به گزارش خبرنگار ایرنا، وقتی سرنوشت روی دیگر زندگی را نشان میدهد، هر انسانی در شرایط سخت ممکن است سادهترین تصمیمها را بگیرد و خیلی زود در مسیر دشوار زندگی، تسلیم ناملایمات شود، اما همیشه انسانهایی از بازی روزگار سربلند بیرون میآیند که برای فرصت دوباره جنگیدهاند و تقدیر را بهگونه دیگری رقم زدهاند.
هدیه دادن و هدیه گرفتن، همواره یکی از لذت بخشترین لحظههای زندگی است و میتواند زیباترین لبخندها را در پی داشته باشد؛ اهدای عضو نیز همان هدیهای است که به گیرنده و اهدا کننده، حتی اگر فرد دچار مرگ مغزی شده باشد جانی دوباره میبخشد و گیرنده نیز با گرفتن عضو میتواند به زندگی ادامه دهد.
اهدا کنندگان عضو بخشندگان و سخاوتمندانی هستند که فریاد سکوت بیماران نیازمند دریافت عضو را شنیده و دستها و دلهای پر مهرشان با آنها همنوا شده تا مرحمی بر زخم آنان باشند.
چه خوب است انسان چونان دیگر داراییها درباره جسم خود نیز تصمیمگیری کند و بیندیشد که اگر روزی مرگ مغزی پایان زندگیاش شد، همه اعضا سهم خاک نشود و با یک دوراندیشی عاقلانه، منطقی به دیگرانی که نیازمند ارگانی حیاتی هستند، زندگی دوباره ببخشد.
مرگ مغزی و تصمیم برای اهدای عضو، بطور قطع یکی از غم انگیزترین و در عین حال زیباترین روایتهایی است که برای همیشه در دفتر زندگی یک فرد به یادگار میماند؛ تصمیمی که میتواند جان تازهای به افرادی بدهد و لبخندی از امیدواری برلب آنها بنشاند که هر لحظه منتظر مرگ هستند.
طبق نظر پزشکان متخصص، خونریزیهای داخلی مغز، سکته مغزی، مسمومیتهای شدید، تصادف رانندگی، سقوط از ارتفاع و وارد آمدن ضربه به سر از جمله دلایل مرگ مغزی است و چنین فردی هرگز امکان بازگشت ندارد اما اعضای او زندهاند و میتوانند جان هشت بیمار نیازمند پیوند عضو را نجات دهند.
آمارها حکایت از آن دارد که ۲۵ هزار بیمار در کشور نیازمند پیوند عضو هستند، در هر ۱۰ دقیقه یک نفر به این لیست انتظار اضافه میشود، در هر ۲ ساعت یک بیمار نیازمند جان خود را از دست میدهد و در هر ۱۲ ساعت یک بیمار موفق به دریافت عضو حیاتی میشود و به زندگی باز میگردد.
اهمیت تصمیم اهدای عضو تا بدانجا است که در تقویم رسمی کشور ۳۱ اردیبهشت همزمان با سالروز صدور فتوای امام خمینی(ره) در ارتباط با جایز بودن پیوند اعضا به عنوان "روز اهدای عضو" نامگذاری شده است.
قانون پیوند اعضا، فروردین ماه ۱۳۷۹ در مجلس شورای اسلامی به تصویب رسید؛ براساس این قانون، اعضای بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم شده است را میتوان به شرط وصیت بیمار یا موافقت ولی دم (خانواده) به بیمارانی پیوند زد که برای ادامه حیات نیازمند اهدای عضو هستند.
با تصویب قانون پیوند اعضا در مجلس شورای اسلامی و حمایت مراجع تقلید از این قانون تحولی بزرگ در نظام سلامت ایران به وجود آمد و نتیجه آن این شد که با رضات ۱۰ هزار خانواده جان بخش ۷۰ هزار ایرانی نیازمند به عضو پیوند شدند و امروز در سلامت زندگی میکنند.
