«نقش مطبوعات دورۀ قاجار در ارتقای جایگاه خلیج فارس به عضو رئیسه در پیکره ایران (با تأکید بر روزنامههای حبلالمتین، حکمت، چهرهنما و جنوب)»[۱] عنوان مقاله ای است که توسط «عباس رضایی» دانشجوی دکترای تاریخ دانشگاه شهید بهشتی و «قباد منصوربخت» استادیار گروه تاریخ دانشگاه شهید بهشتی به رشته تحریر درآمده است.
نویسندگان در این پژوهش برآن هستند تا به این پرسش پاسخ دهند که گفتار جدید خلیج فارسشناسی در چه شرایط و فضایی توسط چه نهادی و برپایۀ چه عناصر و مفاهیمی و چگونه تولید شد؟
ورود قدرتهای استعمارگر اروپایی به خلیج فارس
با ظهور استعمار و ورود قدرتهای استعمارگر اروپایی؛ پرتغال، اسپانیا، هلند و انگلیس به خلیج فارس، حاکمیت ایران در خلیج فارس معارض پیدا کرد و ایران را با یکی از بزرگترین مسائل دوران جدید روبهرو ساخت. تداوم این امر به کاهش قدرت ایران و تثبیت بیش از پیش قدرت انگلستان و سرانجام بلامنازع شدن قدرت این کشور در سرتاسر خلیج فارس در عصر قاجاریه منجر شد.
ظهور استعمار و ورود قدرتهای استعمارگر اروپایی به خلیج فارس، حاکمیت ایران در خلیج فارس معارض پیدا کرد و ایران را با یکی از بزرگترین مسائل دوران جدید روبهرو ساخت.
با حملۀ انگلستان به سواحل ایران و تصرف بوشهر در جریان جنگ هرات، معارضه با حاکمیت ایران در خلیج فارس و ایرانزدایی از این آبراهه بزرگ به اوج رسید. از این پس واکنش و تلاشهای گسترده ایرانیان برای حفظ حاکمیت در خلیج فارس و ارتقای جایگاه آن در ذهنیت ایرانیان از مجرای تولید مفاهیم، معانی و انگارههای متناسب با دوران جدید در قالب گفتار جدید خلیج فارسشناسی آغاز شد.
از نگاه سنتی به خلیج فارس تا آگاهیبخشی توسط روزنامهها
تأسیس سلسلۀ قاجار با انتقال پایتخت ایران از جنوب به شمال مصادف شد و طبعاً فاصله حکومت با خلیج فارس را افزایش داد. درگیری در مناطق قفقار از همان نخستین سالهای استقرار و سپس جنگهای طولانی دورۀ فتحعلیشاه با روسیه، عرصه را آنچنان بر حاکمان قاجار تنگ کرد که موجب گردید خلیج فارس جایگاه ضعیفی در سیاستهای نخستین شاهان قاجار داشته باشد.
این رویداد امّا به معنای ناآگاهی از حقوق تاریخی ایران در خلیج فارس نبود بلکه تصوری کرانمند از خلیج فارس مبتنی بر منابع تاریخی و جغرافیایی و همچنین تجربۀ تاریخی تعلق مناطق پیرامونی این آبراهه در نزد مؤسس سلسلۀ قاجار به وضوح وجود داشت.
قضیۀ هرات در زمان محمدشاه و واکنش انگلستان در تصرف مناطق جنوبی ایران، نقطه عطفی در بروز آگاهی بیش از پیش نسبت به خلیج فارس و ورود گستردۀ مسائل این منطقه به خودآگاه ایرانیان بود. بررسی اسناد و مدارک این دوره نشان میدهد که باوجود آگاهی از وابستگی این مناطق به ایران و اذعان اعراب کرانههای جنوبی به این مساله، حکومت قاجار توانایی دفاع از حقوق مسلّم ایران را دارا نبود.
فقدان اطلاعات جامع از سواحل و جزایر و ناآگاهی از قوّت و ضعف ایران در این مناطق، همچنین کمبود اطلاعات در مورد طوایف، راهها، امکانات و استعداد بنادر و غیره، حکومتِ وقت را واداشت تا برای نخستین بار مأمورانی به این مناطق گسیل دارد تا گزارشهای مورد نیاز را فراهم آورند.
