به گزارش ایرنا، عباس محمد الزین یادداشت نویس المیادین در مطلبی با عنوان «مقاومت چه دورانی را می گذارند» این سوال اساسی را مطرح کرده است که چه عواملی مانع اسرائیل شد تا بتواند با حمله به حزب الله لبنان بخصوص در دوره ای که تا حد زیادی سرگرم جنگ سوریه بود، از دست این دشمن خود خلاص شود، اما از این کار خودداری کرد؛ این مساله مهمی است که شایسته می باشد تا ابعاد مختلف آن مورد بررسی قرار گیرد.
سید" حسن نصرالله" در سخنرانی اش در مراسم تشییع پیکر شهید "عماد مغنیه" در سال ۲۰۰۸ با اطمینان گفت که هیچ کاستی و ضعفی در مقاومت وجود ندارد و راه و طرح و جهاد شهید مغنیه و برادرانش با قدرت ادامه خواهد یافت.
وقتی نیروهای اشغالگر اسرائیل در ماه می ۲۰۰۰ (خرداد ماه 1379) از جنوب لبنان و منطقه بقاع غربی مجبور به عقب نشینی شدند، در نیروهای مقاومت بحثی درباره پایان احتمالی نقش مقاومت نبود، بلکه این نیرو به شکل اساسی بر قدرت خود به منظور حفاظت از این پیروزی و تثبیت قدرت و آمادگی برای ورود به مرحله بعد متمرکز شد.
تجاوز ژوئیه ۲۰۰۶ ارتش رژیم صهیونیستی به لبنان چند سال پس از آزادسازی این کشور در واقع برای آزمایش کردن قدرت مقاومت بود. سؤالات در آن زمان حول این محور بود که آیا مقاومت می تواند مانع جنگ اسرائیل علیه لبنان شود؟ پاسخ به این سوال را باید در پیروزی حزب الله در سال ۲۰۰۶ و تحولات پس از آن جستجو کرد.
از آن زمان تا امروز قدرت مقاومت به شکلی مدبرانه و حساب شده در حال افزایش بوده است. این را فقط اظهارات رهبران مقاومت یا رسانه های آن به ما نمی گوید، بلکه ناتوانی دشمن در جنگ علیه مقاومت درستی آن را به ما نشان می دهد.
گروه بینالمللی بحران در ۲ آگوست ۲۰۱۰، در گزارشی با عنوان «طبلهای جنگ: اسرائیل و محور مقاومت» تلاش کرد توضیح دهد که «چرا از سال ۲۰۰۶ بر عرصه اسرائیل و لبنان، آرامش حاکم شده است. در این گزارش تایید شده بود که دلیل اصلی این امر نگرانی دو طرف در این خصوص است که هر گونه رویایی جدید ممکن است گسترده تر و مخرب تر از قبلی ها باشد. این درحالی بود که ریشه های سیاسی بحران بدون حل باقی مانده و همچنان بمب های آماده انفجار میان دو طرف وجود دارد.
از آن زمان رژیم اسرائیل می خواهد حزب الله را نابود کند؛ هدف حزب الله نیز چیزی کمتر از نابودی رژیم صهیونیستی نیست. مقاومت روندی را انتخاب کرد که ضمن حفظ اولویت های امنیتی و نظامی، اهداف سیاسی اش را نیز مثل گذشته پیش ببرد با این شرط که دکمه شلیک در دست خودش باشد و به جای این که دچار شکست های ناخواسته شود به موفقیت های حساب شده دست یابد. بر همین اساس که باید پرسید ما اکنون در چه دورانی از دوران مقاومت بسر می بریم؟
ایجاد بازدارندگی مقاومت در سطح تهدید دشمن
مقاومت در لبنان موازنه قدرت را با اشغالگران صهیونیست در طول جنگ جولای ۲۰۰۶ (جنگ 33 روزه) آزمایش کرد. از آن زمان اولویت مقاومت نه جنگ با اسرائیل بلکه فراهم کردن شرایط و فرصتی بود که بتواند پروژه مقابله خود با اسرائیل و نیز ایجاد یک قدرت بازدارندگی مطمئن را پیش ببرد.
