«استیون هیدمن» تحلیلگر اندیشکده آمریکایی بروکینگز در گزارشی عادی سازی روابط با سوریه را نشانه ایجاد نظمی جدید در خاورمیانه دانست و عنوان داشت که اتحادیه عرب دوباره سوریه را به این نهاد بازگرداند و به تعلیق ۱۲ ساله این کشور که از سال ۲۰۱۱ در واکنش به تنش های داخلی و اعتراضات به بشا اسد صورت گرفته بود، پایان داد.
از دیدگاه این کارشناس تصمیم فوق نقطه عطفی در عادی سازی شرایط برای حکومت بشار اسد است که حکایت از اوج و نتیجه بخشی سالها تلاش رهبران امارات متحده عربی، عمان و اردن برای تعامل مجدد با رئیسجمهور سوریه دارد، به این امید که عادیسازی روابط در تغییر رفتار دمشق موثرتر از تحریم ها باشد؛ ضمن آنکه امید دارد در آینده نگرانی های منطقه ای و چالش هایی همچون موج عظیم آوارگان و و قاچاق مواد مخدر نیز به تدریج در راس دستور کار قرار بگیرد.
طبق ادعای این تحلیلگر، فرایند عادی سازی اسد هنوز نتایج ملموسی برای وی و همتایانش در دیگر کشورهای عربی نداشته است و با وجود مطرح شدن رای موافق اتحادیه عرب، حتی مشخص نیست که آیا هرگز چنین نتیجه ای در آینده رخ خواهد داد. با اینحال غرب نمی تواند رای این نهاد را بی تاثیر بداند زیرا در هر صورت این اقدام به مفهوم به رسمیت شناخته شدن بشار اسد از سوی حکومت های عربی است زیرا آن کشورها دریافتند که نمی توانند با وی برخورد کنند بلکه سعی دارند به نوعی وی را مهار نمایند.
وقتی به موضوع به عنوان تکه ای از پازل بزرگتر منطقه ای نگریسته شود ، این تحول برای بشار اسد مهمتر است . بازگشت او به اتحادیه عرب نشاندهنده تثبیت چیزی است که فقط میتوان آن را یک معماری جدید امنیتی برای منطقه خاورمیانه توصیف کرد که در آن چارچوبی برای مدیریت رقابتها ایجاد می شود. عادی سازی سوریه در کنار سایر گام هایی که شکاف های منطقهای را کاهش داده است (همچون برقراری روابط بین ایران و عربستان سعودی یا روندها بین قطر و همتایان آن در شورای همکاری خلیج فارس؛ ارتباط ترکیه و رقبای عرب آن مانند مصر؛ تفاهم دریایی اسرائیل) برخی موضوعات غیرقابل حل منطقه ای را هدف قرار داده است.
به اعتقاد کارشناس بروکینگز، اثرات این دگرگونی منطقه ای در یمن مشهود است و در عمل نزدیکی عربستان و ایران موجب برقراری طولانیترین آتشبس در جنگ داخلی ده ساله این کشور شده است. بازیگران منطقهای در حرکت به سمت تعامل سازنده، درظاهر عملگرایی و واقعگرایی را بر شکافهای ژئوپلیتیکی و فرقهای که آنها را برای چند دهه از هم جدا کرده است، اولویت داده اند. با اینحال شاید شرایط به معنی آغاز صلح گرم در میان اعراب و ایران یا از بین رفتن تنشها بین اسد و حکومت هایی که برای سرنگونی وی تلاش کردند، نباشد.
