمق نقش آفرینی پکن در تحولات سیاسی و دیپلماتیک خاورمیانه چالش برانگیزتر بوده است. دلیل غیرقابل باور بودن موضوع از سوی کاخ سفید آن است که چین تاکنون تنها به بخش های اقتصادی منطقه خاورمیانه علاقه نشان می داد و این برای اولین بار است که به مسائل سیاسی ورود کرد و با موفقیت توانست چنین دستاورد بزرگی داشته باشد.
این احساس ناخوشایند در کاخ سفید حتی پس از سفر پنهانی چند روز قبل «ویلیام برنز» ریس سیا به عربستان و دریافت پاسخ های ناامیدکننده از ریاض تشدید شد. همین سرخوردگی ها در واشنگتن موجب شده است تا کاخ سفید با ابراز بدبینی به تحولات سعی کند تا حس شکست را به دوکشور خاورمیانه و متحدان جهانی خود القا نماید.
رویکرد تهران، ریاض و واشنگتن
در چند روز اخیر بسیاری از کارشناسان، رسانه ها و اتاق های فکر آمریکایی تلاش کردند تا تحلیل هایی مبنی بر بینتیجه بودن آشتی تهران و ریاض یا فایده اندک این تحول بزرگ در خاورمیانه را ارائه کنند یا آنکه توافق را برای آمریکا سودمند نشان دهند. در این زمینه مرکز پژوهشی «نشنال اینترست» مدعی شد که عادی سازی عربستان و ایران ناشی از خستگی دو کشور از شرایط موجود است و اتفاقات آینده هم می تواند منافع ایالات متحده را برآورده کند.
این اندیشکده آمریکایی در تحلیل رویکرد و اهداف ریاض آورده است ازآنجاکه سعودی ها روابط پیچیده ای با ترکیه دارند، عادی سازی روابط با ایران به آن ها اجازه می دهد تا بر اولویت های دیگری تمرکز کنند. بنابراین ریاض با این اقدام از محدودیت های خود می کاهد و قادر می شود تا قدرت خود را در داخل کشورش یا در خارج نزدیک خود، یعنی شبه جزیره عربستان و حتی جهان عرب تثبیت کند.
باآنکه گزارش فوق قادر به مخفی کردن موفقیت های ایران در عراق، سوریه، یمن و لبنان نبود اما برای هر دستاورد تحلیلی غرب پسند را ارائه کرد و در مقابل مدعی شد برخی چالش ها محرک ایران برای حرکت به این سمت بوده اند و در این راستا گزارش به برجسته سازی مسائلی همچون مشکلات داخلی و چالش های اقتصادی، دشمنان جدید تهران و تحرکات باکو و ترکیه پرداخته است.
گزارش تصریح دارد: عربستان سعودی بعید میداند که بتواند به سطح برتری در قدرت نظامی و توانمندی هسته ای نسبت به ایران برسد. این کشور همچنان مجبور است از چتر هسته ای ایالات متحده سود ببرد، ضمن آنکه حمله ایران به خود را نیز بعید می داند. از آنجایی که دو کشور دریافته اند در این منازعه برنده نمی شوند، به تساوی نسبی رضایت دادند.
در بخش دیگر این گزارش منافع و واکنش ایالات متحده به این تحولات مورد بررسی قرار گرفته و آمده است: واشنگتن صرف نظر از برنامه هسته ای به ایجاد روابط خوب با ایران علاقه دارد زیرا ایالات متحده در حال تمرکز سیاست خارجی خود به سمت دیگر قدرت های بزرگ رقیب به ویژه چین است. به همین دلیل دولت آمریکا نمی تواند منابع خود را برای دشمنی با ایران صرف کند بلکه برعکس، واشنگتن باید روابط خود را با تهران و دمشق بهبود بخشد تا از بازیگری بیشتر چین یا روسیه جلوگیری کند. در این چارچوب حتی یک ایران هسته ای می تواند به یک حائل بزرگ بین قدرت چین و روسیه و خلیج فارس تبدیل شود.
تحلیلگر این اتاق فکر آمریکایی نوعی موازنه هسته ای را در خاورمیانه پیشنهاد می دهد و می افزاید: در هر صورت، واشنگتن برای توقف برنامه هسته ای ایران مسیر راحتی ندارد و حتی حمله هوایی هم شاید تنها بتواند چند ماه در آن تاخیر ایجاد کند. قدرت های منطقه ای اما قادر خواهند بود در مقابل یک ایران هسته ای موازنه ای را ایجاد کنند بنابراین تهران تهدید بزرگی برای ایالات متحده نیست و واشنگتن بهتر است در رویکرد خود در قبال ایران تجدید نظر کند.
طبق دیدگاه فوق، در این راستا «واشنگتن باید از نزدیکی ایران و عربستان به عنوان پایه ای برای ساختار امنیتی منطقه ای فراگیرتر استفاده کند. تداوم درگیری های کنونی در سوریه و یمن راه را برای ورود رقبای اصلی واشنگتن، یعنی چین و روسیه باز می کند و به ترکیه هم اجازه می دهد تا اهداف توسعه طلبانه و بی ثبات کننده خود را از سر گیرد. خودداری آمریکا از قطبی سازی به تدریج می تواند به عادی سازی عمومی منجر شود و فرصت های کمتری را برای پکن و مسکو جهت نفوذ به منطقه ایجاد نماید ... در واقع ادامه کارزار شکست خورده فشار حداکثری علیه ایران تنها به بدترشدن شرایط برای واشنگتن منجر خواهد شد.»
چین در خاورمیانه؛ آمریکا در شرق آسیا
اندیشکده آمریکایی «Hoover» نیز بر این باور است: از حدود بیش از یک دهه قبل تاکنون، مقامات آمریکایی از خلق یک محور استراتژیک دور از خاورمیانه به منظور مقابله با تهدید فزاینده چین سخن می گویند. در این دوره، پکن خاورمیانه را به عنوان عرصه اصلی رقابت قدرت های بزرگ با ایالات متحده معرفی کرده است. ناهماهنگی راهبردی بین رویکردهای دو قدرت بزرگ در قبال منطقه با اعلام غافلگیرکننده موفقیت پکن در میانجیگری برای نزدیکی عربستان سعودی و ایران به اوج خود رسید. بازی سیاست قدرت منطقه ای همچنان ادامه دارد، حتی زمانی که آمریکا تصمیم میگیرد بازی نکند.
این اتاق فکر آمریکایی به نقل از یکی از مقامات شورای امنیت ملی ایالات متحده مدعی است که ابتکار نزدیکی راهبردی عربستان و ایران در واشنگتن متولد شد، اما این سیاست خاورمیانه ای آمریکا توسط چین به اجرا درآمد. اگرچه اهداف منطقه ای چین و آمریکا همپوشانی دارند اما نتیجه این همگرایی افزایش نفوذ چین بوده است.
طبق این تحلیل، مساله مهمتر اکنون عملیاتی شدن جاه طلبی چین برای پر کردن خلاء قدرت خاورمیانه است که از خروج آمریکا ناشی می شود. در یک دهه گذشته چین با نادیده گرفتن تحریم های آمریکا به بزرگترین شریک تجاری ایران تبدیل شده و همزمان روابط اقتصادی مهمی را با عربستان سعودی برقرار کرده است. حال آشکار شده که در خاورمیانه جدید، تنها چین است که اراده و اهرم لازم برای تضمین معامله بین دو رقیب قدرتمند منطقه ای را دارد.