غُرش آسمان و ابرهای بهاری نیز یارای حرکت زنان ایل کرمانج نیست وزنان روستایی و عشایر این دیار پیش از طلوع خورشید و تا قبل از اولین تابش نخستین اشعههای زرین آفتاب از پس کوه از خواب بیدار شده و همه امورات گله را انجام می دهند و پس از دوشیدن شیر با تهیه بقچه ای کوچک، مرد یا پسر خانواده را راهی صحرا می کنند و خود تنها به امورات منزل می پردازند.
بانوان عشایر در کنار خانهداری و تربیت فرزندان با تهیه فرآوردههای مختلف دامی شامل دوغ، کره، خامه، ماست، روغن حیوانی، کشک و تهیه انواع غذاها و شیرینی های خانگی گاه حتی به تولید صنایع دستی مختلف قالی کردی، قالیچه، سفره کردی، جاجیم، گلیم، خورجین، پلاس، لباسهای محلی، دستکش، کلاه، توبره و کیف های دستی نیز می پردازند که بخشی از آن برای مصرف خانوار است و بخشی به بازار عرضه می شود.
بوی اصالت ایلی و ایل نوازی و کوچ عشایر و زندگی پر پیچ و خم کوچروها، همانهایی که در ناملایمات زندگی کوچنشینی فرهنگ اصیل ایرانی را پاس داشتهاند و در سنتیترین شیوههای زیستن، آداب و رسوم بکر ایرانی را به شهرنشینی نشان می دهند.
به تحریر درآوردن این موارد شاید راحت باشد چرا که جوامع امروزی تا حدودی از زندگی عشایر و نحوه زندگی آنها باخبرند اما از نزدیک دیدن و با زندگی آنها آشنا شدن به طور یقین لذت بیشتری دارد آن هم دلیل بارزی همچون متفاوت بودن روش زندگی این قشر موجب شد تا روزی را در جوار آنها باشم که شاید بتوانم گوشه ای از زندگی، خانواده، مشقت و مشکلات آنها را بازگو کنم.
اولین و مهمترین تفاوت زندگی این قشر با دیگر افراد در محل سکونت و سرپناه آنها استف چادرهای کوچک و بزرگی که در یک مکان دایر شده اند خبری از دود و ماشین، بوق و شلوغی بیش از اندازه نبود، گله نیز در اطراف چادر آنها به چشم نمی خورد به جزء تعداد محدودی از دام سبک که در آغل به سر می بردند.
هنوز خورشید نورش را به زمین نتابانده است؛ مردان کوچ برای چرای دام رهسپار شده اند چادرها را که کاویدیم در یکی از چادرها نوایی دلنشین توجه ما را به خود جلب کرد، صدا زدم صاحبخانه مهمان نمی خوایید؛ بی درنگ زنی با لباس های ساده که روسری خود را طوری دور خود پیچیده بود که فقط چشمانش دیده می شد بیرون آمد.
صفا و صمیمیت و مهماننوازیشان مشهود بود ما را به داخل چادر برای استراحت و صرف چای دعوت کردند. اتاقی با قالیهای دستباف که بافته دست خودشان بود بدون وسایل امروزی، ساده و بیآلایش.
گوشه ای از این اتاق، اجاق کوچکی دایر بود که روی آن دیگچه ای قرار داشت بانوی دیگری مشغول درست کردن روغن حیوانی بود، بوی روغن همه جا پیچیده و قطعا اگر هود داشتن این فضا اینگونه معطر نمی شد.
اندکی پس از خوش و بش شروع به صحبت از وضعیت و امکاناتشان کردند، تلفیقی از زبان فارسی و کردی، ساده و بی آلایش به دور از هر گونه مقدمه چینی شروع به صحبت کردند؛ کار و زندگی عشایری خیلی سخت و مشقتبار است زیرا به دلیل نداشتن مکان مناسب نظیر خانه ما زنان عشایر با مشکلات زیادی مواجه هستیم.
