جیران داستان عاشقانهای در تاریخ است که اگرچه به راستی اصل ماجرا در واقعیت اتفاق افتاده، اما به واسطه ساخت داستانی با کشش برای مخاطب قرن ۲۱، دستخوش تغییراتی نیز شده است؛ از مدرن شدن سبک آرایش و ملاک زیبایی زنان حرمسرا تا تغییر خلقیات شاه و وزیر در تصمیمات تاریخی. اما آنچه در خلال اتفاقات یومیه حرم همایونی در جریان است و با واقعیت قرابت دارد نه فقط تعداد بالای زنان حرمسرا، بلکه هویت و اثرگذاری برخی از آنان است.
این نوشتار قصد بررسی تاریخی جیران و تطبیق سند آن با گذشته را ندارد؛ حتی تعداد دقیق زنان حرمسرا و اسامی آنان شمارش و با سریال مقایسه نمیشود؛ بلکه هدف آن چیزی است که در پسِ پرده روایت عاشقانه داستان در حال نمایش است: زنان و نقش آنان در سیاست دربار و به دنباله آن اثرگذاریشان در کشور.
در این سریال، اثرگذاریهای سیاسی که جیران سعی در نشان دادن آنها داشته، از نوع بینش و کنش سیاسی است
شاید این عبارت در وهله اول عجیب به نظر برسد زیرا که هر کجا نام زنان و سیاست در کنار یکدیگر شنیده میشود، ناخودآگاه تصویری از مناصب سیاسی در ذهنها نقش میبندد که هرچه در زمان به عقب برگردیم دست نیافتنیتر میشود. اما جنس زنان سیاسی در جیران از نوع به جایگاه رسمی رسیدن و حکمرانی مستقیم سیاسی نیست؛ بلکه قدرتی نرم اما اثرگذار در دربار دربار شاه است. البته باید به این نکته نیز توجه کرد که نپرداختن به این موضوع در نوشتار، غافل شدن از لزوم و اهمیت داشتن مناصب سیاسی برای زنان نیست و استفاده از توان و نیروی اجرایی انسانها در بسیاری امور سیاسی میتواند فارغ از جنسیت مطرح و موانعی که در این راه به ویژه برای زنان وجود دارد باید برطرف و هموار شود.
بینش، کنش و منصب سیاسی سه سطح متفاوت از اثرگذاری سیاسی است که هرکدام از اهمیت خاصی در جامعه برخوردار است و زنان و مردان میتوانند بنابر شرایط زندگی خود آنها را انتخاب و در راستای اهداف والا اقدام کنند. به جز منصب سیاسی که شناختهترین سطح از فعالیت سیاسی است، دو بخش بینش و کنش همواره با غفلت از سوی اندیشمندان و سیاستمداران کشورها مواجه شدهاند.
در این سریال، اثرگذاریهایی که جیران برخلاف ضعفهای ساختاری و محتوایی، سعی در نشان دادن آنها کرده، از نوع بینش و کنش سیاسی است. در این اثر به طور عمده زنان در سه طبقه زنان رعیت، زنان متوسطه و زنان اشراف تقسیم می شوند و ملاک تقسیمبندی نیز قدرت، پول و جایگاه خانوادگی آنها است؛ نه سواد و میزان تحصیلات، که با توجه به جو غالب آن دوران طبیعی به نظر میرسد.
گستره سریال حتی پس از گذشت بیش از ۳۰ قسمت، آنقدر زیاد نیست که شرایط هر طبقه را به تصویر بکشد. اکثریت داستان در ارگ همایونی میگذرد، که میتوان سه دسته از زنان را در آن مشاهده کرد: مهد علیا - مادر شاه، زنان ناصرالدین شاه و خدمتکاران حرم که هریک مجموعهای از وظایف آشکار و پنهان را برعهده دارند.
در جیران، زنان در سه طبقه زنان رعیت، زنان متوسطه و زنان اشراف تقسیم می شوند و ملاک تقسیمبندی نیز قدرت، پول و جایگاه خانوادگی آنها است نه سواد و میزان تحصیلات، که با توجه به جو غالب آن دوران طبیعی به نظر میرسد
اما ارتباط ایشان با سیاست چیست و چگونه اثرگذاریشان در حکومت و دربار مشخص میشود؟
در این نوشتار قصد داریم تا به بررسی پنج زن در جیران که نقشهای اصلی در دربار را برعهده دارند و نیز زمامداران پنهان بپردازیم.
