به گزارش خبرنگار ایرنا، سید مرتضی آوینی (متولد ۲۱ شهریور ۱۳۲۶ در شهر ری – شهادت ۲۰ فروردین ۱۳۷۲ در فکه) مستندساز، عکاس، روزنامه نگار، نویسنده و نظریه پرداز «سینمای اسلامی» ایرانی بود.
وی در سال ۱۳۴۴ در دانشگاه تهران در رشته معماری تحصیل کرد. در طول انقلاب ایران، آوینی فعالیت هنری خود را به عنوان کارگردان فیلم های مستند آغاز کرد و از فیلمسازان برجسته جنگی به شمار می رفت. او بیش از ۸۰ فیلم درباره جنگ ایران و عراق ساخت. بیشتر کارهای او به بازتاب نحوه درک بسیجی ها از جنگ و نقش آنها در آن اختصاص داده شد. مشهورترین اثر وی مجموعه مستند روایت فتح است که در طول جنگ ایران و عراق فیلمبرداری شد.
شهید آوینی بعد از پیروزی انقلاب و تشکیل جهاد سازندگی به فرمان امام خمینی رحمه الله در سال ۱۳۵۸، به فعالیت در جهاد مشغول شد. او داوطلبانه برای برطرف ساختن مشکلات روستاییان به روستاها عزیمت کرد، ولی با مشاهده ستمی که از طرف رژیم گذشته بر آنان وارد شده بود، بنا به ضرورت، به فیلم سازی برای جهاد پرداخت. او نخستین اثر خود را در مجموعه تلویزیونی «خان گَزیده ها» به تصویر کشید. سید مرتضی حرکتی تازه را آغاز کرد. پیرزنان و پیرمردانی که سال های سال جز تلخی و زجر از زندگی بهره ای نبرده بودند و ستم اربابان آنها را به ستوه آورده بود، چشم امیدشان به بچه های زحمت کش و مهربان جهاد، همچون آوینی بود.
شهید آوینی، اندیشمندی بود دل نگران هویت ها و اصالت هایی که در معرض خطر واژگون شدن است؛ متفکری که خالصانه در پی گوهر هستی و جوهره خدایی انسان بود. از ویژگی های شهید آوینی این بود که اگر در حضورش زمینه غیبت و بدگویی کسی پیش می آمد، سکوت می کرد، لبخندی می زد و حرف دیگری پیش می کشید. در سخنانش روشنایی و روشن بینی موج می زد. وجود او، آمال و آروزهایی بود که حتی ردپایی کمرنگ هم از منیّت و آرزوهای شخصی در آن دیده نمی شد. هر چه بود، برای خدا، مردم، سینما، هنر و برای حقیقت و زیبایی بود. دلی خالص و آکنده از آلودگی ها داشت. وی گرم و مؤمنانه حرف می زد و با همه صداقت و صراحت، گرما و خلوصش، چون عارفی وارسته و نجیب به نظر می رسید.
نشستن در گوشه خاکریز و اندیشیدن، کار همیشه سیدمرتضی آوینی بود. او به دور دست ها خیره می شد و پرواز آرام کبوترها را که از میان دود و غبارِ انفجار می گذشتند، پی می گرفت؛ درست مثل زمانی که از کنار گنبد عبدالعظیم حسنی پر می کشیدند. بعدها که رزمندگان بیشتر با سید آشنا شدند، می کوشیدند مسائل خود را با او در میان بگذارند. او با دقت به حرف هایشان گوش می داد و با آن ها بحث می کرد. وی سنگ صبور همه شده بود.
آوینی، به تأسی از شهیدان، به خود سختی می داد و خود را آماده شهادت می کرد. او معمولاً روزه بود و اغلب غذای درست و حسابی نمی خورد. سید غالبا یک دست پیراهن و شلوار خاکی بسیجی و یک اورکت که بچه های جبهه تنشان بود به تن می کرد. مهم ترین مسئله زندگی او نماز بود و مقید بود آن را اول وقت بخواند. نمازش چنان سرشار از عشق بود که همه متوجه حال وی می شدند. وی به دیگر دوستانش سفارش می کرد سعی کنید نماز را با توجه بخوانید.
شهید آوینی، با عشق و ایمان و اخلاص، مقاومت ملت ایران را در دفاع هشت ساله، به زیباترین و مؤثرترین شکل به تصویر کشید. جامعه و فهم مردم به معنای جبهه، مدیون تلاش و زحمات ایشان بود که خیلی واقعی با مسئله جنگ برخورد می کرد. مجموعه «روایت فتح»، در حقیقت شاهنامه مصوّر عصر ما از آثار و شاهکارهای ماندگار وی شمرده می شود. یکی از دوستان سید می گوید: «[آقا مرتضی] یک آرمانگرا به معنای دقیق کلمه بود. او در همه ابعاد زندگی اش آرمانگرا بود».
بعد از اتمام جنگ، وقتی مقام معظم رهبری از صدا و سیما خواست برنامه «روایت فتح» ادامه یابد، شهید آوینی با اشتیاق همراه گروهش به شهرهای جنگ زده رفت. بچه های گروه، خوب می دانستند که بی قراری و ناله های او، به دلیل جا ماندنش از قافله شهیدان است و سرانجام مرغ آمین ناله های او را شنید. وقتی سید می خواست فیلمی از تفحص تهیه کند، فکه را برگزید. در دوران جنگ، فکه برای رزمندگان، سرزمینی طلسم شده بود؛ چون هر بار در آنجا عملیاتی انجام می گرفت، تعدادی از نیروها در میدان های مین دشمن به شهادت می رسیدند و پیکر پاک بسیاری از شهیدان آنجا بود.
صبح روز ۲۰ فروردین ۱۳۷۲، سید مرتضی زودتر از بقیه دوستان بیدار شد. نمازش را خواند و خود را برای رفتن به قتلگاه آماده کرد. نزدیک کانال کمیل در فکه وقتی داخل معبر حرکت می کردند، پای سید مرتضی آوینی روی مین رفت و صدای مهیب انفجار، سکوت منطقه را شکست. فکه، میزبان عرش الهی گشت. این آخرین روایت سید مرتضی از فتح بود و او به آرزوی دیرینه شهادت رسید.