یکم خرداد ماه - سالروز دیدار جمعی از جوانان با رهبر انقلاب و تاکید ایشان پیرامون ضرورت شکلگیری حلقههای میانی - سالروز اعلام یک بیانیه تاریخی در ساحت سیاستگذاری کشور ماست؛ بیانیه ای که در سال ۱۳۹۸ ضمن باز تعریف جایگاه مردم در حکمرانی و تاکید بر لزوم شکلگیری یک حرکت عمومی فراگیر، معقول و منضبط به سمت تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی به یک نوآوری نهادی پرداخته و «حلقه های میانی» را عهدهدار راهبری این حرکت مردمی و نقطه اتصال میدان با بدنه حاکمیت معرفی کرد.
حلقههایی که حول قیام جوانان برای تحول در حکمرانی شکل میگیرند و قرار است ارادههای عمومی را برای ایجاد نظمی جدید در راستای تمدن سازی اسلامی جهت دهی کنند.
هرچند که شکلگیری این حلقهها در میدان عمل مقدمهای بر تشکیل دولت جوان حزب اللهی و راهبری کشور به دست جوانان عنوان شد؛ منتها بیش از تشکیل این حلقه ها، ورود جوانان به عرصه مدیریت پررنگ شد و گاهی تجربیات نه چندان موفقی از حضور جوانان کم تجربه در مناصب حاکمیتی را رقم زد.
حال سوال اینجاست که نهاد تازه تاسیس حلقه میانی چه نسبتی با نهادهای مستقر نظام های سیاسی همچون حزب دارد؟ آیا این دو نهاد واسط با هم تعارض مبنایی دارند و یا هر نهاد کارویژه مخصوص به خود را داراست؟
این سخنان شهید بهشتی (ره) معروف است که پیرامون «تشکل حق» فرموده بودند: «یک رژیم، یک نظام بدون تشکل که بر پایه ارزشها باشد، (ارزشهایی که زیربنای برنامه ها باشد، ارزشهایی که مورد قبول و باور برنامه ریزان و اجرا کنندگان برنامه و مسئولان اجرای برنامه باشد) هرگز پا نمی گیرد.
وقتی میگوییم ضرورت تشکل، منظورمان همین است، نام که مطرح نیست. اسم این تشکل را بگذار حزب، بگذار سازمان، بگذار جمعیت، بگذار دفتر، بگذار تشکیلات، هر چه خواستی اسمش را بگذار، ما با اسم کاری نداریم با مسمی کار داریم. " و در ادامه میگویند: « «تشکل حق، تشکلی است که انحصار طلب نیست؛ یعنی چه انحصار طلب نیست؟ یعنی این منطق خودپرستانه و ضدخداپرستی را ندارد که هر کس در این تشکیلات هست آدم خوبی است و هر کس در این تشکیلات نیست آدم خوبی نیست. این تفکر، تفکر شیطانی است و نه رحمانی و نه یزدانی.
تشکل خوب، تشکل سالم، تشکلی است که یک نظام ارزشی را روشن و صریح مطرح میکند. میگوید ما پاسدار این نظام ارزشی هستیم. پاسدار این ارزشها هستیم. هر که این ارزشها را دارد مورد حمایت است خواه داخل تشکیلات ما به عنوان عضو باشد خواه نباشد. هر کس این ارزشها را ندارد این مورد انتقاد ما است خواه عضو تشکیلات ما باشد خواه نباشد یکی از این ارزشها هم تشکل است. یعنی افرادیکه از جهات دیگر خوبند اما منفردند و به کار دسته جمعی عادت ندارند نسبت به افرادیکه منفرد نیستند و کار دسته جمعی می کنند، میگوئیم اینهائی که کار دسته جمعی می کنند یک امتیاز بیشتر دارند. اما یک امتیاز نه همه امتیازها.»
