شور و نشاط اجتماعی، شکوه و رونق مردمی و همبستگی فرهنگی اصلی ترین تصویر بازنماییشده و بازتابیافته از رخدادها و رویدادهای فرهنگی، جشنوارههای هنری و نمایشگاههای فرهنگی یک سال اخیر در کشور عزیز ماست. در چند ماه اخیر، فرامتنیت و بینامتنیت جشنوارههای فیلم، تئاتر، موسیقی، شعر و تجسمی فجر، نمایشگاه بینالمللی قرآن کریم و نمایشگاه بینالمللی کتاب از متن آنها مهمتر شده است و آن فرامتن، گرایش و کشش و علاقه و علقه تودههای مردم به اتفاقات بزرگ فرهنگی و هنری و دینی و معرفتی کشور است. دقیقا در زمان و زمانه و زمین و زمینهای که جماعتی به دروغ اصرار دارند مردم را ناراحت، عصبانی، افسرده، غمزده و بیتفاوت نشان دهند، بینظیرترین، شادترین، شلوغترین و مردمیترین صحنههای حضور فرهنگی و دینی مردم در حال رخ دادن است. خوب است که جامعه شناسان پیرامون دلالت های اجتماعی این حضورهای میلیونی هم گفت و گو کنند.
اردیبهشت که حقیقتاً بهشت ماههای سال است، در ایران و تهران، بهشت دیگری برای کتابدوستها، کتابخوانها و کتاببازها برپا می شود و نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران همچون باغستان و نهالستانی می شود که مشتاقان و مریدان کتاب در باغی از انواع کتابهای فلسفی، هنری، سیاسی و اجتماعی از بوی بهارنارنج کاغذ، سرخوش و مست و مسرور و مبتهج میشوند و وقتی کتابی را ورق می زنند و در دالانهای نمایشگاه کتاب تهران در جستجوی گمشده فکری خود قدم میزنند؛ میوه مطبوع فکری خود را مییابند و حقیقتا می توان گفت که الکتب بساتین العلماء در نمایشگاه کتاب معنا میشود. نمایشگاه کتاب بهانهای است تا از کتاب و قلم بنویسیم و در اهمیت بالای این اتفاق بزرگ فرهنگی سخن بگوییم.
کتاب، یکی از زیباترین و جذابترین پدیدههای هستی است و نوشتن، یکی از بزرگترین و مهمترین نعمت هایی است که خداوند در اختیار بندگانش قرار داده است. شاید بعد از نعمت کلام، بیان و سخن گفتن، نعمت نوشتن، بنان و قلم، مهمترین نعمتی باشد که خدا به انسان هدیه داده است. دو تعبیر قرآنی و جذاب خَلَقَ الْإِنْسانَ عَلَّمَهُ الْبَیانَ در ابتدای سوره الرحمان که تعلیم بیان را در کنار خلقت انسان قرار داده و اشاره به قلم در آیه الذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ در ابتدای سوره علق، اهمیت و بزرگی این دو نعمت الهی را نشان میدهد. هرچند اهل علم، تقدم نزولی علم بالقلم بر علمه البیان را بر فضیلت نوشتن بر گفتن برداشت کردهاند.
نعمت نوشتن اگر نبود، علم هم نبود، ارتباطات نبود، مفاهمه بین انسانها نبود، فلسفه نبود، تاریخ نبود، تمدنها نبودند، تجربه نبود، قصه نبود، هنر نبود، سینما نبود و دنیای بی انتهای عقل و فکر و ذهن و خیال انسان ها راهی برای بروز و ظهور و تجلی پیدا نمیکرد و اگر نوشتن نبود، کتاب هم نبود؛ این مخلوق زیبا، شیرین، جذاب و دوست داشتنی و یار مهربان و باوفای انسان.
سخن، گفتار و کلام جز با به تصویر کشیدن کلمه بر صفحات کتاب و جز با نوشتن و نگاشتن و ثبت کردن و نگارش، ماندگار و مانا و پایا و پویا و زایا نمی شود. عقل نظریهپرداز و نقاد فیلسوف؛ قلب پرتلاطم و مواج عالِم و ذهن جوال نویسنده ادیب و خیال بلندپرواز شاعر، جز با نوشتن آرام و قرار نمی گیرد که حضرت امام صادق علیه السلام فرمودند: القَلبُ یَتَّکِلُ علَی الکِتابَةِ دل با نوشتن آرام می گیرد. کتاب اگر نبود، قدر و مرتبه عقل حکما و بلندی روح عرفا و عمق اندیشه علما معلوم نبود. امیرالمومنین می فرمایند: کِتاب ُالمَرءِ مِعیارُ فَضلِهِ و مِسبارُ نُبلِهِ؛ نوشته انسان، معیار فضل او و ژرفاسنج هوش اوست.
