تهران- ایرنا- ایالات متحده در پایان جنگ جهانی دوم به تلاش برای ایجاد جهانی با نظم و قواعد آمریکایی ادامه داد. نظم جدید جهانی که تلاش می‌کرد آمریکا را در صدر مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان قرار دهد اما با مقاومت اتحاد جماهیر شوروی همراه شد.

در بخش نخست این گزارش درباره چگونگی تشکیل ایالات متحده امروزی، به حضور اتباع قدرت‌های اروپایی در این قاره اشاره کردیم که چگونه تقریبا در همه این سرزمین پراکنده شدند. در بخش دوم به روند استقلال آمریکا از مستعمره‌های (سیزده‌گانه) بریتانیا اشاره شد؛ مهاجرانی که عمده آنها از انگلیس آمده بودند اما به طور رسمی آمریکایی شدند. در بخش سوم به روند نزاع‌ها، جدایی‌طلبی‌ها و کشورگشایی ایالات متحده پرداختیم و در بخش چهارم روند کشورگشایی آمریکا و چگونگی تبدیل‌شدن آن به یک قدرت استعماری در جهان را واکاوی کردیم. در بخش پنجم، به مهمترین رویدادهای تاریخ آمریکا، در جنگ جهانی اول و پس از آن پرداختیم.

در این بخش، روند ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم و رویکرد ایالات متحده برای بهره‌برداری از این جنگ با هدف سردمداری در جهان و شروع جنگ سرد را واکاوی کردیم.

سیاست مداخله دولت روزولت در اقتصاد
۲۹ اکتبر ۱۹۲۹(۷ آبان ۱۳۰۸) در تاریخ آمریکا یادآور رویدادی بی‌سابقه‌ است. روزی که با شروع یک بحران عظیم اقتصادی، زمینه‌ساز شروع جنگ جهانی دوم شد. بر اثر این بحران، فقط در چند روز سهام بسیاری از شرکت‌ها در بورس آمریکا تا ۸۰ درصد سقوط را تجربه کردند. حادثه‌ای که از آمریکا به سراسر جهان _ به جز شوروی_ کشیده شد و رفع آن‌ سال‌ها به طول انجامید. بانک‌های زیادی ورشکست شدند و میلیون‌ها کارخانه و کارگر بیکار ماندند.

از آن‌جایی که تنها دولتی که آسیبی از این بحران ندید شوروی بود، تفکرات کمونیستی در سراسر جهان و به ویژه در آمریکا گسترش یافت، تا جایی که بیم آن می‌رفت احزاب کمونیستی در ایالات متحده به قدرت برسند. واکنش دولت‌های دموکراتیک _از جمله آمریکا_ افزایش دخالت‌های دولت در اقتصاد بود. یعنی، از ترس این‌که تفکر بلشویستی طرفداران شوروی بخواهد در آمریکا به قدرت برسد، اقدامات یک دولت مداخله‌گر مانند شوروی، شبیه‌سازی شد.

از آن‌جایی که تنها دولتی که آسیبی از بحران اقتصادی ندید شوروی بود، تفکرات کمونیستی در سراسر جهان و به‌ویژه در آمریکا گسترش یافت، تا جایی که بیم آن می‌رفت احزاب کمونیستی در ایالات متحده به قدرت برسنداین سیاست‌ که «نیودیل» نام دارد از سوی« فرانکلین روزولت» رئیس‌جمهوری وقت ایالات متحده اجرایی شد. در این سیاست ۱۶ میلیارد دلار برای کمک به بیکاران هزینه شد. ذخایر مالی دولت به شرکت‌های بازرگانی آسیب‌دیده اختصاص یافت. برنامه‌های وسیع عمرانی از جمله راه‌سازی اجرا شد تا برای بیکاران کار ایجاد شود. روزولت همچنین مالیات بر ثروتمندان را افزایش داد و تصاحب معادن طلا برای افراد را ممنوع کرد و به دلار قدرت بخشید؛ به‌گونه‌ای که در پایان ۱۹۳۴ دلار نسبت به سال گذشته بیش از ۵۰ درصد رشد را تجربه کرده بود.