با روی کارآمدن ناصرالدین شاه و ظهور رجال آگاه و کاردانی چون امیرکبیر در دورۀ ناصری، بهتدریج تغییرات عمده و قابل توجهی در سیاستگذاریهای مربوط به بنادر و جزایر خلیج فارس به ظهور آمدند. اندیشۀ تأسیس نیروی دریایی از سوی امیرکبیر ناکام ماند امّا تأسیس نهاد جدید «حکمرانی بنادر و جزایر خلیج فارس» از سوی میرزا علیاصغرخان امینالسلطان مهمترین اقدام این دوره در احیاء حاکمیت ایران بر منطقۀ خلیج فارس و به دست گرفتن امور این ناحیه بود.
با گسترش انتشار مطبوعات در اواخر حکومت ناصری و بهویژه دورة مشروطه، مسائل خلیج فارس در چارچوبی جدید و با عناصر و مفاهیمی نو بازپرداخته شدند که هم از نظر ساختار روایی و مفاهیم و هم به لحاظ نتایجی که برای ایران در خلیج فارس در پی داشت به کلّی متفاوت از گذشته بودند.
باوجود همۀ آگاهیبخشی منابع نسبت به خلیج فارس، صورت و سیمایی که از مسائل خلیج فارس ارائه میشود در تداوم همان نگاه پیشینی و سنتی تاریخی و جغرافیایی ایرانی ـ اسلامی است و از طرح مسائل جدید در این حوزه ناتوان است. با گسترش انتشار مطبوعات در اواخر حکومت ناصری و بهویژه دوره مشروطه، مسائل خلیج فارس در چارچوبی جدید و با عناصر و مفاهیمی نو بازپرداخته شدند که هم از نظر ساختار روایی و مفاهیم و هم به لحاظ نتایجی که برای ایران در خلیج فارس در پی داشت به کلّی متفاوت از گذشته بودند.
خلیج فارس؛ کلید و دروازۀ ایران
اصلیترین تغییر در نگرش نسبت به مساله خلیج فارس از سوی مطبوعات، تغییر جایگاه آن در جغرافیای سیاسی و اقتصادی ایران عصر قاجار بود. در این تغییر، خلیج فارس در صدرِ پراهمیت ترین بلاد ایران قرار گرفت. تبدیل خلیج فارس به کلیدیترین و حساسترین منطقۀ ایران، حاصل درک صحیح مطبوعات از تغییر جایگاه خلیج فارس در شرایط نوین جهانی بود.
تغییر این جایگاه از مرتبه ناشناختگی و حاشیهبودگی به مرتبۀ نخستِ اهمیت استراتژیکی و اقتصادی، حاصل فراگیری گفتار وطنپرستی و ایرانگرایی اواخر دورۀ ناصری و عصر مشروطه از سویی و تحولات جهانی و منطقهای و تأثیرش بر خلیج فارس از سویی دیگر بود.
بررسی نشریات اواخر دورۀ ناصری و همچنین روزنامههای عصر مشروطه حکایت از پررنگ شدن مسائل خلیج فارس در مقایسه با قبل و نشاندهندۀ تغییر در نگرش ایرانیان نسبت به خلیج فارس بود. صدها گزارش و مقاله مفصّل دربارۀ مسائل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سواحل و بنادر خلیج فارس و همچنین اهمّیت ژئوپلیتیکی خلیج فارس برای ایران و لزوم توجه حکومت به این ناحیه از سوی این روزنامه در سالهای منتهی به مشروطه منتشر شده است.
به کارگیری استعارهها و اصطلاحات پزشکی از سوی نشریات عصر مشروطه و تشبیه وطن به بیماری که نیاز به علاج و درمان دارد، باعث شد تا اعضای مختلف این بدنِ بیمار مورد توجه قرار گیرد و هر کدام بسته به موقعیت طبیعی و سیاسیاش، جایگاه ویژهای در ذهنیت این دوره پیدا کنند و به عبارتی، برخی نقاط بر دیگر مناطق ارجحیت یافته و حیاتیتر از دیگر اجزاء تلقی شوند.
