اعتراضاتی که از اواخر تابستان پارسال به راه افتاد و مانند سالهای پیش از آن در خیابانها به آشوب ختم شد، دور تازهای از تلاشهای سیاسی-تبلیغاتی اپوزیسیون خارج از کشور را به دنبال آورد؛ روندی که چند ماه بعد به اعلان منشوری موسوم به همبستگی متشکل از بازمانده پهلوی، سرکرده گروه تجزیهطلب کومله و چند سلبریتی سینمایی و ورزشی انجامید تا به زعم خود مسیر اتحاد در راستای براندازی را هموار کند.
این ائتلاف که از همان ابتدا با تشتت و اختلاف کارش را آغاز کرد، کمتر از چهار ماه بعد از راه اندازیِ پرسر و صدای آن به زد و خورد رسانهای و تقابل سیاسی اعضایش انجامید و به سراشیبی فروپاشی افتاد. با این حال، سیر تحولات اپوزیسیون خارجی موضوعی جالب توجه در حوزه سیاسی و در این خصوص پرسشهایی مطرح است.
پیش از این، رویکرد رسانهها به این وقایع در گزارشی با عنوان «پایان منشور همبستگی در آینه رسانهها» مورد بررسی قرار گرفت.
معتقدم وقتی در کشور ما واقعیتی به اسم ایرانیان خارج از کشور هیچ وقت به رسمیت شناخته نشده است پدیدهای به اسم اپوزیسیون خود را بر سیاستهای کشور تحمیل میکند
در همین ارتباط، پژوهشگران ایرنا با کارشناسان سیاسی به گفتوگو پرداختهاند. گزارش پیش رو حاصل مصاحبه با «حشمتالله فلاحت پیشه» استاد دانشگاه علامه طباطبایی است که سابقه عضویت در ادوار مختلف کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس را دارد؛
بهرهگیری از مزیتهای ایرانیان خارج از کشور عملا تعطیل است
- اپوزسیون خارجی به طور کلی چه نقش و وزنی در معادلات سیاسی ایران دارند؟
کشورها در نظام مدیریتی- سیاسی خود بخش قابلتوجهی را به اتباع خودشان در خارج از کشور اختصاص میدهند که این بخش در حوزههای اقتصادی، فرهنگی، حتی سیاسی و البته دیپلماسی عمومی همواره از جایگاه ویژهای برخوردار است.
به عنوان مثال، برای کشوری مثل چین شاخص درآمد ناخالص ملی از اهمیت بیشتری نسبت به درآمد ناخالص داخلی برخوردار است. درآمد ناخالص داخلی، ثروتی است که در داخل مرزهای داخلی چین تولید می شود، ولی درآمد ناخالص ملی این کشور حاصل از فعالیت اقتصادی همه چینیها در سراسر دنیا است، چرا که بخش عمدهای از سود و سرمایه فعالیت اقتصادی چینیها در سراسر دنیا به کشورشان برمیگردد و این، پشتوانه سیاسی و اقتصادی بسیار خوبی برای کشور مادر است.
متاسفانه در کشور ما چنین حوزهای عملا تعطیل است. ایران یکی از کشورهای دنیا است که بیشترین مهاجرتها به هر دلیل از آن صورت گرفته است و الزاما هم بخشی از این مهاجرتها، مهاجرت اعتراضی نبوده است. با این حال عملا چنین بخشی در نظام مدیریت سیاسی- اقتصادی کشور وجود ندارد.
این خلاء باعث شده است که در شرایط خاصی به ویژه پس از تحولات سال گذشته، عملا اپوزیسیون خارج از کشور علیه ایران شکل بگیرد و این گروهها بیشترین نقش را در بسیج ایرانیانی داشته باشند که در خارج از کشور حضور دارند و به هر دلیلی مهاجرت کردهاند یا فکر می کنند نسبت به تحولات داخلی ایران نظر مثبتی ندارند و ناراضی هستند. این جایگاهی است که اپوزیسیون دارد. تحولات سال گذشته هم نشان داد که عملا و حداقل گروههایی که به عنوان اپوزیسیون معروف شدهاند، تاثیرگذاری بسیار بیشتری از دستگاههایی اعم از نهادهای تحت نظر وزارت خارجه یا تحت نظر سایر حاکمیتیها دارند که به نمایندگی از دولت ایران در خارج از کشور فعالیت میکنند یا مامور شدهاند و حقوق میگیرند.