با شروع سیاست نیودیل، همه بانک‌ها برای مدتی تعطیل شدند که به دوره تعطیلات بانکی معروف است؛ پس از بازگشایی، نظارت دقیقی روی بانک‌ها اعمال شد. بنابراین، مجموعه کارهایی به اجرا درآمد که برای سال‌ها با عنوان مخالفت با دخالت دولت در اقتصاد دنبال نمی‌شد. به هرحال با اجرای این سیاست‌ها از گسترش احزاب کمونیستی در آمریکا جلوگیری شد.

تاکید دوباره بر سیاست بی‌طرفی
اصلاحات روزولت به سیاست خارجی هم کشیده شد. معاهده با کوبایی‌ها اصلاح و به فیلیپین وعده استقلال داده شد. از طرفی افکار عمومی در آمریکا با شدت زیادی از تکرار وقایع جنگ جهانی اول گریزان بودند. واهمه از کشانده‌شدن دوباره آمریکا به جنگ‌های جهانی، کنگره را به وضع قانون‌های بی‌طرفی ترغیب کرد. از آن‌جایی که حتی پیش از ورود آمریکا در جنگ جهانی اول، این کشور انگلیس و فرانسه را از کمک‌های خود بهره‌مند می‌ساخت، در قانونی که در ۱۹۳۷ تصویب شد فروش هرگونه تسلیحات و اعطای وام به طرفین درگیری احتمالی ممنوع اعلام شد. ممنوعیتی که کمی بعد برچیده شد. دو سال بعد، جنگ جهانی دوم شروع شد.

آماده‌سازی آمریکا برای ورود به جنگ
مشابه جنگ جهانی اول، که حمله آلمان علیه آمریکا پس از اقدامات واشنگتن به نفع انگلیس و فرانسه آغاز شده بود، دلیل حمله «پرل هاربر» از سوی ژاپن نیز اقدامات رقابتی آمریکا بود. آمریکایی‌ها چند سال پیش از جنگ جهانی، کنفرانس واشنگتن را در عمل برای اعمال محدودیت بر ژاپن ترتیب دادند. در سال ۱۹۴۱ نیز پیش از آن‌که حمله‌ای از ژاپن رخ دهد، فروش نفت به ژاپن از سوی آمریکا ممنوع شد. همچنین حساب‌های ژاپنی در آمریکا مسدود شده بود.

با وجود بی‌طرفی آمریکا، دولت روزولت برای متقاعدکردن کنگره به لزوم حمایت از بریتانیا و فرانسه تلاش زیادی کرد. در نهایت با یک لایحه اصلاحی، فروش تسلیحات به انگلیس و فرانسه قانونی شد و آمریکا به طور غیرمستقیم وارد جنگ شد.
در همین راستا انتخاب دوباره روزولت که بر خلاف سنت‌های موجود برای سومین‌بار وارد انتخابات شده بود مسیر حمایت نظامی از انگلیس را هموار کرد. او در نطقی گفته بود: آمریکا باید بزرگترین زرادخانه دموکراسی‌های جهان باشد. روزولت پیشتر هم هشدار داده بود که سقوط بریتانیا به معنی تسلط کشورهای محور (آلمان_ایتالیا_ژاپن) بر جهان است.

در همین راستا، ۵۰ ناوشکن قدیمی آمریکا به انگلیس تحویل داده شد. ایالات متحده از ۱۹۴۰ تجهیز قوای نظامی را آغاز کرده بود و کارخانه‌های نظامی با سرعت، تولید تسلیحات را آغاز کرده بودند. از این مهم‌تر، اجرای قانون مهم قرض و اجاره کمک به انگلیس شدت گرفت. براساس این قانون، رئیس‌جمهوری آمریکا می‌توانست به هر کشوری که منافع آن برای آمریکا اهمیتی حیاتی داشت تسلیحات و مهمات جنگی قرض دهد. با شروع اجرای این قانون که در عمل به نفع انگلیس طراحی شده بود، سیل تسلیحات و کمک‌های نظامی از آمریکا به انگلیس سرازیر شد.

