به گزارش روز سه شنبه ایرنا، لوئو لایی آن تحلیلگر سیاسی چین در یادداشتی که در بخش فارسی سایت رادیو بین المللی چین منتشر شده است، می نویسد:
«اگر بخواهیم به روند کلی جهان اشاره کنیم، جدایی طولانی مدت باید به وحدت برسد و وحدت طولانی مدت باید به جدایی ختم شود.» این جمله آغازین رمان کلاسیک چینی موسوم به «عاشقانه سه پادشاهی» است. تغییرات عمیق کنونی در اوضاع خاورمیانه بار دیگر این جمله را به یاد بسیاری از مردم چین انداخت.
در مارس سال جاری، ایران و عربستان سعودی تحت میانجیگری چین در پکن درخصوصازسرگیری روابط سیاسی به توافق رسیدند و از آن به بعد روند آشتی خاورمیانه وارد دور سریع خود شد؛ سوریه به خانواده اتحادیه عرب بازگشت و جنگ داخلی یمن رو به پایان است… خبر جدید هم این است که ایران و عربستان این «دشمنان قدیمی» قصد دارند یک اتحاد دریایی ایجاد کنند!
دریادار «شهرام ایرانی» فرمانده نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران ۲ ژوئن (۱۲ خرداد) اعلام کرد که ایران، عربستان سعودی، امارات متحده عربی و عمان در حال رایزنی برای تشکیل ائتلاف دریایی هستد و عراق، پاکستان و هند نیز جزو این کشورها هستند.
در واقع این خبر پس از انتشار برای افراد زیادی از جمله کارشناسان باور نکردنی است؛ زیرا باز شدن گره کور روابط ایران و عربستان صدها سال طول کشیده و آشتی آنها که فقط سه ماه پیش شروع شده به همکاری نظامی هم رسیده است. علاوه بر آن، به گفته طرف ایرانی، هند و پاکستان نیز در این ائتلاف شرکت میکنند و همه میدانند اختلافات این دو کشور چقدر بزرگ است!
در حال حاضر کشورهای مربوطه این اظهارات ایران را تایید نکردهاند. با این حال امارات متحده عربی چندی پیش اعلام کرد که از نیروی دریایی ترکیبی به رهبری آمریکا خارج شده است. این خبر تایید شده نشان میدهد کشورهای خلیج فارس اعتماد خود را به سازوکار امنیت مشترک چندجانبه به رهبری آمریکا در خاور میانه از دست دادهاند. در این شرایط اینکه کشورهای منطقه برای تضمین امنیت دریانوردی خلیج فارس، ائتلاف منطقهای تشکیل دهند، امری مسلم و طبیعی است.
البته این چیزی است که آمریکاییها نمیتوانند بفهمند و نمیخواهند شاهد آن باشند. «تیم هاوکینز»، سخنگوی ناوگان پنجم آمریکا و نیروهای دریایی متحد، در مصاحبه با رسانهها گفت: «کشور شماره یک بیثباتی منطقه مدعی است که میخواهد یک ائتلاف امنیتی دریایی برای حفاظت از آبهایی که خود آنها را تهدید میکند تشکیل دهد. این ادعا با عقل جور درنمیآید.»
«ایران هراسی» برای ارعاب کشورهای منطقه، روش رایجی است که آمریکا برای حفظ حضور نظامی خود در خاورمیانه از آن استفاده میکند. اما این رویکرد دیگر کارساز نیست زیرا رویدادهای اخیر در خاورمیانه نشان میدهد که در نگاه کشورهای منطقه، این به اصطلاح «ایران هراسی» دیگر وجود ندارد. بنابراین ناوگان پنجم آمریکا چه دلیلی برای ماندن در خاورمیانه دارد؟ حالا که حتی کشورهایی که بیشتر از همه از ایران میترسیدند با ایران به آشتی رسیدهاند، آمریکا از چه چیز دیگری میتواند برای منزوی کردن و سرکوب ایران استفاده کند؟
پذیرش تغییراتی که در خاورمیانه در حال وقوع است برای ایالات متحده دشوار است، همانطور که نمیتواند با آرامش جهش و توسعه چین را بپذیرد. پیش بینی اینکه سیاستمداران مضطرب آمریکایی تمام تلاش خود را برای جلوگیری از تشکیل یک اتحاد دریایی در این منطقه به کار خواهند گرفت، دشوار نیست. تحت فشار آمریکا ممکن است برخی از کشورها عقب نشینی کنند و هنوز متغیرهایی در اجرای این طرح وجود دارد.
اما در درازمدت، آمریکا نمیتواند از شکل گیری نظم جدید در خاورمیانه جلوگیری کند. پس از درگیریهای خونبار سالهای اخیر و به راه افتادن موج پناهجویان، کشورهای خاورمیانه بیدار شده و وارد عصر «وحدت بزرگ» شدهاند و این در حالی صورت میگیرد که نفوذ ایالات متحده در خاورمیانه به تدریج رو به افول است. آمریکا احتمالاً همچنان تلاش کند در این روند منطقهای سنگاندازی کرده و آنها را مجبور به انتخاب یک طرف نماید، اما این حرکت برخلاف روند زمانه است و تنها به شکستی بزرگتر منجر میشود.
برگردیم به روند کلی جهان، آقای «سون یات سن»، پیشگام انقلاب چین، ضرب المثل معروفی دارد: روند جهانی قدرتمند و تواناست، کسانی که از آن پیروی کنند موفق می شوند و کسانی که مخالف آن هستند. از بین میروند.
روند کل جهان امروز چگونه است؟ افراد مختلف نظرات متفاوتی خواهند داشت. در سپتامبر سال گذشته، «وانگ یی»، وزیر امور خارجه وقت چین، «شش خواسته و شش ناخواسته» را در مجمع عمومی سازمان ملل مطرح کرد که عبارتند از: صلح می خواهیم، جنگ نه. توسعه میخواهیم، فقر نه. باز بودن میخواهیم، بسته بودن نه. همکاری می خواهیم، تقابل نه. وحدت می خواهیم تفرقه نه. انصاف میخواهیم قلدری نه.
این پیشنهادهای چین بیانگر آرزوهای بیشتر کشورهاست و میتوان گفت روند کلی جهان امروز را نمایندگی میکند.
سیاستمداران آمریکا هر جایی که میروند، همواره بر جایگاه رهبری واشنگتن تاکید میکنند و درباره کشورهای دیگر تفسیری غیرمسئولانه ارائه میکنند. امور جهان به مشورت کشورهای مختلف نیاز است، به حکم رهبری یا تدریس «معلم» نیاز نیست. بنا بر این ایالات متحده باید درک کند شکل گیری تغییرات بزرگ در خاور میانه در واقع نتیجه نارضایتی کشورها منطقه از سیاست زورگویی آمریکاست.