تکرار مکرر، یکی از خصیصه هایی است که سینمای ایران از بدو شکل گیری تا به امروز دچار آن بوده است؛ چه از زمان فیلم فارسی که فیلم های شبیه به هم با سناریوها و بازیگران یکسان تکرار و بازتکرار می شدند چه تا امروز که شاهدیم چگونه کمدی های بفروش یکی پس از دیگری روی پرده می روند و آنقدر داستان، بازیگران و حتی شکل و شمایل پوسترهایشان شبیه به هم است که حتی به یاد آوردن اسامی آنان به رغم گذشت تنها چندماه پس از اکران در ذهن حتی همان مخاطبانی که به دیدن این آثار می روند هم نمی ماند.
این بیماری تکرار البته منحصر به یک ژانر (کمدی) نیست و به خصوص در سال های اخیر شاهد بوده ایم که چگونه در سایر ژانرها رخ داده است؛ فیلم های اجتماعی که بعضا بسیار به حق متهم به سیاه نمایی شرایط اجتماعی جامعه ایران می شوند یکی پس از دیگری ساخته می شوند و علاوه بر تکرار یک نمونه بعضا نه تنها چیزی به سینما نمی افزایند که تمام انگیزه و اشتیاق دوستداران سینما را هم زایل می کنند.
این تکرار بعضا در کارهای یک کارگردان نیز قابل مشاهده است، چنانچه وقتی به کارنامه کاری شان نیم نگاهی انداخته می شود می بینیم که آثار صرفا در اسم فیلم با هم فرق دارند وگرنه که قصه و بازیگرانش دائما از پروژه ای به پروژه دیگر منتقل شده اند و در شکلی دیگر کارگردانی دیگر دست به تکرار کارهای کارگردانی می زند که مثلا در مورد یک قصه و فیلم موفق بوده و به نوعی دیگران می خواهند با تکرار بعضی از قسمت ها (این البته چیزی است که خودشان اظهار می کنند وگرنه که اشتراکات بسیار بیش از برخی قسمت هاست) به موفقیت برسند.
شروع قصه کت چرمی (حسین میرزامحمدی ۱۴۰۱) این گونه است: عیسی فرهمند، که به دلیل تکرویها، از اورژانس اجتماعی تعلیق شده و در بهزیستی مشغول بهکاراست هنگام سرکشی از یک خیریه، متوجه موضوعی مشکوک شده و تصمیم میگیرد از پرونده فساد مالی شخصی به نام رفیعی، پرده بردارد. او با کمک دخترخالهاش، پونه سرافراز، بچههای خیریه را معاینه کرده و متوجه میشود که روی بدن برخی از آنها زخمی مبتنی بر قاچاق اعضا یا مواد مخدر وجود دارد.
مخاطب وقتی کت چرمی را نگاه می کند به دلیل تکرار بی کم و کاست شخصیت اصلی داستان عیسی با بازی جواد عزتی به یاد مرد بازنده (۱۴۰۰) و شخصیت اصلی آن احمد خسروی باز هم با بازی جواد عزتی می افتد.
خسرویِ مرد بازنده یک کپی برابر اصل کاراگاهان هالیوودی است؛ کاراگاهانی که اعتقادی به چارچوب هایی که شغلشان ایجاب می کند، ندارند و با تک روی هایی که مبتنی بر اخلاق فردی و هوش شخصی است کار را به نتیجه می رسانند.
خسروی کاراگاهِ مهدویان هم با بومی سازی هایی که در برخی ویژگی ها موفق است می تواند تااندازه ای به لحاظ گرفتن تایید مخاطب موفق عمل کند البته که در جاهایی دیگر لنگ می زند اما در کت چرمی بار دیگر خسروی را می بینیم با مشکلات شخصی و خانوادگی و تک روی های حرفه ای. بازیگرش همان است؛ تلخ اندیشی های ظاهری و رفتاری اش همان است و بی اعتقادی اش به قوانین شغلی نیز همان.
تنها این بار او کارمند بهزیستی است و نه کاراگاه. وقتی مخاطب بداند که محمدحسین مهدویان مشاور کارگردان کت چرمی بوده بسیار بیشتر از قبل درک می کند چرا وقتی کت چرمی را نگاه می کند بار دیگر حس می کند که مرد بازنده را می بیند.
مشورت گرفتن و الگو گرفتن از یک اثر موفق زمانی می تواند به موفقیت برسد که این الگوگرفتن کاملا زیرپوستی و در جهت درخشش اثر باشد و نه تا این اندازه گل درشت که همان بازیگر با همان مختصات نقش قبلی در اثر فعلی تکرار شود.
البته مواردی که بیان شد آنقدر در چشم می زند که خود کارگردان هم ناچار بوده تا نسبت به آن موضع گیری کند و بر این اساس در چند مصاحبه تاکید کرده بود که «ایده این فیلم قبل از مرد بازنده به ذهنش خطور کرده و کت چرمی شبیه مرد بازنده نیست» اما این که تا چه حد می توان این حرف را پذیرفت را باید کسانی که این دو اثر را دیده اند، بگویند.
جواد عزتی کت چرمی همانند دیگر نقش آفرینی های جدی اش ورژنی مخاطب پسند را ارائه می دهد اما به دلیل ضعف هایی که فیلمنامه و قصه دارد توان همراهی کامل مخاطب را ندارد؛ رابطه عیسی و ثریا با بازی سارا حاتمی و پیوند عاطفی که بین این دو شخصیت شکل می گیرد قابل باور نیست؛ اگرچه فیلمنامه تلاش دارد تا این رابطه را از سوی عیسی از این منظر که او دخترش را با شرایط مشابه ثریا از دست داده است قابل باور سازد اما دلیل نزدیک شدن دختری با ویژگی های پرخاشگرانه و لجبازی به عیسی از دیگر سو منطقی نیست.
تلاش حسین میرزامحمدی کارگردان این اثر از این منظر که تلاش دارد تا موضوعات ملتهب اجتماعی (اعتیاد و به ویژه اعتیاد نوجوانان، اوردوز، قتل، تعرض، اعدام، خودکشی، فساد مالی) را بیان کند و تصویری از کاستی ها و ضعف های سازمان اصلی متولی آسیب های اجتماعی کشور یعنی سازمان بهزیستی ارائه دهد قابل تقدیر است.
کسانی که با سازمان بهزیستی آشنایی دارند یا همکاری داشته اند به خوبی می دانند که حرف زدن از این سازمان و به خصوص اشاره به کاستی هایش تا چه اندازه دشوار و در مواردی امنیتی است. به همین دلیل تلاش فیلمسازانی که می خواهند از این نقاط ضعف با هدف بهبود وضعیت اجتماعی سخن بگویند بسیار ارزشمند است.
در حقیقت نیت و هدف این فیلم بسیار شریف و باارزش است اما آنگونه که باید از پتانسیل سینما برای مقصود خود بهره نمی گیرد و با تکرار آثار دیگر و ضعف داستان و شخصیت پردازی نمی تواند اثرگذار باشد.