همه این اتفاقات در حالی رخ می‌داد که آمریکا به اسم، همچنان بی‌طرف بود. در تاریخ، ورود آمریکا به جنگ جهانی دوم، به بعد از وقوع حادثه پرل‌هاربر و حمله هواپیماهای ژاپنی به پایگاه آمریکا نسبت داده شده است؛ با این حال، برخلاف دیدگاه رایج، جنگ جهانی به آمریکا تحمیل نشد و ایالات متحده قصد داشت دیر یا زود به نفع انگلیس وارد جنگ شود. به بیان دقیق‌تر، ایالات متحده به طور غیرمستقیم از مدت‌ها پیش وارد جنگ شده بود و چنگ‌اندازی به حادثه پرل‌هاربر برای ورود مستقیم به جنگ بیشتر به یک بهانه شبیه بود.

برخلاف دیدگاه رایج، جنگ جهانی به آمریکا تحمیل نشد و ایالات متحده قصد داشت دیر یا زود به نفع انگلیس وارد جنگ شودحمله ژاپن به پرل هاربر و ورود آمریکا به جنگ
هم‌زمان با مذاکرات ژاپن و آمریکا، بعد از ممنوعیت فروش نفت به ژاپن، هواپیماهای ژاپنی حملات سنگینی به پایگاه‌های آمریکایی آغاز کردند. با حمله ۱۸۳ فروند هواپیمای ژاپنی، هشت رزم‌ناو آمریکا در پایگاه پرل‌هاربر در هاوایی به شدت آسیب دید. حملات مشابهی به گوام و فیلیپین هم ترتیب داده شد. پس از این رویداد کنگره به ژاپن اعلان جنگ داد. بعد از ورود آمریکا به جنگ، یک زیردریایی آلمانی بخش‌هایی از ایالت کالیفرنیا را گلوله‌باران کرد. این نخستین‌بار بعد از جنگ داخلی بود که به خاک آمریکا حمله نظامی شد.

در سال ۱۹۴۱ و پیش از ورود آمریکا به جنگ، در مذاکرات «وینستون چرچیل» نخست‌وزیر بریتانیا و روزولت در مورد جنگ، در عرشه ناوی در اقیانوس اطلس پیمانی را تنظیم کردند که به منشور آتلانتیک معروف است. این منشور که به عنوان نخستین و مهمترین زیربنای تشکیل سازمان ملل شناخته می‌شود، اولین تلاش آمریکا برای تنظیم قواعد بعد از جنگ جهانی بود.

تحریف تاریخ به روش آمریکا؛ دست رد به درخواست صلح ژاپن
البته چندی پس از شروع حملات غافلگیرانه ژاپن به آمریکا، اوضاع نظامی به نفع آمریکا تغییر کرد. آمریکایی‌ها با فتح جزیره به جزیره، به پایتخت ژاپن نزدیک شدند و حملات هوایی به توکیو را آغاز کردند. ترکیب جمعیتی آمریکا که از ملل مختلف تشکیل‌شده بود در فعالیت‌های اطلاعاتی آمریکا در کشف رمز عملیات‌های نظامی ژاپن بسیار مفید واقع شد. در نتیجه بسیاری از عملیات‌های ژاپن پیش از شروع افشا شدند. در مقابل، رفتارهایی مانند قراردادن جمجمه کشته‌شده‌های ژاپنی روی تانک‌ها، ژاپنی‌ها را در جنگ مصمم‌تر می‌کرد. ژاپنی‌ها روی مردگان خود تعصب خاصی داشتند و این رفتارها را بی‌حرمتی تلقی می‌کردند.

در سال‌های پس از جنگ جهانی، آمریکایی‌ها با تحریف تاریخ، روایت‌های غیردقیقی را در افکار عمومی به عنوان روایت غالب گسترش دادند. از جمله این‌که حمله اتمی به ژاپن به این دلیل رخ داد که ژاپنی‌ها حاضر به پایان جنگ نبودند. در مارس ۱۹۴۵(اسفند ۱۳۲۳) قوای آمریکا در جزیره یوکیو در ۳۰۰ کیلومتری توکیو پایتخت ژاپن پیاده شدند که نشان می‌داد موازنه جنگی به نفع آمریکا تغییر کرده است.