اما هنوز هم کسانی هستند که به دلیل نداشتن باور قلبی، تعلل در تصمیمگیری و رضایت ندادن خانواده بیمار مرگ مغزی موجب دفن هفت هزار عضو پیوندی که میتوانند زندگی چندین هزار نفر را نجات دهند، میشوند.
تفاوت مرگ مغزی با کُما
زنده بودن یا نبودن ساقه مغز، مساله این است؛ کما نوعی اختلال در کارکرد مغز است که به علت وارد آمدن آسیب به بخشی از مغز و یا کارکرد ناصحیح سایر ارگانهای حیاتی رخ میدهد و شخص را دچار کاهش سطح هوشیاری میکند اما مرگ مغزی بهبود بیمار غیرممکن و مرگ وی ظرف چند روز حتمی است.
اگر کما عمیق باشد، بیمار به هیچ یک از تحریکهای پیرامون خود پاسخ نمیدهد، در این حالت فرد برای مدت طولانی زنده میماند یا هشیاری خود را بازیافته و یا از فاز کما به فاز زندگی نباتی وارد میشود و حتی افرادی که به کما رفتهاند در صورت سالم بودن ساقه مغز، در اغلب موارد به تنفس غیرارادی خود ادامه داده و یا تحت شرایط خاصی تلاش تنفسی انجام میدهند.
هوشیاری بیماران در حالت کما بسته به میزان پاسخ آنها به محرکهای گوناگون درجهبندی میشود. اما در مرگ مغزی به علت آسیب سلولهای مغز و یا از بین رفتن کامل عملکرد ساقه مغز، بازتابها به کلی از بین میروند، تلاش تنفسی صورت نمیگیرد اما اعضای دیگر بدن مانند قلب، کلیهها و یا کبد تا مدتی زنده و قابل پیوند هستند و این ارگانها در صورت اقدام به موقع میتوانند در بدن شخص دیگری به وسیله پیوند اعضا استفاده شوند.
به گفته متخصصان برخلاف کُما، بیمار مرگ مغزی صحبت نمیکند، نمیبیند، نمیشنود و به هیچ یک از تحریکهای خارجی پاسخ نمیدهد و بدون استفاده از دستگاه تنفس مصنوعی توان تنفس ندارد و امکان بهبودی و بازگشت برای بیمار نیست.
سالانه پنج تا هشت هزار مرگ مغزی در کشور ثبت میشود هر چند از دست رفتن زندگی افراد حادثهای غمبار است، اما جای تاسف بزرگتر این است که اگر اعضایی که میتواند هشت جان دیگر را از مرگ رهایی دهد، سهم خاک شود.
براساس آمارهای جهانی نیمی از افراد مرگ مغزی قابلیت اهدای عضو دارند این درحالی است که تنها در حدود ۲هزار و ۵۰۰ تا چهار هزار نفر از این افراد میتوانند ارگان بدهند و خانوادههای یک چهارم از این افراد راضی به اهدای عضو میشوند، در ایران نیز هر ۲ ساعت یک بیمار در انتظار نوبت پیوند جان میسپارد.
مرگ مغزی؛ مرگ قطعی و غیرقابل برگشت است و خانوادهها برای اهدای عضو عزیزان خود فرصت زیادی برای تصمیمگیری ندارند چرا که با هر لحظه تاخیر از بین رفتن ارگانها رقم می خورد.
اعتماد نداشتن به تیم پزشکی؛ آفتی که به جان مردم افتاده
با وجود ایجاد تمام زیرساختهای درمانی و حضور پزشکان حاذق در استان بوشهر اما مردم این استان همچون گذشته که برای پیگیری کارهای درمانی رنج سفر را به جان خریده و به استانهای همجوار سفر میکردند امروز نیز همین کار را میکنند و اعتماد آنها به تیم پزشکی استان کمرنگ است.