بر این اساس، آنچه که معماری امنیتی در حال ظهور خاورمیانه نشان می دهد این است که بازیگران منطقه ای چگونه برای تغییرات ژئوپلیتیک گسترده تر، به ویژه کاهش نقش ایالات متحده در خاورمیانه و نظم بین المللی چند قطبی آماده می شوند. این تحولات باعث شد تا حکومت های عربی سهم بیشتری از بار امنیتی منطقه را بر عهده بگیرند و مقدماتی را برای روبرو شدن با آینده ای فراتر از ایالات متحده، از جمله با چین تدارک ببینند تا بر روی اختلافات منطقهای پل بزنند. طبق تحلیل این اتاق فکر آمریکایی، شاید چارچوبی که به وجود می آید، به شکاف های منطقه ای پایان ندهد، اما می تواند از تبدیل رقابت های پایدار به درگیری آشکار جلوگیری کند. در صورت وقوع این اتفاق، غرب می تواند شاهد نخستین رخداد تاریخی در جهان عرب یعنی تشکیل یک چارچوب امنیتی محلی پس از جنگ سرد و Pax Americana باشد.
به نوشته بروکینگز، این چشم انداز امنیتیِ در حال دگرگونی، پرسش های اساسی را در مورد نقش ایالات متحده در خاورمیانه ایجاد می کند. سیاست واشنگتن برای چند دهه بر فرضیه های مشترک با اسرائیل و حکومتی های عربی مبنی بر تهدید ایران برای ثبات منطقهای استوار بود. در این راستا استراتژی منطقه ای آمریکا هم به دنبال مهار ایران، تضعیف شرکای منطقه ای آن و حمایت از رژیم های عربی استوار بوده است.
اکنون، با نزدیک شدن عربستان و ایران در کنار عادی سازی اسد و حرکت در مسیر حل بحران لبنان، مفروضات دهه های قبلی ایالات متحده به طور فزاینده ای با روندهای منطقه ای ناهماهنگ شده اند. رژیم های عربی نقش ایران را بهعنوان یک بازیگر منطقه ای پذیرفته اند و اگر چه به طور ضمنی، مشروعیت حضور منطقهای آن را تصدیق کرده اند. نمونه واضح این موضوع همزمانی تقریبی سفر «ابراهیم رئیسی»، رئیسجمهور ایران به سوریه با بازگرداندن دمشق به اتحادیه عرب مشاهده شد.
طبق گزارش این اتاق فکر آمریکایی، چنین تغییرات سریعی در دیپلماسی منطقه ای، دولت بایدن را درگیر کرده است. «ویلیام برنز» رئیس سیا، به ریاض سفر کرد تا نارضایتی ایالات متحده را از میانجیگری چین در برقراری روابط عربستان و ایران نشان دهد. با این حال، «جیک سالیوان» مشاور امنیت ملی، در سخنرانی اخیر خود مدعی تداوم نقش رهبری ایالات متحده در تسهیل تحولات اخیر شد. با این حال، در اظهارات او سطح تاثیر منافع آمریکا در محاسبات استراتژیک بازیگران منطقه ای مشخص بود.
براساس توصیه کارشناس این اندیشکده اگرچه آینده نامشخص است اما اگر آمریکا و اروپا تحریم های خود را علیه سوریه حفظ کنند شرایط ممکن است به نفع آمریکا رقم بخورد. با اینحال در آینده، توانایی ایالات متحده برای پیشبرد اهداف منطقهای خود بیش از هر زمان دیگر به حسن نیت بازیگران در توجه به نگرانی های واشنگتن بستگی دارد.
گزارش تصریح دارد: طیف های سیاسی بسیاری در خاورمیانه وجود دارند که از به حاشیه رفتن ایالات متحده خیلی خوشحال هستند. البته نمی توان این گروه ها را با توجه به سابقه واشنگتن در خاورمیانه سرزنش کرد. با این حال، اگر دولت بایدن غیر از این فکر می کند، باید در چارچوب الگویی متفاوت، نشان دهد که آماده است با شدت و ثبات بیشتری وارد تعامل با مسائل اصلی خاورمیانه شود. پیامد کاهش ارتباط آمریکا با منطقه و بی اعتمادی عمیق تر این است که شاید در آینده هیچ فردی در منطقه حاضر به گوش دادن یا عمل کردن به خواسته های واشنگتن نباشد.