این مساله موجب شد تا امپراتوری ژاپن به‌دنبال توافق صلح و آتش‌بس باشد. با این‌حال روزولت به بهانه مخالفت شوروی با صلح، از توافق با ژاپنی‌ها سرباز زد. هم‌زمان، پروژه منهتن برای ساخت بمب اتمی به نتیجه رسیده بود؛ روزولت که گویا میلی به استفاده عملی از بمب اتم نداشت و می‌خواست فقط آن‌را به ابزار تهدید تبدیل کند، در آوریل ۱۹۴۵(فروردین ۱۳۲۴) فوت کرد.(بی‌میلی روزولت به استفاده از بمب اتم در کتاب تاریخ روابط بین‌الملل نوشته دکتر «مجید بزرگمهری» به نقل از کتاب جریان‌های بزرگ تاریخ معاصر بیان شده است.)

حمله اتمی به ژاپن و پایان جنگ جهانی
با درگذشت روزولت، «هری ترومن» معاون او به ریاست جمهوری رسید. کمیته تحقیق در مورد استفاده‌ از بمب اتم به استفاده از این بمب رای داد. برخی کارشناسان مدعی کشته‌شدن یک میلیون آمریکایی در صورت تداوم جنگ بودند؛ در حالی که ژاپن پیشتر درخواست صلح کرده بود. آن‌چیزی که ایالات متحده می‌خواست نه توافق صلح که تسلیم بی‌قید و شرط ژاپن بود تا ظهور دوباره ژاپن در اقیانوس آرام برای دهه‌ها غیرممکن شود.

در سال‌های پس از جنگ جهانی، آمریکایی‌ها با تحریف تاریخ، روایت‌های غیردقیقی را در افکار عمومی به عنوان روایت غالب گسترش دادند؛ از جمله این‌که حمله اتمی به ژاپن به این دلیل رخ داد که ژاپنی‌ها حاضر به پایان جنگ نبودنداز این گذشته، آمریکا می‌خواست با استفاده از بمب اتمی، شوروی را به عقب‌نشینی وادار کند؛ از نظر آمریکایی‌ها شوروی مایل بود پس از شکست آلمان به واسطه حمله به ژاپن، نفوذ خود را در اقیانوس آرام افزایش دهد. در واقع، استفاده از بمب اتم می‌توانست قدرت آمریکا را به رخ شوروی و دیگر کشورها بکشاند.
در نهایت هیروشیما تحت حمله اتمی قرار گرفت. با نخستین حمله ۶۶ هزار نفر کشته شدند. سه روز بعد در حمله اتمی به ناکازاکی، ۷۵ هزار نفر دیگر هم قربانی شدند. دو روز بعد دولت ژاپن اعلام کرد حاضر است فقط با این شرط که امپراطور همچنان در قدرت بماند به‌طور کامل تسلیم شود. جنگ جهانی دوم به پایان رسید. ایالات متحده با کمترین تعداد کشته، در کنار شوروی که ۱۱ درصد جمعیت خود را در جنگ جهانی از دست داده بود، به عنوان یکی از دو فاتح اصلی جنگ ایستاد.

کنفرانس «برتون وودز»
دلیل وقوع جنگ جهانی دوم بحران ۱۹۲۹ اقتصادی بود؛ به همین بهانه، کشورهای متفق(به سردمداری آمریکا، شوروی و انگلیس) درصدد بودند با شکل‌دهی به نظام اقتصادی جدید، جلوی تکرار بحران اقتصادی و به‌دنبال آن وقوع دوباره جنگ جهانی را بگیرند. به همین دلیل، در اواخر جنگ، با کنفرانس «برتون وودز» که برای ایجاد نظام اقتصادی بعد از جنگ جهانی دوم ایجاد شده بود، بانک جهانی و صندوق بین‌المللی پول را طراحی کردند.
در این کنفرانس دلار مبتنی بر طلا به عنوان ارز مبادله‌ای تجارت جهانی تعیین شد. این رویداد یکی از پایه‌های نظمی را بنا نهاد که در سال‌های بعد با سازمان تجارت جهانی ادامه یافت. نظم جدید جهانی که تلاش می‌کرد آمریکا را در صدر مناسبات سیاسی و اقتصادی جهان قرار دهد. این مساله با مقاومت شوروی به عنوان دیگر ابر قدرت جهان مواجه شد؛ تقابل این دو ابر قدرت به ایجاد جنگ سرد منجر شد که بخش مهمی از تاریخ آمریکا محسوب می‌شود.

ادامه دارد..