نداشتن آگاهی جامعه از قطعی بودن مرگ مغزی و امید خانواده به برگشت عزیزان آنها و اعتماد نداشتن به نظر تیم پزشکی یکی از مهمترین مشکلات در بخش اهدای عضو به شمار میرود، این بخشی از سخنان مسئول فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر در گفت وگو با ایرنا است.
به گفته علیرضا باقری برخی از پزشکان بدون رعایت اخلاق حرفهای با امید واهی دادن به خانوادههایی که عزیزان آنها دچار مرگ مغزی شدهاند موجب میشوند آن خانواده با تحمل هزینههای گزاف بیمارستانهای خصوصی بیمار را منتقل کند اما تنها پس از چند روز بیمار نه تنها بهبودی حاصل نمیشود بلکه موجب مرگ بیمار و زیر خاک رفتن اعضایی که می توانست جان چند نفر دیگر را نجات دهند میشوند.
او نمونه این بیاعتمادی را در مرگ سه بیمار مرگ مغزی استان در هفته اخیر عنوان میکند که با وجود تائید مرگ مغزی از سوی پزشکان اما با امید واهی برخی از پزشکان استان همجوار اقدام به انتقال بیمار خود کردند اما با مرگ عزیزان خود روبرو شدند.
نوجوانی ۱۷ ساله که به چهار نفر جان بخشید
مهدی شیخی نوجوان ۱۷ سالهای از روستای درودگاه دشتستان استان بوشهر است که ۳۱ خرداد سال گذشته به دلیل سکته مغزی به کما رفت و دچار مرگ مغزی شد و با ایثار خانواده قهرمان آن جان دوبارهای به پنج بیمار نیازمند عضو بخشید.
به گفته جهانگیر پارسیزاده دایی این جان بخش نوجوان هرچند تصمیم سختی بود اما توانستیم با قانع کردن خانواده، اعضایی که میتوانستند زیر خاک بروند را به کسانی که سالها با مرگ دست و پنجه نرم میکردند اهدا کنیم.
آنطوری که پارسیزاده میگوید قلب مهدی به یک جوان ۱۹ ساله قمی، کلیهها به ۲ نفر در بوشهر و اصفهان و کبد او نیز به ۲ نفر دیگر پیوند زده شده است.
از نظر او هرچند امروز مهدی در کنار ما نیست اما قلب او همچنان در سینه اصغر کاشی از قم میتپد و مرهمی بر دل پر درد و رنج مادر او شده است.
او توصیهای هم به همه کسانی که در این شرایط قرار دارند داشت: هرچند قرار گرفتن در چنین شرایطی بسیار دردناک و تصمیمگیری سخت است اما باید بدانیم که فرصت بسیار اندک است و با هر گونه تعللی در اهدا عضو زندگی را برای کسانی که میتوانند با تصمیم ما به زندگی برگردند سخت میشود.
تصمیمم مانع از سوگوار شدن مادران دیگری شد
عباس غانمی یکی از ۱۳ سالههای دشتستانی است که نامی جاودان دارند، عباس خود تصمیم به اهدای اعضای بدنش گرفته بود.
سکینه علیزاده مادر عباس چنین میگوید: اهدای عضو یکی از آرزوهای پسرم بود، برای من سخت بود اما با این همه به خواسته او کلیهها و کبدش را اهدا کردیم تا نام و یادش را زنده نگه داریم.
وی معتقد است: زندگی مجموعهای از داشتهها و نداشتههاست اما آنچه مهم است صبر کردن است، من در آن لحظه سخت از خداوند خواستم که به من صبر بدهد و بتوانم این تصمیم را بگیرم که مانع از تکرار اشکهای مادرانه برای دیگری شوم.
آنطور که خانم علیزاده گفت: با امضای رضایتنامه اهدا عضو در روز تولد عباس، تولد دیگری برای او رقم زده شد.