بنابراین من معتقدم وقتی در کشور ما واقعیتی به اسم ایرانیان خارج از کشور هیچ وقت به رسمیت شناخته نشده است، نتیجه این میشود که پدیدهای تحت عنوان اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور خودش را به سیاستهای کشور تحمیل میکند.
متاسفانه بخش عمدهای از نهادهایی که در خارج از کشور مامور شدهاند، ماموریتشان عطف به ایرانیان خارج از کشور نیست، بلکه ماموریتهایی جدا از ماموریتهای ملی برای خود تعریف کردهاند
کل جمعیت ایرانیان خارج از کشور اجتماع چند نفری اپوزیسیون جلوی دوربین نیست
- چرا دستگاههای مربوطه در حوزه ایرانیان خارج از کشور کار نمیکنند؟
به عنوان مثال من حداقل در حوزه ماموریت خودم عرض میکنم؛ از همان مجلس هفتم، فراکسیونی تحت عنوان فراکسیون حمایت از ایرانیان خارج از کشور در مجلس وجود داشت، با این منطق که مجلس به عنوان یکی از بازوهای پارلمانی کشور بتواند مشکلات ایرانیان خارج از مرزها را حل کند، با ایرانیان خارج از کشور ارتباط بگیرد و در مجموع یک همافزایی اقتصادی-سیاسی در این رابطه شکل بگیرد، ولی هیچ وقت این کار پشتوانه عملی نگرفت، به خاطر اینکه متاسفانه از گذشته در حوزههای ماموریتی یک تلاقی وجود داشته است. معمولا دستگاههای سیاسی و اقتصادی با حوزه اطلاعاتی و امنیتی کشور در این زمینه دچار چالش و تلاقی میشوند و معمولاً هم حوزه سیاسی امنیتی است که حرف آخر را میزند.
واقعیت قضیه این است که کمتر کشوری در دنیای امروز چنین عملکرد ضعیفی داشته که نهتنها نتوانسته ایرانیان خارج از کشور را به فرصت مثبت برای پیشبرد سیاستها و توسعه کشور تبدیل کند، بلکه آنها را برای خود به یک تهدید تبدیل کرده است.
علت اصلی این مساله را میتوان در عدم به رسمیت شناختن جامعه ایرانیان خارج از کشور از سوی حاکمیت ریشهیابی کرد. متاسفانه همواره دید و رویکردی منفی در کشور وجود داشته مبنی بر اینکه هرکس تحت هر عنوانی (به دنبال یک فرصت اقتصادی تازه، فرصت تحصیلی تازه یا ...) به خارج از کشور رفت، بلافاصله او را خارج از حوزه جمعیتی کشور تعریف میکردند.
در زمان حاضر ما میبینیم که یک نگاه منفی و نگاه مقابلهای هم علیه ایرانیان خارج از کشور شکل میگیرد و در طرف مقابل هم جریانهایی تحت هر عنوان شکل میگیرند که اغلب محور رسانهای دارند و توانستهاند این جمعیت را جذب کنند.
این در حالی است که کل جمعیت ایرانیان خارج از کشور همان اجتماع چند نفری نیستند که معمولا به صورت رسانهای و جلوی دوربین فعالیتهای اپوزیسیون را شکل میدهند و بعضا هم دچار اختلافات جدی میشوند.
دولت نباید همه ایرانیان خارج از کشور را به عنوان اپوزیسیون ببیند، بلکه باید با شرایطی مبتنی بر مدارای سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی سعی کند که این ایرانیان را به عنوان بخشی از جمعیت کشور حفظ کند و آنها را به عنوان یک فرصت تلقی کند.