بعد از چند لحظه بانوانی که سه نفر در جمع حضور داشتند یکی از آنها که کم سن و سال تر بود شروع به صحبت کرد و بحث مورد نظر را ادامه داد و گفت که زندگی عشایری با همه سختیها و مشقتهایش شیرینی خود را دارد که اگر کمی امکانات بیشتر شود میتوان بهتر از این زندگی لذت برد.
گلزار رستم پور که هم زمان هنگام صحبت دستان ترک خورده خود را به هم میمالید و انگشتان دستش را در هم فرو می برد می افزاید: مواقع بارندگی شدید، رعد و برق، حمله گرگ و برخی دستبرد به گله یا بیماری بچه ها لحظات سخت و دلهرهآوری برای زن عشایر است اما شوق و ذوق بچهها از به دنیا آمدن برههای کوچک و به دست آوردن پول از فروش محصولات لبنی و صنایعدستی و همچنین زندگی در دل طبیعت بکر فارغ از آلودگی و سر و صدا از لحظههای شیرین زندگی عشایری است.
در قلمرو عشایر، آب طلاست و اهالی این سرزمین هیچ آرزویی به جزء شنیدن صدای شُرشُر آب و هجوم قطرات دلانگیز باران بر سقف کوتاه چادرهایشان و مراتع ندارند؛ همیشه زمزمه، شاید امروز یا فردا باران بیاید را در دل می پرورانند؛ موج امید و دعا برای نزول باران، آنان را هنوز هم نسبت به زندگی در پهنه دشت و صحرا دلگرم میسازد.
اما خشکسالی موجب شده تا دام همچون سال های گذشته پروار نشود و به نوعی مراتع کم آب و علف است، زندگی و شغل اصلی ما دامپروری است و این شرایط بر مشکلات ما افزوده است.
وی که صورتی آفتاب سوخته داشت دستی به روسری خود کشید و بعد از مرتب کردن آن، آهی از ته دل کشید و می گوید: تمام دلخوشی عشایر به این است که باران ببارد و طبیعت ساز ناکوک نزند زیرا عشایر در سالهای اخیر مدام از زهر خشکسالی کشیده و چشیدهاند؛ طوری که گیاهان مرتعی نابود شدهاند.
گوشت، لبنیات، پشم و صنایعدستی از سوی عشایر تولید میشود و باید بیشتر به فکر این قشر محروم بود، اما امسال خطر جدیتر است، مسوولان اگر به فکر سرپا نگه داشتن زندگی عشایری هستند باید از این قشر تمام قد حمایت کرد چرا که در غیر این صورت دیگر تولیدکنندهای باقی نمیماند و همه افراد مصرف کننده میشوند.
تنها خشکسالی نیست، دام را هم به قیمت مناسب از ما خریداری نمی کنند و در بیشتر مواقع برای خرید علوفه به ناچار از آنها که پس انداز و امرار معاش ما محسوب می شوند به قیمت ناچیز می فروشیم و چاره ای جز این نداریم به معنای واقعی کمرمان زیر بار مشکلات خم شده است.
منیژه خانی که یکی دیگر از بانوان عشایر در جمع ما حاضر بود به گفتمان ما پیوست و با اشاره به اینکه زنان در زندگی عشایر در واقع ستون خانواده به شمار میروند، اظهار میکند: زنان در زندگی عشایر چیزی به اسم زمان تلفشده ندارند چرا که از صبح زود تا غروب آفتاب برای زندگی خود و فرزندانشان در تلاش هستند و شاید اغراق نباشد اگر بگویم سهم بزرگی از مسوولیت خانواده در این نوع سبک زندگی بر عهده بانوان است.
وی از هنر زنان عشایر به ویژه بافت گلیم، سیاه چادر، جاجیم و دیگر صنایع دستی می گفت و طوری از نحوه بافت و استفاده از رنگ و نقش هایی که به کار می برند باعشق بیان می کرد؛ هر فردی که آنجا بود دوست داشت حتما دست به کار شود و دار یکی از موارد نام برده را به پا کند اما به راستی هر فرد توانایی خلق بافته های زنان عشایر را دارد.
