سنندج- ایرنا- امشب زمان از حرکت ایستاده و انگار عقربه ها روی قدر مانده‌ اند تا بندگان هر آنچه در چنته دارند برای بالا رفتن از پلکان توبه و عبودیت در طبق اخلاص گذارند.

به گزارش خبرنگار ایرنا، یک سال گذشته و در گردش زمین و زمان، دوباره موسم بی‌همتای قدر رسیده است؛ همه امشب می‌خواهند خواب را دست به سر کنند و تا سحر، نجوای عاشقانه بنده و آفریننده سر دهند.

امشب سرآغاز دوباره تقدیر است و تمنای خواب و بستر را باید به کنار گذاشت؛ شبی که برتر از هزار ماه است تا سرنوشتت در آن مقدر شود، به رویای شیرینی می‌ماند که بغض‌های تلنبار قدیمی رها می‌شود تا تکلیف تقدیر را با اشک‌های پشیمانی و عذرخواهی، به زلالی رقم بخورد.

مکبر تکبیر می‌گوید، تازه از راه رسیده‌ام سرگرم سجاده و مهر هستم که دختر نوجوان از پشت سر صدایم می‌زند، جمعیت دارند به جماعت نماز می‌خوانند، می پرسد این نماز چرا تمام نمی شود؟ و من از نماز ۱۰۰ رکعتی مستحبی برایش می‌گویم که مومنان در شب‌های قدر به جا می آورند و مسجدی‌ها آن را به جماعت می‌خوانند.

نماز به آخرین رکعت رسیده و همه چند دقیقه‌ای استراحت می‌کنند، بر می‌گردم و با همان دختر که نامش زینب است، حرف می‌زنم و می‌پرسم در شب استجابت دعا از خدا چه می‌خواهد؟ او که ۱۲ سال دارد با همان شیرینی دخترانه‌اش جوابی می‌دهد که شاید از کودکان در این سن و سال انتظار نرود، برای ظهور امام زمان (عج) دعا می‌کنم که بیاید و جهان را نجات دهد.

دوستش زهرا به او یادآوری می‌کند دعا برای سلامتی رهبر یادت رفت بگی...

زهره هم آرزوی یک زندگی خوب و موفق دارد و فاطمه انگار راز سر به مهر امشب است که دعایش را نمی‌گوید و وقتی پرسیدم برای خودت دعا می‌کنی یا دیگران؟ جواب داد هر دو؛ پرسیدم اول برای کدام و جوابی که باز هم غافلگیرانه بود، برای بقیه، چون حضرت زهرا هم گفتن اول برای همسایه دعا کن بعد خودت...

عاشقانه‌های کودکان دهه هشتادی با خدایشان ادامه دارد که دعای جوشن کبیر آغاز می‌شود" اَللََّهُمََّ إِنَِّی أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ یَا اللََّهُ یَا رَحْمَانُ یَا رَحِیمُ یَا کَرِیمُ یَا مُقِیمُ یَا عَظِیمُ یَا قَدِیمُ یَا عَلِیمُ یَا حَلِیمُ یَا حَکِیمُ
سُبْحَانَکَ یَا الَ إِلَهَ إِالََّ أَنْتَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ خَلَِّصْنَا مِنَ النََّارِ یَا رَبِ" و فریاد الغوث سقف بلند مسجد را پشت سر می‌گذارند و راه آسمان را در پیش می‌گیرد.

جوشن کبیر جوشنی بر تن توبه‌کاران می‌شود و حالا وقت آن است در پناه قرآن پناه بگیرند و خدا را به مقربان درگاهش قسم دهند که توبه‌هایشان قبول و سرنوشتشان به بهترین‌ها گره بخورد.

«بِکَ یَا اللَّهُ»، «بِمُحَمَّدٍ» «بِعَلِیٍ» «بِفَاطِمَةَ» و همه سلاله پاکی که از دخت نبی مکرم اسلام(ص) رهایی بخش جهان شده‌اند، یکی بعد از دیگری خوانده می‌شود.

امشب دلها داغدار هم هست، داغی که شمشیر زهرآلود ابن‌مجلم در محراب مسجد کوفه بر فرق عدالت زد تا که دنیا دنیاست، تمام دنیا تشنه عدالت بماند.

دستها بر سینه فرود می‌آید و مداح با سوز می‌خواند: " کوفه را ماتم گرفته"...

تنها مسجد و حسینیه نیست که امشب ملجا بندگان شده، دانشگاه هم که محل علم و تحصیل است، این شبها آرام و قراری برای راز و نیاز یافته و دانشجویان دانشگاه کردستان، قدر را قدر می‌دانند.

کلاس درس امشب، ماندگارترین کلاسی است که از افطار تا سحر ادامه دارد و همه امیدوار به استادی هستند که آنها را قبول خواهد کرد حتی اگر شاگرد تنبل کلاس باشند.

سحر نزدیک است و دلها آرام از شبی که انتهایش جز نور بخشش ندارد.