به گزارش روز سه شنبه ایرنا، این روزنامه انگلیسی در تحلیلی از شخصیت برلوسکونی و تأثیر آن در ترامپیسم (اصطلاحی که در حوزههای ایدئولوژی سیاسی، هیجانات اجتماعی، سبکی از حکومتداری، جنبش اجتماعی و مکانیزمی برای کسب و حفظ قدرت بهکار گرفته میشود و ارتباط نزدیکی با اندیشهها و اعمال رئیسجمهور سابق آمریکا دارد) نوشت: زمانی که برلوسکونی در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۱ برای آخرین بار پالازوچیگی (Palazzo Chigi) مقر نخست وزیری را ترک میکرد مانند یک مرد تحقیرشده به نظر میرسید.
به نوشته گاردین در آن زمان وضعیت ایتالیا به لحاظ مالی آشفته بود و سرمایه گذاران بین المللی علیه اوراق قرضه خزانه داری این کشور شرط بندی میکردند و دادستانها در حال پیگرد رسوایی جنسی برلوسکونی در رابطه با مهمانیهای موسوم به «بونگا بونگا» بودند که در ویلایش در نزدیکی شهر میلان برگزار کرده بود. متحدان اروپایی اش نیز همچون نیکولا سارکوزی رئیس جمهوری وقت فرانسه و آنگلا مرکل صدر اعظم پیشین آلمان به صورت علنی نارضایتی خود را از وی ابراز کرده بودند.
در آن زمان، تعداد کمی حدس میزدند که تا چه اندازه سیاستهای پوپولیستی وی الگویی برای اینده خواهد بود.
این روزنامه با اشاره به مرگ برلوسکونی در سن ۸۶ سالگی در بیمارستانی در میلان نوشت: اما اکنون میتوان میراث او را در هر جایی مشاهده کرد. در حقیقت در سالهایی که شاهد خروج برلوسکونی از قدرت بودیم سبک و سیاق سیاسی وی که شامل ترکیبی از سیاستهای افراطی و استفاده ماهرانه از رسانهها و عوام فریبی بی شرمانه به اثبات رسید. همه این شگردها با استفاده از ایجاد ناامیدی و بدبینی بین رأی دهندگان نسبت به وضع موجود بود.
اما تصور اینکه سیاستمداری پیشروتر از او در چنین سیاستهایی ظهور کند دشوار است.
این گزارش میافزاید: بسیاری از سیاستمداران پوپولیست راست افراطی که در دهه ۲۰۱۰ روی کار آمدهاند قابل مقایسه با برلوسکونی بودهاند که اولین فرد در بین آنها دونالد ترامپ رئیس جمهوری پیشین و نامزد انتخابات پیش روی آمریکا است.
برلوسکونی نیز مانند ترامپ و البته پیشگامتر از او تاکید داشت که او سیاستمداری کارکشته نیست اما کارآفرینی موفق است که تصمیم گرفته به دنیای سیاست ورود کند تا کشورش را از سلطه چپ گرایی نجات دهد.
نخست وزیر پیشین ایتالیا نیز مانند ترامپ موفقیت خود را مدیون استفاده فوق العاده اش از تلویزیون میدانست که در رابطه با برلوسکونی با توجه به اینکه مالک بیشتر کانالهای تلویزیونی خصوصی در کشورش بود چنین تصوری آسانتر بود.
در نهایت برلوسکونی در رفتارهایی بسیار شبیه به ترامپ صحنه سیاسی را با نادیده گرفتن هنجارهای ادبی به نمایش گذاشت و خود را به عنوان قربانی تصمیم قضات و مقامهای انتخاباتی معرفی کرد و این در حالی بود که از نشان دادن مبتذلترین و جنجالیترین تاکتیکها برای جلب توجه افکار عمومی ابایی نداشت.
گاردین در بخش دیگری از گزارش خود درمورد شخصیت برلوسکونی آورده است: برلوسکونی در ایتالیا، نقش کلیدی در ورود راست افراطی به سیاستهای کشور داشت. وی ائتلافهایی را با حزب جدایی طلب فاشیست ایتالیا -که حزب جورجیا ملونی نخست وزیر راست گرای کنونی این کشور از آن نشأت گرفته است- تشکیل داد (ملونی اولین بار به عنوان وزیر جوانان در دولت آخر برلوسکونی خدمت میکرد).
عجیب اینکه، نگاهی به گذشته نشان میدهد، تغییر سیاست ایتالیا به سمت راست ناسیونالیست، باعث شد برلوسکونی به عنوانی رهبری به نسبت میانه رو شناخته شود. با این حال حمله مداوم او به کارگران، ارتباطش با مافیا، دستکاری در سیستم قانونی، سیاستهای اقتصادی فاجعهباری که انحطاط صنعتی کشور را تسریع کرد و فردگرایی افراطی او، همگی شرایط را برای چرخش کنونی ایتالیا به سمت کشوری مرتجع و استبدای فراهم کرد.
گاردین افزود: رویکردی که برلوسکونی در نشان دادن بی گناهی خود و مقصر دانستن قضات اتخاذ کرد اکنون در مصائب حقوقی کنونی ترامپ در آمریکا به وضوع بازتاب یافته است و این برای افرادی که فکر میکنند سرنوشت ترامپ با یکی دو مورد صدورکیفرخواست به پایان میرسد، خبر خوبی نیست.
به نوشته این رسانه انگلیسی، درایتالیا خستگی از دموکراسی لیبرال در بین مردم عادی باعث ظهور برلوسکونی شد؛ احساسی که از زمان رسوایی فساد موسوم به تنجنتوپولی (Tangentopoli) در اوایل دهه ۱۹۹۰ در این کشور بروز کرده بود. در سایر کشورها، شخصیتهای دست راستی طعمه احساسات مشابهی از سرخوردگی نسبت به سیاست شدهاند که به نظر نمیرسد منافع کسی به جز نخبگان را تأمین کند.
گاردین نتیجه گرفت: مادام که سیاست -گاه به دلایل موجه- به عنوان یک «باتلاق» بزرگ (به تعبیر لفاظیهای ترامپیستی) از فساد و ریا تلقی شود، سیاست بدبینانه ای که برلوسکونی در آن پیشگام بود و پوپولیست های دست راستی آن را تکمیل کردند، به پیروزی خود ادامه خواهد داد.
تنها راه برای شکستن این طلسم سمی، تزریق مجدد سیاست با یک مأموریت اخلاقی است که در واقع پیشرفتهای ملموسی را برای شهروندان به ارمغان میآورد. این دقیقاً همان چیزی است که برلوسکونی نتوانست انجام دهد.