نهادهای فعال خارج از کشور گوش شنوایی برای ایرانیان دارند؟
وقتی سازوکاری برای گفتوگو در داخل کشور صورت نمیگیرد، نتیجهاش این میشود که عملا حوزه گفتوگو و انتقاد و اختلاف به خارج از کشور و به رسانههای خارج از کشور منتقل میشود
- مشکل از کجاست؟
من در این زمینه مطالعاتی داشتهام. متاسفانه بخش عمدهای از نهادهایی که در خارج از کشور مامور شدهاند، ماموریتشان عطف به ایرانیان خارج از کشور نیست، بلکه ماموریتهایی جدا از ماموریتهای ملی برای خود تعریف کردهاند. به عنوان مثال برخی از نهادها به دنبال مسلمان کردن جمعیت سایر کشورها هستند، در صورتی که زیر دست همین نهادها، بسیاری از ایرانیان خارج از کشور احساس بیپناهی میکنند و هیچ وقت هیچ نهاد پشتیبانی را پیدا نکردهاند.
بخشی دیگری از نهادها، حوزه هایی را برای خود تعریف کردهاند که این حوزهها به جای اینکه امکان جاذبهای داشته باشد، عامل دافعه است. به عنوان نمونه بر اساس یک بررسی که من انجام داده ام، یکی از نهادهایی که وظیفه مسلمانانسازی در ژاپن را بر عهده داشت، ظرف شش سال تنها توانسته بود یک نفر را که آن هم ملیتش مشخص نبود مسلمان کند. به هر حال کلی کارگر خارجی در ژاپن وجود دارد.
این در حالی بود که همان نهاد همان موقع فقط ماهیانه ۲۰ هزار دلار کرایه محلی را میداد که در آن مستقر بود و افراد مختلفی هم ماموریت میگرفتند. در صورتی که همان موقع در ژاپن در مراسم ختم یکی از چهرههای ماندگار علمی ایران در سفارت شرکت کردیم که در ژاپن فوت کرده بود. آن شخص وصیت کرده بود که جسدش را سوزانده بودند؛ یعنی به روشی خارج از روش کفن و دفن اسلامی!
منظور من این است که متاسفانه تا وقتی که حوزههای سیاست خارجی و حوزههای ارتباط با اتباع ایرانی حوزه ملی تعریف نشود و نهادهایی که در خارج از کشور حضور دارند، گوش شنوایی برای شنیدن صدای ایرانیان خارج از کشور نداشته باشند و حتی در مورد خاص نوعی چتر حمایتی را برای آنها فراهم نکنند، کماکان ما با مقولهای تحت عنوان اپوزیسیون ایرانی خارج از کشور مواجه خواهیم بود.
دنبال نشان دادن خودشان به غرب به عنوان اپوزسیون هستند تا تغییر در ایران
- چرا اپوزیسیون در ماههای اخیر تا این اندازه در خارج از کشور فعال شده است؟
اختلافاتی که با ایران وجود دارد، اختلافاتی است که ریشه و نتیجهاش در داخل ایران است. راهکار و سازوکارش هم باید در داخل ایران شکل بگیرد. به هر حال بسیاری از کسانی که دارند خودشان را به عنوان سران اپوزیسیون نشان میدهند، خودشان هم میدانند بیش از اینکه ظرفیت لازم برای ایجاد یک تغییر در ایران را داشته باشند، بیشتر سعی میکنند خودشان را به عنوان یک اپوزیسیون به دنیای غرب تحمیل کنند.
در خارج از کشور طیفهای مختلفی وجود دارند که آنها را با عنوان اپوزیسیون میشناسند؛ از گروههایی که هنوز معتقد به اصلاحات در ایران هستند تا کسانی که میگویند باید کشور آماج حمله نظامی و سیاستهای تحریمی قرار بگیرد
ولی واقعیت این است که در داخل ایران، بحث نارضایتیها و اختلافات جدی است. کشور نیازمند یک سری اصلاحات اساسی است؛ اختلافاتی که مثلا در مورد موضوع حجاب، مسائل خاص اقتصادی، بخش خصوصی، مسائل خاص انتخاباتی و ... در داخل کشور وجود دارد، هنوز جای شائبه و اختلاف دارد. اینها نیازمند کارهای اصلاحی عمیقی است که باید در داخل کشور صورت بگیرد. وقتی این کار به انجام نمیرسد و سازوکاری برای گفت وگو در داخل کشور صورت نمیگیرد، نتیجهاش این میشود که عملاً حوزه گفتوگو و انتقاد و اختلاف به خارج از کشور و به رسانههای خارج از کشور منتقل میشود.
