تهران-ایرنا- سحرگاه بیست و سوم ماه مبارک رمضان، «عماد افروغ» جامعه شناس صریح اللهجه، بعد از یک دوره بیماری چشم از جهان فرو بست. اما چه ویژگی‌هایی عماد افروغ را از دیگران متمایز کرده است؟

شاید حدود یک سال قبل بود که مخاطبان، افروغ را با صدا و سیمایی متفاوت مشاهده کردند؛ صدایی گرفته و موهای کم پشت و سفید ناشی از درمان بیماری سرطان که البته این همه نتوانسته بود او را از تلاش و فعالیت بازدارد.

تحصیلات ناکام در انگلیس

افروغ که متولد سال ۱۳۳۶ در شیراز بود، سال ۱۳۵۵ برای تحصیل در رشته جامعه‌شناسی وارد دانشگاه سالفورد انگلستان شد. او شهریور ۱۳۵۹ به دلیل برگزاری تظاهراتی در اعتراض به برخورد پلیس آمریکا با دانشجویان مسلمان ایرانی که مقابل سفارتخانه این کشور برگزار شده بود، دستگیر و زندانی شد. خود او برای یکی از دوستانش تعریف کرده بود که در زندان انگلیس اعتصاب غذا کرده بود و برخی بزرگان از او درخواست شکستن اعتصاب می‌کنند. در نهایت این دانشجوی جوان شیرازی بدون تکمیل تحصیل خود، از انگلیس اخراج شد و درس خود را در دانشگاه شیراز ادامه داد.

از شیراز تا تربیت مدرس

او سال ۱۳۶۵ از دانشگاه شیراز کارشناسی و سال ۱۳۶۹ از همین دانشگاه کارشناسی ارشد جامعه‌شناسی گرفت. در ادامه، در دانشگاه تربیت مدرس دوره دکتری خود را تا سال ۷۶ گذراند. سال ۱۳۷۳ نیز به عنوان دانشجوی نمونه کشور در مقطع دکتری شناخته شد. او از سال ۱۳۸۲ به عنوان عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی فعالیتش را آغاز کرد و مدیر گروه علم و دین این پژوهشگاه بود. همچنین عضو پژوهشگاه علوم انسانی، استاد جامعه‌شناسی دانشگاه تربیت مدرس و رئیس گروه جامعه‌شناسی دانشگاه باقرالعلوم(دانشگاه وابسته به دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم) بود.

از سوابق دیگر شغلی وی می‌توان به مدیر گروه اجتماعی مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری(۷۳–۷۲)، مسئول گروه سیاست داخلی کمیسیون داخلی، دفاعی و امنیتی دبیرخانه مجمع تشخیص مصلحت نظام (۷۷–۷۹) اشاره کرد. او حتی بین سالهای ۱۳۸۲-۱۳۸۰ (اواخر مدیریت لاریجانی)، مدیر گروه فرهنگ، هنر و تاریخ شبکه یک صداوسیما بود.

از ورود به مجلس اصولگرا تا انشعاب

در انتخابات مجلس ششم یک کاندیداتوری مستقل و ناکام داشت، اما در انتخابات مجلس هفتم، نامش در فهرست آبادگران (عنوان لیست اصولگرایان در آن دوره) گنجانده شد و به مجلس راه یافت. اگرچه دغدغه‌مندی و جایگاه علمی افروغ باعث شد در این مجلس ریاست کمیسیون فرهنگی به او سپرده شود، اما عملکرد و مواضع او ،عملا راه او را از جریان اصلی و اکثریت مجلس جدا کرد؛ او در کنار افرادی چون محمد خوش‌چهره و سعید ابوطالب، به نوعی انشعاب و فراکسیون اصولگرایان تحولخواه یا مستقل را راه اندازی کردند. از جمله مواضع متفاوت افروغ در مجلس، مخالفت با کلیت کابینه احمدی‌نژاد و وزرای کشور و علوم، دفاع از حقوق مردم و آزادی بیان بود و در نطق مشهوری هشدار داد که «صدای پای استبداد می‌آید!». علاوه بر موضع‌گیری او علیه فیلترینگ سایت بازتاب در سال ۱۳۸۵، این روزها برخی دانشجویان سابق، ماجرای ورود اعتراضی او به موضوع ستاره دار شدنشان را روایت می‌کنند. در نطق ۹مرداد ۱۳۸۶، عملکرد دولت و مجلس هفتم را با هم زیر سوال برد و از آنچه عدم کنترل گرانی و تورم و تساهل اصولگرایان حاکم بر دولت و مجلس در نادیده گرفتن اشتباهات بزرگ نامید، انتقاد کرد.