در علوم ارتباطات اجتماعی بحث دامنه داری وجود دارد که با تولد یک رسانه جدید، تکلیف رسانه های سابق چه میشود؟ آیا ظهور یک رسانه فراگیر، به حذف و خاموشی رسانه های سابق منجر می شود؟ علی رغم تصور اولیه برخی اندیشمندان و متفکران عصر جدید، با قدرت گرفتن دنیای دیجیتال و فضای مجازی، نه تنها کتاب از عرصه زندگی انسانها حذف نشد که روزبروز بر تعداد و تنوع کتابهای دنیا افزوده گردید و کتاب جایگاه خود را حفظ کرد. دلایل مانایی، پویایی و زایایی کتاب را باید به بحث نشست و بررسی کرد و به این سوال مهم جواب داد که چرا کتاب و آثار قلمی ماندگار و جاویدند.
در بزرگی، ماندگاری و اهمیت کتاب همین بس که معجزه جاویدان پیامبر خاتم، یک کتاب است. کتابی که در آن خداوند با انسان سخن گفته است، کتابی که خالق قدیر و رحیم ما در متن نورانی آن به «قلم» و به «نوشتن» قسم خورده است. در همان اولین آیاتی که بر پیامبر اعظم نازل شده، خداوند خود را اینگونه معرفی میکند: الذی علم بالقلم. اهمیت نوشتن و علم به قدری است که خداوند پس از بیان مساله خلقت و آفرینش، به قلم اشاره می کند. در قیامت هم کارنامه و نتیجه عمل انسانها را خداوند به عنوان «کتاب» معرفی میکند. هاءم اقرؤوا کتابیه. و هر انسانی را می توان یک کتاب مجسم دانست.
مرحوم علامه طباطبایی ذیل آیات ابتدایی سوره مبارکه قلم اینگونه می نویسند: خدای سبحان دراین آیه به قلم و آنچه با قلم مینویسند سوگند یاد کرده، و از ظاهر سیاق برمیآید که منظور از «قلم»، مطلق «قلم»، و مطلق هر نوشته ای است که با قلم نوشته می شود؛ و از این جهت این سوگند را یاد کرده که «قلم» و «نوشته»، از عظیم ترین نعمتهای الهی است که خدای تعالی بشر را به آن هدایت کرده، به وسیله آن حوادث غایب از انظار و معانی نهفته در درون دلها را ضبط میکند، و انسان به وسیله قلم و نوشتن میتواند هر حادثهای را که در پس پرده مرور زمان و بُعد مکان قرار گرفته، نزد خود حاضر سازد، پس «قلم» و «نوشتن» هم در عظمت، دست کمی از «کلام» ندارد.
و در عظمت این دو نعمت همین بس که خدای سبحان بر انسان منت نهاده که وی را به سوی کلام و قلم هدایت کرده، و طریق استفاده از این دو نعمت را به او یاد داده، و در باره کلام فرموده:" «خَلَقَ الْإِنْسانَ * عَلَّمَهُ الْبَیانَ؛انسان را آفرید * و به او بیان را تعلیم کرد.» (الرحمن:4-3) و درباره قلم فرموده: "«الذی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ* عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ؛ با قلم تعلیم داد. به انسان چیزی را تعلیم داد که از آن آگهی نداشت.» (علق: 5-4). سایر مفسران قرآن نیز نگاه جالبی به قلم و کتاب و کتابت دارند؛ در تفسیر نمونه هم درباره آیات ابتدایی سوره مبارکه علق که بالاتر به آن اشاره کردم در اهمیت قلم و کتاب و نوشتن آمده است:
جمله (الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ) تاب دو معنی دارد، نخست اینکه خداوند نوشتن و کتاب را به انسان آموخت و قدرت و توانایی اینکار عظیم را که مبدأ تاریخ بشر و سرچشمه تمام علوم و فنون و تمدن ها است، در او ایجاد کرد. دیگر اینکه منظور این است که علوم و دانش ها را از این طریق و با این وسیله به انسان آموخت. خلاصه اینکه طبق یک تفسیر منظور «تعلیم کتابت» است، و طبق تفسیر دیگر منظور «علومی است که از طریق کتابت به انسان رسیده است». و در هرحال تعبیری است پرمعنی که در آن لحظات حساس نخستین نزول وحی در این آیات بزرگ و پرمعنی منعکس شده است.....