قابل توجه است که به رغم تصریح اصل ۲۶ قانون اساسی مبنی بر آزادی تشکل ها در چارچوب موازین اسلامی و اصول قانون اساسی و همچنین تصویب برخی قوانین مرتبط از جمله قانون احزاب، ما همچنان در پیچ و خم گفتگوهای مبنایی پیرامون تشکل حق هستیم و دو کارکرد اصیل حزب یعنی مرجعیت فکری و توانمندسازی و ایجاد فرصت برای تجربه ورزی اعضا به محاق رفته و حزب مساوی با مبارزات انتخاباتی دقیقه نودی تعریف شده است.
از این روست که کنشگران سیاسی با وجود انگیزه بالا و سر پر شوری که دارند؛ گفتمانی مشخص با الزام به دلالت های آن در عرصه عمل را دنبال نمی کنند و تناقض های عملی زیادی را رقم می زنند. از سوی دیگر کارکرد حمایت گری و خطاپوشی حزب که امکان بازگشت نیروهای مساله دار به میدان را در بلند مدت فراهم کرده و مانع از ایجاد تهدید نسبت به امنیت داخلی و شکل گیری اقلیت های معارض می شوند؛ عملا مغفول مانده و تشکل های سیاسی، معمولا ریسک های سیاست ورزی را گردن نمی گیرند و اینگونه می شود که نیروهای اصلی پیش برنده امر سیاست در ایران در موارد متعددی خود تبدیل به نیروهای ضدسیاست مسلط شده اند.
شاید بتوان گفت تنها نهادی که تاحدی کارکرد نگهداشت نیروهای سیاسی در کشور را دنبال میکند، مجمع تشخیص مصلحت نظام است که خود یک نهاد رسمی است؛ در حالیکه این انتظار بیشتر از نهادهای سیاسی غیر رسمی می رود.
قابل تامل آنکه، اگر تربیت نیروی سیاسی و به تبع داشتن پلن های مختلف برای زندگی سیاسی کنشگران در موقعیت های مختلف، به عنوان کارویژه اساسی تشکل های سیاسی مد نظر قرار بگیرد؛ کمتر شاهد شلختگی های عملی و آشفتگی های ذهنی سیاستمداران خواهیم بود.
حال باید دید رویکردی که در وضعیت فعلی کشور پیرامون تحقق حلقه های میانی در حال شکل گیری است، تا چه اندازه دغدغه حرفه ای شدن امر سیاست در ایران در دو ساحت نظر و عمل و متناسب با ویژگی های اصیلی که رهبری انقلاب در توصیف حلقه های میانی ذکر کردند؛ یعنی معقول بودن، منضبط بودن، پیگیر بودن و اتصال با بدنه اجتماعی، را دنبال می کند و یا صرفاً دغدغه های فرهنگی به شکل کلان و گفتگوهای راهبردی مد نظر راهبران این حلقه هاست؟
در هر صورت به نظر می رسد با توجه به مشخصه این حلقه ها نمی توان آن را نافی نهاد تحزب دانست بلکه حلقه های میانی میتوانند در قالب کارگروه های تخصصی متنوع آنچنان که رهبری هم در بیانات خود اشاره داشته اند؛ فعالیت کنند.
بدیهی است که حلقه میانی سیاست در چارچوب کلان راهبردها و به ضرورت مرحله دولت سازی اسلامی، بایستی ظرفیت ها و سلیقه های متنوع گروه های مردمی را به رسمیت شناخته، برنامه متناسب با این ظرفیت ها را طراحی نموده و در میدان عمل فرصت تجربه ورزی سیاسی در میدان های کوچک برای کنشگران نوپا را فراهم کرده و سپس مقیاس دادن به این فرصت ها برای زبدگان را طی یک فرایند تدریجی حساب شده فراهم نماید. و الا همچنان باید گفت که ریسک سیاست ورزی در ایران بالاست.
* عاطفه مرادی اسلامی پژوهشگر اندیشکده حکمرانی شریف