زنان عشایر در زمینه تولید محصولات لبنی و صنایعدستی فعالیت خوبی دارند، اما یکی از مشکلاتی که در اقتصاد جامعه عشایر وجود دارد در مرحله عرضه به بازار است که موجب شده سطح تولیدات زنان کاهش پیدا کند این در حالی است که تولید وظیفه سنگین زنان عشایر است.
نگاه مردم به استفاده از تولیدات سنتی تغییر کرده و گرایش به مصرف تولیدات صنعتی زیاد شده است. این مساله و در کنار آن نبود حمایت از سوی مسوولان موجب شده است بسیاری از عشایر، بهویژه زنان، تغییراتی در سبک زندگیشان ایجاد شود. مشکلات میتواند به کم شدن توان و ظرفیتهای اقتصادی زنان عشایر منجر شود.
خانی از دیگر مشکلات تولیدات زنان ایل، مواد اولیه و دریافت تسهیلات عنوان کرد، اگر این موارد رفع شود برخی از مشکلات آنها رفع خواهد شد و به طور حتم می توانند به اقتصاد خانواده در این شرایط معیشتی کمک رسان شوند و شاید باری را از دوش مردان ایل بردارند.
وی همچنین از ایل راهها جایگاه دایر چادرها گلایه کرد و گفت: هر بار که بار و بنه را جمع می کنیم و نقل مکان می کنیم بدلیل مناسب نبودن ایل راه ها دغدغه داریم طوری که هنگام رسیدن به مقصد گویی هفته ها است در راه بوده ایم از این موضوع که بگذریم جایگاه دایر چادرها است چون مکان آنها مناسب و تمیز نیست با بارش باران آب وارد چادرها می شود و این امر نیز برمشکلات ما می افزاید.
اما از تمامی این مسائل که بگذریم حقیقت زندگی جامعه عشایری، بویژه زن در زندگی عشایری، تنها عضوی است که زودتر از همه اعضا و پیش تر از طلوع خورشید بیدار می شود و شب هنگام نیز آخرین نفری است که چراغ سیاه چادر را خاموش می کند تا بعد از استراحتی کمتر از بقیه خودش را برای شروع روز پرتکاپویی دیگر آماده کند.
زندگی کوچندگی خستگی و سختی هایی دارد که بر دوش زنان ایل بیشتر احساس می شود پای صحبت هایشان که می نشینی می بینی که روزمرگی های زنان روستایی و شهری مثل داشتن آشپزخانه، ظروفی زیبا، وسایل خانه معمولی و ماندن در جایی به عنوان محل سکونت گاه، برای زنان عشایر در حد آرزو باقی می ماند.
پس با این همه مشکلات کوچ نشینان باید چاره ای اندیشیده شود که نگاه ویژه مسوولان به این قشر را می طلبد تا سختی کوچ بیش از پیش برآنها فشار وارد نکند.
استان یک میلیون نفری خراسان شمالی در شمال شرق کشور دارای اقوام کرد، کرمانج، ترک، ترکمن، تات و بلوچ است که صنایع دستی هر یک از آن ها ویژگی های منحصر به فردی دارد.
هم اینک ۱۶ هزار هنرمند و صنعتگر در بخش صنایع دستی خراسان شمالی در قالب مشاغل خانگی و کارگاههای تولید انفرادی و گروهی مشغول به فعالیت هستند.
سالانه ۱۵۰ هزار مترمربع گلیمسفره کردی در خراسان شمالی بافته میشود که بر این اساس و با توجه به تجمع بافندگان آن در بجنورد، این شهر به عنوان شهر ملی گلیم سفرهکردی ثبت شده است.
پنج هزار و ۳۵۰ خانوار عشایری خراسان شمالی بیش از ۷۰۰ هزار رأس دام سبک در اختیار دارند که ۲۵ درصد گوشت استان را تولید میکنند.
عشایر خراسان شمالی با جمعیتی بیش از ۳۰ هزار نفر در قالب ۲ ایل زعفرانلو و شادلو و ۳۸ طایفه با شیوههای سنتی کوچرو و نیمه کوچرو در این استان کوچروی میکنند.