موضوع بسیار جالب اینجا است در عین اینکه پیامبر (ص)، " امی" و درس نخوانده بود، و محیط حجاز را یکپارچه محیط جهل و نادانی فرا گرفته بود، در نخستین آیات وحی تکیه برمساله" علم" و" قلم" است که بلافاصله بعد از نعمت بزرگ خلقت و آفرینش در این آیات ذکر شده است! در حقیقت این آیات نخست از تکامل "جسم" انسان، از یک موجود بیارزش مانند" علقه"، خبر می دهد، و از سوی دیگر از تکامل "روح" به وسیله تعلیم و تعلم مخصوصا از طریق قلم سخن میگوید. آن روز که این آیات نازل میشد نه تنها در محیط حجاز که محیط جهل بود کسی ارزشی برای قلم قائل نبود در دنیای متمدن آن زمان نیز قلم از اهمیت کمی برخوردار بود.
اما امروز میدانیم که تمام تمدن ها و علوم و دانشها و پیشرفتهایی که در هر زمینه نصیب بشر شده بر محور قلم دور میزند، و به راستی" مداد علماء" بر" دماء شهداء" پیشی گرفته، چرا که هم زیربنای خون شهید، و هم پشتوانه آن مُرکب های قلم های دانشمندان است، و اصولا سرنوشت اجتماعات انسانی در درجه اول به نیش قلمها بسته است. اصلاحات جوامع انسانی از قلمهای مؤمن و متعهد شروع میشود، و فساد و تباهی اجتماعات نیز از قلمهای مسموم و فاسد مایه میگیرد.» (تفسیرنمونه،ج27،ص 159و 158)
مرحوم علامه طبرسی نیز بیان را به دو دسته تقسیم می کند و در تفسیر فاخر خود مجمع البیان درباره ارزش «قلم» از قول بزرگان علم می نویسد: «البیان بیانان: بیان اللسان، و بیان البنان و بیان اللسان تدرسه الاعوام، وبیان الاقلام باق علی مر الایام! بیان، دو نوع است: بیان زبان، و بیان قلم. بیان زبان با گذشت زمان کهنه می شود و از بین میرود، ولی بیان قلم ها تا ابد باقی است! و نیز گفتهاند ان قوام امور الدین و الدنیا بشیئین القلم و السیف و السیف تحت القلم؛ پایه امور دین و دنیا بر دو چیز است: قلم و شمشیر؛ و شمشیر زیر پوشش قلم قرار دارد» (تفسیر" مجمعالبیان" جلد 10 صفحه 332.)
در میانه این متن بجاست اشاره کنم که در روایات معصومین هم نکات بسیاری در تمجید و تجلیل از کتاب و کتابخوانی و کتابدوستی و نوشتن و نگارش داریم که همگی بر اهمیت و اولویت این مقوله راهبردی در کارهای فرهنگی و دینی تأکید می کنند. مرور این احادیث مهم و تحلیل خانواده حدیث کتاب و کتابت، ضرورت امروز کارهای فرهنگی و فکری کشور ما و نخبگان ماست.
حضرت محمد مصطفی که سلام خدا بر او باد میفرمایند: «قَیِّدُوا العِلمَ بالکِتابِ؛ علم را، با نوشتن دربند کشید.» (کنز العمّال: حدیث 29332)
«اکتُبُوا العِلمَ قبلَ ذَهاب ِالعُلَماءِ، و إنّما ذَهابُ العِلمِ بِمَوتِ العُلَماءِ؛ دانش را، پیش از رفتن دانشمندان، بنویسید؛ زیرا رفتن علم به در گذشت دانشمندان است.» (کنز العمّال: حدیث 28733)
«مَن کَتَبَ عَنِّی عِلماً أو حَدیثاً لم یَزَلْ یُکتَبْ لَهُ الأجر ُما بَقِیَ ذلکَ العِلمُ و الحَدیثُ؛ هرکس دانشی یا حدیثی از من بنویسد تا آن دانش و حدیث باقی است، برایش اجر نوشته شود.» (کنز العمّال: حدیث 28951)
امام علی علیه السلام در تعابیری ژرف و جالب میفرمایند: «عُقولُ الفُضَلاءِ فی أطرافِ أقلامِها؛ خردهای دانشمندان، در نوک قلمهای ایشان است.»( غررالحکم: حدیث 6339.)