به این ترتیب، عملا این جریانهایی که به اسم اپوزیسیون هستند، آیینه تمام اختلافات و حتی مدعی ارائه دهنده راهکارهای برای چالشهای داخل ایران هستند. به این ترتیب اختلافات نه تنها حل نمیشود، بلکه در داخل ایران هم حالت بغض و قهر ادامه پیدا میکند. من معتقدم هر نظام سیاسی باید سازوکار درونی حل اختلافات خود را داشته باشد؛ خلاءی که کماکان در ایران وجود دارد.
در خارج از کشور شاکلهای به اسم اپوزیسیون نداریم
- آیا گروههای اپوزیسیون خارج از کشور امکان همگرایی دارند؟ آیا این پتانسیل را دارند که بتوانند با هم ائتلاف کنند؟
وزن اپوزیسیون در خارج از کشور مشخص است. من معتقدم که هنوز ما در خارج از کشور یک اجتماع، شاکله و بدنهای به اسم اپوزیسیون نداریم. حتی افراد خاصی هم نمیتوانند خود را به عنوان نماینده اپوزیسیون معرفی کنند. حتی چند نفری هم که اخیرا با عنوان اپوزیسیون دور هم جمع شده بودند، بسیار زود دچار اختلاف شدند.
در خارج از کشور هم طیفهای مختلفی وجود دارند که آنها را با عنوان اپوزیسیون میشناسند؛ از گروههایی که هنوز معتقد به اصلاحات در ایران هستند و معتقدند که مسائل داخل ایران راه حل داخلی دارد تا کسانی که میگویند باید کشور آماج حمله نظامی و سیاستهای تحریمی قرار بگیرد.
ولی من معتقدم بخش عمدهای تنها به دنبال این هستند که به عنوان اپوزیسیون شناخته شوند و همین مساله یک فضای مانوری به آنها بدهد.
روز به روز حتی توجه به گروهها و جریانهایی که مدعی هستند نقش اپوزیسیون دارند در نظر غربیها کمتر میشود
کوچکترین سازوکاری برای رفع اختلافات با غرب اپوزیسیون را تحت شعاع قرار میدهد
- تاثیر وجود و فعالیت اپوزیسیون خارج از کشور بر رفتار و مناسبات دولتهای غربی با تهران چگونه باست؟ آیا اپوزیسیون متغیری مهم در روابط و نگاه متقابل تهران و غرب به شمار میآیند؟
مجموعه تحولات یک سال اخیر نشان داد که حتی همان کشورهای غربی هم به این نتیجه رسیدهاند که مسائل داخلی ایران سازوکارهای داخلی دارد. لذا ما میبینیم که این باعث شده که روز به روز حتی توجه به گروهها و جریانهایی که مدعی هستند نقش اپوزیسیون دارند در نظر غربیها کمتر شود. بنابراین اگر حتی کوچکترین سازوکاری برای حل اختلافات ایران و غرب مثلا در موضوع هستهای شکل بگیرد، بسیار زود این مسائل اپوزیسیونی تحت شعاع قرار میگیرد.
با وجود همه این شرایط نباید همه ایرانیان خارج از کشور را به عنوان حوزه دشمن تعریف کرد. به نظر من بخش عمدهای از این ایرانیان، کماکان دل در گرو کشور و خانواده و نیاکانشان دارند و دوست دارند به کشورشان خدمت کنند. ولی لازمه کار این است که اولا در کشور یک سازوکار درونی برای حل این اختلافات شکل بگیرد و بعد از آن کشور باید با یک نگاه مبتنی بر تساهل، مدارا و حتی عفو سیاسی رابطه تازهای را با ایرانیان خارج از کشور تعریف کند.