در این تصویرسازیِ اندامگانی(ارگانیکی) از ایران توسط روزنامهها، خلیج فارس در عِداد مهمترینِ این اجزاء به شمار آمد و دولتمردان را نیر به این باور رساند که «اهمّ نقاط مملکت ایران» و «دروازۀ دولت ایران» بنادر خلیج فارس است. روزنامۀ «آزاد» در شمارۀ اول خود مینویسد:
«سواحل خلیج فارس که از اعضاء رئیسۀ پیکر ایران میباشد علیل است، هرگاه اطباء سیاست ایران که رجال دولتاند متعجلاً به دوای تدبیر، تدارک مداوای او را نکنند عنقریب تلف و تباه خواهد شد. اگرچه حالا هم از دست رفته ولی به مضمون - تا ریشه در آب هست امید ثمری هست- اگر درصدد برآیند یحتمل که علاجپذیر باشد.»
در کنار استعارۀ اندامگانی خلیج فارس و ایران، بهکارگیری واژگانی چون دریچۀ حیاتِ ایران و کلیدِ ایران در توصیف اهمّیت خلیج فارس از بدایع فکری نشریاتی همچون حبلالمتین، حکمت، چهرهنما و ... بود تا نگاه حکومت را به کرانههای جنوبی ایران متوجه سازند.
نتیجهگیری
-اهمیت خلیج فارس در دوره جدید: خلیج فارس در دامنۀ جنوبی فلات ایران، به لحاظ موقعیت ارتباطی و تجاری و دارا بودن ذخایر با ارزشی چون مروارید و نفت، دیری است که در سیاست و اقتصاد ایران و جهان مورد توجه بوده و هست. این توجه را از همان نخستین روزهای شکلگیری تمدن و جوامع فرهنگی کرانه و پسکرانۀ خلیج فارس میتوان مشاهده کرد. در دورۀ جدید و بر اثر تحولاتی که در دورۀ قاجار بهوقوع پیوست، اهمّیت خلیج فارس دوچندان شد.
-خطر حضور انگلیس در خلیج فارس: حضور سیاسی نظامی انگلستان و تلاش برای تبدیل خلیج فارس به دریایی انگلیسی، گسترۀ سرزمینی ایران را با مخاطراتی جدی مواجه ساخت و برای نخستین بار مرزهای جنوبی ایران را در معرض خطر جدایی از سرزمین مادریاش قرار داد. اگرچه پیشتر جنگهای ایران و روس در آغازین سالهای به قدرت رسیدن قاجاریه مانع از توجه جدی ایران به خلیجفارس شد امّا جنگ هرات و دخالت مستقیم انگلستان در تصرف خاک ایران در سواحل خلیج فارس موجبات فراهم شدن توجه جدی به تهدیدات بهوجود آمده نسبت به خلیج فارس و کشور را فراهم آورد و از آن پس شناسایی و بازشناسایی این منطقه و بررسی مسائل مختلف آن از منظر تحولات و تهدیدات نوظهور مورد توجه قرار گرفت.
- آگاهی ملی در دفاع از خلیج فارس: در دورۀ ناصری و با طرح مفاهیم جدید ملت و وطن در معنای جدید آن، آگاهی ملی در دفاع از پارههای مختلف سرزمینی از جمله مناطق جنوبی و خلیج فارس بیش از پیش در کانون توجه قرار گرفت.
-پیافکندن بنیانِ گفتاری نو دربارۀ خلیج فارس: باوجود به نگارش درآمدن منابع تاریخی و جغرافیایی فراوان در این دوره، این روزنامهها بودند که با بهرهگیری از این مفاهیم نوظهور و نوبنیاد، شرایط رو به وخامت ایران در خلیج فارس را به فضای جدید مشروطهخواهی پیوند زده و بنیانِ گفتاری نو دربارۀ خلیج فارس را پیافکندند. گفتاری که با تبدیل خلیج فارس به «کلید و دروازۀ ایران»، جایگاه طبیعی خلیج فارس را از بخشی از پیکرۀ طبیعی ایران به عضو رئیسه در پیکر ایران ارتقا داد و نظر عامۀ مردم و حاکمان را به حفاظت و پاسداری از قلمرو آبی ایران جلب کرد و زمینه و لوازم نظریِ اقدامات عملی ایران از دورۀ ناصرالدینشاه به بعد و همچنین تأسیس نیروی دریایی و اعمال حاکمیت مستقیم حکومت مرکزی بر جزایر ایرانی خلیج فارس را فراهم ساخت.
پینوشت
[۱] رضایی، عباس. منصوربخت، قباد(۱۳۹۹)، پژوهشنامه تاریخهای محلی ایران، سال نهم، شماره اول، پیاپی ۱۷، صص ۱۲۲-۱۰۹)