تا سال ۲۰۱۱، مفهوم بازدارندگی حزبالله در این تحقق می یافت که رژیم اسرائیل در دستیابی به اهداف ۲۰۰۶ ناکام بماند و نتواند دوباره به لبنان تعرض کند، اما با تغییر سیاست های آمریکا در منطقه و آغاز طرح واشنگتن در جهان عرب و آغاز جنگ در سوریه، حزب الله لبنان به این فکر افتاد که چگونه همزمان با جنگ در سوریه کاری کند که مانع حملات اسرائیل به خود و لبنان شود.
هدف حزب الله این بود که هرگونه تلاش رژیم صهیونیستی برای بهره برداری از اجرای طرح آمریکا در سوریه برای تحقق اهداف صهیونیستی خود را مهار کند، اما این سوال از چند بعد مطرح است که چه چیزی اسرائیل را از حمله به حزب الله بازداشت؟ آیا اسرائیل بیم آن داشت که به هدفش از راه اندازی این جنگ نرسد یا اساسا در وضعیتی بود که نمی توانست از فرصت حضور حزب الله در سوریه برای نابودی اش استفاده کند.
مؤسسه امنیت داخلی اسرائیل در سال ۲۰۱۷ موضوع بازدارندگی حزبالله در برابر اسرائیل را طی ده سال از سال ۲۰۰۶ و بهویژه پس از سال ۲۰۱۱ به بعد بررسی کرد و نتیجه گرفت که توان بازدارندگی حزب الله در دهه اول قرن بیست و یکم بر محور مزایای جنگ چریکی به همراه قابلیتهای نظامی پیشرفته و عمدتاً بالستیک تمرکز داشت، اما در دهه بعد شاهد نقطه عطفی در این خصوص بودیم و سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله تلاش کرد این نیرو نه تنها دارای قابلیتهای پیشرفته که ارتش های منظم دارند باشد، بلکه توان نظامی مساوی با آنچه در اسراییل هست داشته باشد یا دست کم به اندازه ای قدرت داشته باشد که بتواند پاسخی متناسب به حملات احتمالی رژیم اسرائیل بدهد.
در آن مرحله، حزب الله به دنبال ایجاد تصویری از برابری استراتژیک با «اسرائیل» و ایجاد این معادله بود که توانایی های تهاجمی آن به هیچ وجه کمتر از توان نظامی اسرائیل نیست. به گفته این مؤسسه اسرائیلی، دلیل این که حزب الله تهدیدات کلامی اسرائیل را در همان سطح پاسخ می داد این بود که وارد جنگ سوریه شده بود و تلاش می کرد توان بازدارندگی خود را با چالش ها و خطرات موجود، متناسب سازی کند.
این امر در میان اسرائیلی ها دو گونه بازتاب پیدا کرد. یکی این بود که آنها می دیدند حزب الله با حضور در جنگ سوریه علاوه بر توانمندی های قبلی، اکنون توان جنگ میدانی، تسخیر و تامین شهرها و مناطق جغرافیایی و استفاده از سلاح های مختلف و تانک و نیز برخورداری از سلاح های پشرفته یافته و توان بازدارندگی اش دیگر مثل قبل صرفا در موشک خلاصه نمی شود.
بازتاب دوم این بود که وقتی سید حسن نصرالله در فوریه ۲۰۱۶ اسرائیل را تهدید کرد که در صورت حمله به ضاحیه جنوبی، باید منتظر حمله حزب الله به مخزن آمونیاک در شهر اشغالی حیفا باشد، این سخن در واقع به منزله اعلام برخورداری حزب الله از سلاح هسته ای بود. اسرائیلی ها همچنین دیدند که حضور حزب الله در یک جنگ تمام عیار در سوریه و اقدامات ضد اسرائیلی اش همزمان با هم در حال انجام است و یکی بر دیگری اثر منفی نگذاشته است.