«الکُتُبُ بَساتِینُ العُلَماءِ؛ کتابها، بوستانهای دانشمندانند.» (غررالحکم: حدیث 991)
«الکِتابُ تَرجُمانُ النِّیَّةِ. نوشته، بازگوکننده نیّت (اندیشه) است. (غررالحکم: حدیث 298)
«مَن تَسَلّی بالکُتبِ لم تفُتْهُ سَلوَةٌ؛ کسی که خود را با کتابها آرامش دهد، هیچ آرامشی را از دست ندهد.» (غررالحکم: حدیث 8126)
«کِتابُ الرَّجُلِ عُنوانُ عَقلِهِ و بُرهانُ فَضلِهِ؛ نوشته (نامه) مرد، نشان خرد او و دلیل فضل اوست.» (غررالحکم: حدیث 7260)
«إذا کَتَبتَ کتاباً فَأعِدْ فیهِ النَّظر َقَبلَ خَتمِهِ؛ فإنّما تَختِمُ علی عَقلِکَ؛ هرگاه چیزی نوشتی، پیش از آنکه مُهر شکنی، آن را بازنگری کن؛ زیرا که در حقیقت بر خرد خویش مُهر مینهی.» (غررالحکم: حدیث 4167)
اکنون پدیده بینظیر «کتاب» که در فضیلت آن سخن گفتیم، سالهاست محور و کانون بزرگترین و جذابترین رویداد فرهنگی کشور شده است؛ نمایشگاه بین المللی کتاب تهران که بی شک یکی از بزرگترین و پر رونق ترین نمایشگاه های کتاب دنیاست، هر سال به مدت 10 روز به محل جشن کتابخوانها، کتاببازها و کتابدانها در تهران تبدیل میشود و شگفتانه های عرصه نشر را به مردم عرضه می کند. 10 روزی که میتوان آن را دهه رفاقت تودههای مردم با کتاب و قلم نامید. دههای برای اندیشهورزی و تفکر.
یکی از برکات نمایشگاه کتاب تهران پاسخ عملی به شبهه بی توجهی مردم ایران به کتاب و کتابخوانی است. جماعتی به سهو یا به عمد اصرار دارند، مردم ایران را غریبه با کتاب و بیگانه با مطالعه معرفی کنند و با ارائه آمارهای اشتباه و مقایسه های بی مبنا از سرانه مطالعه، مستمراً مردم ایران را به خاطر کم مطالعه کردن شماتت کنند، در حالی که آمارهای دقیق و مقایسه های فنی با آمارهای دنیا نشان می دهد سرانه مطالعه مردم ایران نسبت به میانگین دنیا سرانه مطلوبی است و ذوق و سوق و شوق ایرانیها به خرید کتاب، تصویر ثابت هر ساله نمایشگاه کتاب برای هر بیننده منصفی است.
علاوه بر همه اینها نمایشگاه کتاب تهران، یک ویترین بزرگ از جریان نشر کشور است؛ اندیشمندان، تصمیم گیران و مدیران فرهنگی کشور می توانند از این فرصت 10 روزه استفاده کنند و در متن و حاشیه آخرین و به روزترین رویهها و روالها و روندهای جریان نشر قرار بگیرند. نقاط مثبت، غفلتها، قوتها، آسیبها، ضعفها و در مجموع نبض جریان نشر به عنوان یکی از مهمترین عرصههای فرهنگ را میتوان با مطالعه میدانی و دقیق نمایشگاه کتاب به دست آورد. نمایشگاه کتاب، دماسنج فرهنگی کشور است و رهیافت های مهمی از ذهنیات مردم به متولیان امور میدهد.
از سوی دیگر تنوع، تکثر و تعدد ناشران و تولیدات مکتوب از جریانات فکری متفاوت و حتی متضاد در یک مکان و زمان در مرکز تهران، نشانهای از ملایمت و سعه صدر و آزاد اندیشی نظام جمهوری اسلامی در پذیرش کثرت های فرهنگی و زمینهسازی عملی نظام برای فضای تعاطی افکار و تضارب آرا در کشور است که معمولاً در عملیات روانی و رسانهای دشمن به طریق وارونهای جلوه داده میشود.
از منظری دیگر، دو نمایشگاه بین المللی قرآن و بین المللی کتاب که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی متولی برپایی آنهاست، به منزله دو بال یا دو رویداد جریانساز فرهنگی میتوانند مکمل و متمم یکدیگر عمل کنند و اتفاقا قرابت و نزدیکی معنایی ویژه ای هم با هم دارند از آنجا که قرآن، یک کتاب و کتاب زندگی و هدایت و حکومت است.
اگر نمایشگاه قرآن تفریحگاه دینی و تفرجگاه معنوی خانواده هاست نمایشگاه کتاب می تواند و باید یک پارک فرهنگی و فرصت معرفتی و فکری برای خانوادهها باشد. توجه به مخرج مشترکها و مضرب مشترکهای این دو رویداد جذاب فرهنگی میتواند برای سالهای پیش رو، نقطه عزیمت برنامهریزیهای راهبردی در جهت نگاه منظومهای به ساحت فرهنگ و تعامل بین عرصهای در ساحت فعالیتهای فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی باشد. اگر با نگاه پدیدارشناختی به نمایشگاه کتاب بنگریم با پدیده اجتماعی متفاوت و قابل مطالعه ای روبرو هستیم. این روزها نمایشگاه کتاب تهران مجددا کام همه دوستان و دوستداران و عاشقان کتاب و اهالی کتابآباد را شیرین کرده است. الحمدلله.