نطق در مجلس هفتم

تجربه افروغ در برخورد از نزدیک با سیاست در مجلس هفتم باعث شد او بعد از این دوره، دیگر داوطلب نمایندگی مجلس نشود و به نوعی از حضور در عرصه سیاست رسمی کناره گیری کند. سعید زیباکلام هم چندی پیش بدون ذکر نام افروغ، به تعبیر تندی اشاره کرده بود که یک نماینده سابق در بیان علت کناره گرفتن خود در توصیف مجلس به کار برده است.

زبان تیزی که به اصولگرا و اصلاح طلب امان نمی‌داد

افروغ در نقد چهره‌ها و اهل قدرت مصلحت اندیشی نداشت و اصولگرا و اصلاح طلب از گزند زبان تیزش در امان نبودند. او علاوه بر آن که منتقد مرحوم‌هاشمی به شمار می‌رفت، در نقد دولت اصلاحات، به نقش برخی اطرافیان آقای خاتمی اشاره کرده و معتقد بود: «این‌ها نمی‌توانستند منادی آزادی باشند» چون «کلا امنیتی‌ها شاکله‌ای دارند که دیگران نباید بشنوند، ببینند و بخوانند. چنین نیروهایی نمی‌توانند پرچم آزادی را بر دوش بگیرند.» نقدهایش به اصولگرایان نیز شاید از آن رو که خاستگاه اصولگرایی داشت، دشوارتر می‌نمود. در جمع‌های اصولگرایانه از وی بارها پرسیده شد چرا بی‌محابا اصولگرایان مجلس و دولت را نقد می‌کند و او هر بار این شعر را می‌خواند:

رند عالم سوز را با مصلحت بینی چه کار؟/ کار ملک است آنکه تدبیر و تامل بایدش

شاید این زبان تیز برخی را هم تاراند، ولی او چندان به مصلحت تمایل نشان نمی‌داد. عباس عبدی پیام تلخی از افروغ در زمان بیماری را این طور روایت کرده: «این بیماری به بنده بیشتر فهماند که چه دوستی‌ها و محبت‌ها که قربانی دسته‌بندی‌های کاذب و القایی از سوی این منفعت‌طلبان متظاهر نشد.»

منادی عدالت و نقد درون گفتمانی

«نقد درون گفتمانی»، از ایده‌هایی بود که با نام افروغ گره خورده است. او معتقد بود انقلاب اسلامی در مواردی دچار فرمالیسم و شکل گرایی شده و باید با حفظ اصول، به نقد روش‌ها و عملکردها و فروع پرداخت. صراحتا خود را فرزند امام و انقلاب می‌دانست، اما بر خلاف انقلابیون مرسوم، این وابستگی فکری، او را از نقد رده‌های بالای جمهوری اسلامی باز نمی‌داشت. عدالت نیز دغدغه جدی او بود که هم درباره آن می‌گفت و هم می‌نوشت. کتاب‌های «ایجاد فضای نابرابری‌های اجتماعی» و «حقوق شهروندی و عدالت» در همین مسیر است.

از رویکرد صدرایی تا رئالیسم انتقادی

عماد افروغ علاقه مند فلسفه صدرایی بود و آن گونه که در کتاب «انقلاب اسلامی و مبانی بازتولید آن» آورده، معتقد است فلسفه صدرایی امام خمینی (ره) باعث پیروزی انقلاب اسلامی ایران شده است. او علاقه‌مند به مکتب رئالیسم انتقادی بود و کتابی هم با عنوان «رابطه نظریه و عمل از حکمای باستان تا رئالیسم انتقادی» دارد.

او از حامیان رویکرد تضادگرایان در جامعه شناسی بود، در حالی که رویکرد مسلط در جامعه شناسی دانشگاهی ایران، ساختارگرایی کارکردی است و این نوعی فاصله ایجاد می‌کرد. در کتاب «ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران» می‌گوید: «در شرایط کنونی به دانشگاه‌ها امیدی نیست من خودم قربانی دانشگاه هستم. فشارها باعث شد از دانشگاه بروم می‌دیدم که نگرش انتقادی را برنمی‌تابند و وقت من در آنجا تلف می‌شود. از درون احساس تهی‌شدن می‌کردم و دچار افسردگی شده بودم تا آنکه تصمیم گرفتم آن حرکت را در عرصه‌ای خارج از دانشگاه دنبال کنم.»