بر این اساس اسرائیلی ها متوجه شدند که با تهدیدات کلامی مواجه نیستند، بلکه سخنان سید حسن نصرالله ابعاد امنیتی و راهبردی روی زمین دارد چرا که حزب الله هم می تواند درگیری را به داخل سرزمین های اشغالی بکشاند و هم می تواند عمق اسرائیل را هدف موشک های دقیق خود قرار دهد، همین امر باعث شد که ارتش اسرائیل را از اتخاذ هر گونه تصمیم حمله به حزب الله بازدارد.
برای فهم میزان موفقیت حزب الله در ایجاد توان بازدارندگی در برابر اسرائیل کافی است که به اوضاع هرج و مرجی که طی یک دهه آتشین در منطقه و بخصوص در سوریه حاکم بود بنگریم، اما سرگرمی حزب الله در بحران سوریه نه تنها باعث نشد اسرائیل جرات حمله به آن را پیدا کند بلکه به مساله تعیین مرزها و قرارداد گازی میان لبنان و اسرائیل منجر شد.
نویسنده در ادامه مقاله، در شرحی مبسوط به اظهارات متعدد مقامات و رسانه های رژیم صهیونیستی در تایید ابعاد مختلف توان بازدارندگی حزب الله لبنان از یکسو و ناتوانی و ضعف و بیم همه جانبه سران رژیم صهیونیستی در تحمیل جنگ دیگر به حزب الله و بخصوص تبعات آن علیه موجودیت این رژیم پرداخته است، امری که به نوشته او باعث شده سران رژیم صهیونیستی فکر هر گونه حمله به حزب الله که احتمال ورود دو طرف به یک جنگ همه جانبه را دربر خواهد داشت، از سر بیرون کنند.
مقاله نویس المیادین در پایان این مقاله تفصیلی، حیات مقاومت در لبنان را به چند دوره یا مرحله تقسیم کرده و نوشته است که مقاومت حزب الله لبنان در برابر رژیم اشغالگر اسرائیل دارای یک دوره ایجاد توان بازدارندگی و قدرت مقابله بوده است که طی آن حزب الله بدنبال آن بود که با توان خود، اسرائیل را وادارد که از هر گونه حمله یا راه اندازی جنگ، خودداری کند و همزمان نیز برای مقابله با هر گونه حمله یا جنگ احتمالی نیز آمادگی کامل داشته باشد.
در این دوره حزب الله چون می داند که اسرائیلی ها از یک جنگ چند حوزه ای نگران هستند، سعی می کند توان نظامی و حضور خود را در حوزه های مختلف گسترش دهد تا هم با ایجاد توان بازدارندگی از خود محافظت کند و هم با گسترش حوزه های درگیری، میزان خسارت رژیم صهیونیستی را در هر گونه مواجهه احتمالی بالا ببرد.
در حالی که آمادگی حزبالله برای ایجاد توان بازدارندگی و نیز ابزارهای قدرت در عرصههای مختلف و امکان استفاده از آن در صورت لزوم، همچنان در سطوح بالا باقی می ماند، پرسشهایی نیز در خصوص دوران بعدی مطرح می شود. این که آیا حزب الله به حفظ و تقویت استراتژی خاص خود در زمینه بازدارندگی و قدرتسازی بسنده خواهد کرد یا این که خود را برای ورود به دوره جدید یعنی نبرد مستقیم و قریب الوقوع آماده می کند؟ آیا رژیم اشغالگر اسرائیل با آنچه از افزایش قدرت و توانایی های روزافزون حزب الله مشاهده می کند، می تواند همچنان سیاست فعلی خود را حفظ کند یا اینکه در مورد جنگی که آن را «پیشگیرانه» توصیف می کند، تصمیم خواهد گرفت؟ آیا اوضاع سیاسی و نظامی همینطوری که هست ادامه خواهد یافت تا روزی که زمان طرح های بزرگ و تعیین کننده – به گفته سید حسن نصرالله در سخنرانی اخیر خود – فرا برسد و تحولات را به نفع مقاومت به جلو ببرد و یا این که به مرحله ای بازهم جلوتر خواهیم رفت و آن این که اکنون دیگر این مقاومت خواهد بود که اسرائیل را تهدید می کند و نه بر عکس؟