تاریخ انتشار: ۱۵ خرداد ۱۴۰۲ - ۰۹:۲۸

کرمانشاه – ایرنا – حضرت روح الله با کلام نورانی و کبریائی خود، حضور حضرت حق را در عرصه گاه هستی به همگان نمایاند و اگرچه دیگر خطبه‌های پیامبرگونه‌اش، به گوش نمی‌رسد، ولی کلام نافذ و خاموش نشدنی‌اش سردی و افسردگی را از جهان اسلام زدود.

به گزارش ایرنا، در جاهلیت قرن بیستم، قیام تو نهضتی بود که نهال ایمان، اعتماد، آزادی و استقلال در ذهن و دل امت اسلام کاشته شد. صدای رثایت، فریادی بود، علیه بت های جدید و مشرکان این روزگار! کلامت،آیه هایی که در "حرا" ی خودسازی ، بر دلت تابیده بود.

۱۵ خرداد، جلوه ای که خشم طاغوت ها را برانگیخت .زندانی شدنت نیز دوران تلخ عاشقانت بود. سالی که مصطفایت پرواز کرد ، "عام الحزن" تو بود و عزیمت به پاریس، هجرت مجددی بود که در آنجا یاران مهاجر و انصارت در غربت، با تو بیعت کردند.

مردم در ایران، انصار تو بودند که نزول و آمدنت را به "انقلاب"، انتظار می کشیدند. انتظار به سر آمد و بدینگونه ولایت تو برمؤمنان، در شکل نظام اسلامی تحقق یافت و پیامت کبریائی، سخنت الفت آور و جهانی شد.

نوای جبرائیلی انقلاب تو به خارج از مرزها صادر شد ولی قبایل و احزاب، برای خاموش کردن آن ائتلاف کردند. دشمنی ها با تو آغاز شد. ۱۰ سال تا وفات، با منافقان درگیر بودی، خیلی ها کار شکنی کردند. متحجران بی درد، دلت را خون ساختند.

پیام نافذ تو، سوره توبه این انقلاب بود و سالی که آن "جام زهر" را دردمندانه سرکشیدی و آخرین حرفهایت را در آن پیام شگفت گنجاندی، به یاد "حجة الوداع" افتادیم.

اینک ، آن صندلی که بر آن می نشستی و موعظه می کردی و رهنمود می دادی، در فراق تو همچون "ستون حنانه" ناله سر می دهد.

ما شیفتگان، پنجه نیاز به ضریح کلامت می افکندیم . پای پنجره ولایت تو، دخیل می بستیم ؛ و از کرامت تو، درد بی دردی خود را "شفا" می گرفتیم.

حکومت اسلامی ما، زاییده "جهاد اکبر" تو بود. حوزه ها را جان دادی و اسلام محمدی (ص) را در سطح بین الملل، آبرو بخشیدی.

ای یوسف سفر کرده !ما یعقوب وار، چشم انتظار "فرج" هستیم. چه کنیم؟ پس از تو، غم، خانه ای جز دل های ما را سراغ نمی گیرد .

دستی که تو را شست و شو داد و کفن کرد و به خاک سپرد، شاعری که در سوگ تو شعر سرود، خطاطی که نام تو را بر کتیبه های عزا نوشت ، خطیبی که در یاد تو منبر رفت، صفحه روزنامه ای که در سوگ تو ویژه نامه منتشر ساخت، چاپخانه ای که اعلامیه مجالس تو را چاپ کرد، اسیرانی که در زندان های بغداد، به امید دیدار تو اسارت را تحمل می کردند، همه و همه در سوگ تو داغدار و غمگین اند.

اماما! این داغ، داغ جدایی است که بر دلمان نشسته ، این سوز، سوز عشق است که به آتشمان کشیده و این درد، درد فراق است که بی تابمان کرده است. دلی که در سوگ تو نسوزد، "دل" نیست.

ای روح قدسی!ابراهیمی بودی که ما را آیین "تبرداری" و "بت شکنی" آموختی ؛ امام بودی که با "امت" عشقی متقابل داشتی، رهبری بودی که "راه سعادت را به رهروان می آموختی. خوشا به حال شهیدان که در" بهشت زهرا" ، همسایه دیوار به دیوار تواند.

ای روح بلندخدایی! ، ای منادی اسلام ناب محمدی! عجیب نیست که "خرداد" داغ ما را در آن سوگ بزرگ تازه کند و همواره دست در دامن حسرت و غم داشته باشیم و در فراق تو، که معجون "عرفان و جهاد" و آمیخته ای از" اشک و سلاح " بودی، همچنان غمی سنگین و جانی غمگین داشته باشیم!

در آن روز خورشیدی غروب کرد که با طلوع آن هزار چشمه نور در زندگی ملت ایران جوشیده بود. روحی عروج کرد که با نَفَس روح الهی اش پیکر ملت را جان بخشیده بود. حنجره ای خاموش شد که نَفَس گرمش، سردی و افسردگی از جهان اسلام زدوده بود.

اماما! از آن جهان، دل های داغدار ما را به دعای خیری تسلا بخش.