افروغ علاوه بر انتشار خاطراتش در سه جلد با عنوان «ماقال و من قال»، کتاب‌هایی چون فرهنگ‌شناسی و حقوق فرهنگی، چشم‌اندازی نظری به تحلیل طبقاتی و توسعه، چالش‌های کنونی ایرانی، اسلام و جهانی شدن، رنسانس دیگر، هویت ایرانی و حقوق فرهنگی، مناقشه حق و مصلحت و بن‌بست دانشجویی، محتواگرایی و تولید علم، و ارزیابی انتقادی نهاد علم در ایران به دست چاپ سپرده است.

پارک ملت و غسل شهادت!

حضور نیم بند نام افروغ در جریان اصولگرا، نوعی آزادی پس از بیان نیز برای او ایجاد می‌کرد تا سخنانی را آزادانه‌تر از برخی دیگر بیان کند. در همین راستا گهگاهی به تلویزیون هم دعوت می‌شد و حرف‌های مهمی بیان می‌کرد. از جمله سال ۱۳۹۰ در برنامه زنده «پارک ملت» با اجرای محمدرضا شهیدی فر حضور یافت و گفت: «هر فردی از افراد جامعه این حق را دارد که رهبر را استیضاح کند و اگر رهبری نتواند پاسخ مناسب بدهد، خود بخود معزول است.» وی مشکل اصلی را شکاف و فاصله میان دولت و ملت خواند و از اینکه تنها فقها در مجلس خبرگان رهبری حضور دارند، انتقاد کرد.

بعد از این سخنان، حمید رسایی نماینده مجلس وقت، بدون اشاره به نام افروغ گفت: «متأسفانه انتظار شنیدن چنین کلماتی نسبت به ارکان انقلاب اسلامی را از پشت تریبون صداوسیما، آن هم با دعوت از چهره‌هایی که مواضع متفاوت و مذبذب آن‌ها کاملاً مشهود است، نداشتیم.» شهاب الدین صدر که ریاست جلسه را برعهده داشت در پاسخ به تذکر رسایی گفت: «آقای ضرغامی باید کوتاهی صورت گرفته در آن برنامه را جبران کند.»

بعد از این واکنش نایب رئیس مجلس افروغ پاسخی به آنها داد و به تعبیر خودش، «با غسل شهادت»، متن گفت‌وگو در برنامه پارک ملت را برای جلوگیری از «سوء استفاده فتنه جویان، متحجران و سنگ اندیشان، متوهمان و کاسبان و کرکسان فتنه» منتشر و البته تاکید کرد که هویتش را از امام خمینی (ره) و ولایت فقیه به دست آورده‌ و به راحتی این هویت را از دست نمی‌دهد.

استاد، اما دغدغه‌مند آبژه‌ها

افروغ بعد از فوت مهسا امینی در گفت و گو با پژوهش ایرنا، ضمن تحلیل ریشه‌های ناآرامی‌ها، مسئولان کشور را به تجدید نظر در برخی روش‌ها و قوانین توصیه و تاکید کرد: به هیچ وجه تجدید نظر در برخی روش‌ها باعث خدشه به نظام نمی‌شود و اتفاقا این رشد یک نظام را نشان می‌دهد.

او معتقد بود مساله صرفا حجاب نیست. بلکه یک حرکت واکنشی است. آن جوان دنبال فرصتی بوده تا اعتراض کند و حالا با فوت مهسا امینی فرصت یافته است. نسخه افروغ البته این بود: «حتما باید اعتماد مردم به حاکمیت بازسازی شود و این وقتی می‌شود که صاحبان قدرت پاسخگوی نیازهای واقعی مردم باشند و از فریب و دروغ هم اجتناب کنند.»

چهره افروغ پس از بیماری

عماد افروغ در سالهای اخیر خانه‌ای در یکی از روستاهای منطقه لفور سوادکوه داشت و گاه مدتها در آنجا می‌ماند و به تحقیق و نوشتن می‌پرداخت. بسیاری از دوستان وی، ماه رمضان امسال که با او تماس گرفته بودند، پاسخی نگرفته بودند و بعد هم روز جمعه ۲۵ فروردین، خبر درگذشت او را شنیده بودند.

ماه رمضان سال گذشته در نشستی با انتقاد از مماشات و مصلحت سنجی برخی علما، در بیان سیره امام علی(ع) می‌گفت: امیر مومنان از شدت دلسوزی برای جامعه، چون اسپند روی آتش بود. خود او نیز همین ویژگی دغدغه داشتن و حتی حرص خوردن برای مردم و جامعه را داشت، اما اکنون آرام گرفته است.