جیران
«خدیجه تجریشی» دختر محمدعلی تجریشی، روستازاده تهرانی که سریال با داستان عاشقانه او و شاگرد پدرش که حکم برادر را برایش دارد، شروع میشود.
مسیر این عشق آتشین درست آنجایی که میخواهد با خواستگاری سیاوش از خدیجه به ثمر بنشیند عوض میشود. به فاصله چند روز، خدیجه، جیران میشود و معشوقه شاه و آنچه پیش روی او است با تمام سالهای گذشته از عمرش تفاوت میکند.
اگرچه اصل داستان به این اتفاقات مشغول است اما آنچه جیران را از سایر زنان غیر عقدی حرمسرا متفاوت میکند، شجاعت، جسارت و آیندهنگری او است. وی که طعم رعیتزاده بودن را چشیده، ورودش به کاخ را نه فقط بخت و اقبال بلند، بلکه رسالتی سنگین میبیند و میداند که اگر درست و سنجیده عمل کند، میتواند در آینده نهچندان دور شاهی را تربیت کند که نه بر رعیت، بلکه برای رعیت فرمان دهد.
با آنچه امروزه سیاست نرم مینامند، جیزان اثرگذاری خود بر شاه فعلی را بیشتر میکند، در مقابل مشکلات پیشآمده مقاومت کرده و تسلیم ناهمواریهای ارگ نمیشود. جیران اگرچه زنی با احساسات فراوان است اما قدرت مدیریت آن را در طول زمان بهتر پیدا میکند و از مشکلاتی که برای او به وجود میآورند به نفع خود و در راستای اهداف والا استفاده میکند. او تا آنجا پیش میرود که شخص اول حکومت تصمیمات خود را با در نظر گرفتن خوشایند و نظر وی تغییر میدهد.
مهدعلیا؛ ملک جهان
مهدعلیا مدعی است سرنوشت کشوری را تغییر داده و حکومت ناصرالدین شاه و درباریانش همگی مرهون درایت مادر او پس از مرگ همسرش بوده است
در طول تاریخ واژه «مهدعلیا» همواره با تلخی، تندی و خشونت همراه بودهاست. مهدعلیا لقبی بوده که به مادرشاه نسبت داده میشود و به شرط حیات او در محدوده زمانی حکومت پسرش، از قدرت بالایی در حرم برخوردار بودهاست. اداره حرمسرای همایونی از اصلیترین وظایف مشخص شده برای او است؛ اگرچه که در تاریخ دایره نفوذ او را بیش از این دانستهاند همانطور که در جیران نیز برخی از آنها به نمایش درآمد.
در این سریال دستور پنهان به قتل امیرکبیر یکی از مهمترین دخالتهای مهدعلیا در سیاست دربار است.
زنان دربار هرگاه بتوانند خشم، عقل و احساس را در کنار یکدیگر به درستی مدیریت کنند، میتوانند فراتر از شاه و وزیر، بر تمامی آنها نفوذ بالایی داشته باشند
مهدعلیا بودن جایگاه بخصوصی در حکومت دارد، اما اثرگذاری سیاسی او فارغ از جایگاه سیاسی است. این نفوذ برگرفته از توانمندی و درایت آنها بوده که میتوانستند در جهت مثبت یا منفی از آن استفاده کنند. خلق درگیریها در دربار و کنترل غیرمستقیم شاه و درباریان، از جمله فعالیتهای مهدعلیا در جیران است. این شخصیت ذکر میکند که چگونه با دفع فتنهها پس از فوت شاه سابق، زمینه برای سلطنت پسرش را فراهم کرده و سرنوشت کشوری را تغییر داده و مدعی است حکومت ناصرالدین شاه و درباریانش همگی مرهون درایت مادر او پس از مرگ همسرش بوده است.
تاج الدوله و سایر همسران عقدی شاه
دختر عموی شاه بیش از دیگر زنان عقدی، قصد فتنه و آشوب را دارد و میتوان وی را مصداقی منحصربهفرد در زمینه توانایی نفوذ زنان دربار بر شاه دانست.