اهدای عضو ۱۰۳ بیمار در بوشهر
این روایتهای ماندگار در بوشهر از سال ۱۳۸۴ آغاز شد و در مدت ۱۰ سال پس از آن تنها هشت مورد اهدا عضو در این استان به ثبت رسید اما از سال ۹۵ با توجه به رویکرد آموزشی و تیمهایی که تشکیل شد، شاهد رشد چشمگیری در فرهنگ سازی این اقدام ایثارگرانه بودیم طوریکه اکنون با ۱۰۳ اهدای عضو ۳۱۵ ارگان در استان بوشهر اهدا شده است.
به بیان مسئول فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر این دانشگاه از بین حدود ۶۰ دانشگاه که در زمینه فراهمآوری اعضای پیوندی همکاری میکنند سی امین دانشگاه کشور است.
باقری از رخ دادن ۲۰ مورد مرگ مغزی طی یکسال گذشته در این استان خبر میدهد و میگوید سال گذشته با اهدای عضو ۹ بیمار، جان نزدیک به ۳۰ نفر را نجات و به انتظار در فهرست پیوند خاتمه داده شد.
او با اشاره به اهدای ۹ کبد، ۱۸ کلیه و یک قلب در سال گذشته یادآور شد: از ابتدای سال ۱۴۰۱ مورد مرگ مغزی کمتری نسبت به سال ۱۴۰۰ در استان بوشهر به ثبت رسید و به همین نسبت تعداد اهدای عضو از افراد مرگ مغزی نیز از ۱۴ مورد در سال ۱۴۰۰ به ۹ مورد در سال ۱۴۰۱ کاهش داشت.
آنطور که او میگوید، در زمان حاضر باید بخش نفرولوژی (کلیه ها و مجاری اداری) در بیمارستان شهدای خلیج فارس راه اندازی شود که اگر انجام شود در کنار تامین پزشک مقیم پیوند با توجه به حضور ۲ متخصص کلیه میتوان سرانجامی برای دردهای مداوم ۵۵۰ بیمار دیالیزی باشد که با پیوند پایان یابد.
ضرورت ایجاد تیم مستقل برداشت اعضای اهدایی در بوشهر
وی یادآور شد: در استان بوشهر هیچ تیم مستقلی برای بخش اهدا وجود ندارد و برای این کار باید دست به دامن پرستارانی شد که دارای شیفتهای سنگین کاری هستند و این برای ما ایجاد مشکل میکند، که برای حل مشکل تشکیل تیم مستقل برداشت اعضای اهدایی ضروری است.
گسترش اهدای عضو همکاری همه ارگانها را میطلبد
اهدای ریهها، قلب، کبد، کلیه، پانکراس و روده بیمار نیازمند را از مرگ و اهدای ۵۰ نسوج (از جمله استخوانها، غضروف، تاندون و دریچههای قلب) فرد را از معلولیت نجات میدهد، خوب است همه بدانیم همانطور که ممکن است پایان زندگی ما امکان احیای زندگی دیگران باشد، شاید خود در کشاکش زندگی نیازمند اهدایی باشیم.
اذعان به این واقعیت سنگهای بسیاری را از پیش پای ما برای تصمیمگیری به دریافت کارت اهدای عضو برمیدارد و فرآیند اهدای عضو را تسهیل میکند.
مسئول فراهم آوری اعضای پیوندی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر میگوید: فرایند رضایت گیری و نگهداری از ارگانها و رساندن یک مورد مرگ مغزی به اهدا و پیوند عضو پروسهای علمی و پیچیده است که همکاری همه ارگانها را میطلبد.
باقری تاکید میکند که همه باید تکریم خانواده اهدا کننده، برجسته کردن عمل آنها و به تصویر کشیدن این اقدام را در برنامه خود قرار دهند؛ شوراهای شهر و روستا، شهرداریها و فرمانداریها باید از این خانواده تجلیل کنند تا وسیلهای برای تجلیل و فرهنگ سازی شود.