بطور کلی زنان شاه اغلب در پشت پرده سیاست در حال نقشآفرینی و جهت دادن به اتفاقات هستند؛ از تلاش برای اعلام ولیعهدی پسرانشان تا اجیر کردن خدمتکاران کاخ و بیرون از کاخ برای رسیدن به خواسته و منافعشان. آنچه مشهود است، زنان دربار هرگاه بتوانند خشم، عقل و احساس را در کنار یکدیگر به درستی مدیریت کنند، میتوانند فراتر از شاه و وزیر، بر تمامی آنها نفوذ بالایی داشته باشند و بدون نیاز به جایگاه مدیریتی هدف خود را محقق میکنند.
در سریال جیران، خواهر شاه نقشی دارد که آن را درست می شناسد و از آن برای بهبود شرایط و کوتاه کردن دست ظالم علیه مظلوم استفاده میکند
ملکزاده؛ خواهر شاه
ملکزاده، همسر امیرکبیر که در ابتدای اثر داغدار مرگ همسرش است، اگرچه از شخصیتهای اصلی داستان نیست، اما هدفمندی و جایگاه اثر او در نقشش مشخص است.
او اگر بخواهد میتواند خشمش را کنترل کند و در صحبت با برادر شاهش حرف خود را به کرسی بنشاند. فتنه وزیر و مادرش را خنثی کند و حتی در ازدواج اجباری و سیاسیاش با پسر نخست وزیر جدید، به دنبال هدف خود میگردد و راه انتقام از قاتلان همسرش را در طول زمان و با بهکارگیری از قدرتنرم پیدا میکند.
حتی برخلاف فرهنگ آن روزها، در مواجهه با همسر و پدر او، از هدف و فکر خود که صحیح است کوتاه نمیآید و بازیچه دست آنها برای رسیدن به قدرت نمیشود. جایگاه خود را درست می شناسد و از آن برای بهبود شرایط و کوتاه کردن دست ظالم علیه مظلوم استفاده میکند.
کفایت خاتون
درظاهر زنی خارج از ارگ اما دخیل در تصمیمات است. تاجر، باهوش و باذکاوت، که لقب بهترین تاجر شهر را برای خود میکند. مشکلات مالی دربار با پول، ثروت و مدیریت او برطرف میشود و مورد اطمینان مهدعلیا، شاه و درباریان است.
اما آنچه در واقعیت درجریان است، کفایتخاتون با سیاست خود دیگران را از شخص اول حکومت تا خدمتکاران و درباریان فریب میدهد تا به هدف خود که احیای سلسله زندیه است نزدیک شود.
بزرگان طایفه زندیه به او و درایتش اطمینان خاطر دارند و سرسپرده تصمیمات او هستند. کفایت خاتون صبر، حوصله، زیرکی و نفوذ نرم را جایگزین لشکرکشی نظامی کرده و به سوی هدف خود پیش میرود.
زمامداران پنهان
آنچه گفتهشد برش کوچکی از اتفاقات به نمایش درآمده از عملکرد زنان شاخص سریال جیران است که بدون شک تمام ماجرا و اتفاقات آن روزها را شامل نمیشود.
آنچه پیدا است، زنان دربار شاه اگرچه در طول تاریخ همواره با جو مردسالاری حاکم دست و پنجه نرم میکردند اما با استفاده از درایت و ویژگیهای منحصر به فرد خود که بطور ذاتی در زنان نهادینه شده است، اثرگذاری خود را در جهت دلخواه پیش میگرفتند و دامنه این اثرگذاریها گاه از اختیارات وزرا یا درباریان نیز بیشتر بوده است.
اما امروزه تا چه میزان اهمیت بینش و کنش سیاسی در کنار منصب سیاسی برای زنان درک میشود؟ آیا زنان و جامعه ما، اهمیت قدرت نرم که از توانمندیهای اصلی زنان نیز به شمار میآید آگاهند؟ و از آن استفاده میکنند؟ زنانی که مناصب سیاسی ندارند اما درک کاملی از جامعه را دارند، موقعیتشناس و با هدف هستند و میتوانند اثری در جامعه بگذارند که محکمتر و بااهمیتتر از برخی اقدامات سیاسی است و در این صورت است که میتوان عنوان زمامداران پنهان امور را به آنان اختصاص داد. اگرچه با وجود این صحبتها نیز نمیتوان اهمیت و لزوم هموار شدن مسیر دستیابی به مناصب سیاسی برای زنان را انکار کرد اما صرف توقف در بحث مناصب میتواند دغدغه زنان جامعه را به موارد سطحی تقلیل داده و آنان را از دغدغههای اصلیتر دور سازد.