با توجه به تنگناهایی که سلسلهمراتب مسلط غربی بر نظام بینالملل، پیش روی ارتباطات بانکی و مالی و نیز مبادلات تجاری و اقتصادی جمهوری اسلامی ایران قرار داده، بخشی از نگاهها متوجه فرصت و مجرایی به نام «رمزارز»ها و به طور کلی «ارز دیجیتال» است. در همین حال، تصمیمگیری در مورد «حکمرانی دیجیتال» همچون بسیاری از کشورها از چالشیترین موضوعات سیاسی-اقتصادی کشور ما در سالهای اخیر بوده که هنوز جمعبندی و چارچوبی مشخص برای آن فراهم نشده است.
در این زمینه، اداره کل پژوهش و بررسیهای خبری ایرنا در پروندهای به نام «رمزارزها؛ تهدیدات و تمهیدات» به بررسی ابعاد این موضوع پرداخته است. در چارچوب این پرونده، «میثم رادپور» کارشناس حوزه ارزهای دیجیتال به پرسشهای ما پاسخ داد.
تکنولوژی اطلاعات و اخیرا داستان هوش مصنوعی به شدت به استیلای ایالات متحده بر نظام پولی بینالمللی کمک کرده است. با سازوکارهایی که دارند و آموختههایی که انباشتهاند، پولی را که به راحتی قابل شناسایی نیست، ردیابی میکنند
اطلاعات ارزهای دیجیتال عموما در دسترس نیست
_ ارزهای دیجیتال در اقتصاد کشور ما چه جایگاهی دارند؟
این سوال بسیار کلی است. برای اینکه بتوانیم تصویری از جایگاه ارزهای دیجیتال در اقتصادمان به دست بیاوریم، باید یک سری داده و اطلاعات داشته باشیم. این در حالی است که عموما دادههای ارزهای دیجیتال به آن شکل در دسترس نیستند، چون معاملاتشان نامتمرکز است و نمیتوانید تشخیص دهید چه میزان از معاملاتش مربوط به ایران یا کشورهای دیگر است.
سوال شما سوالی کلی است. از ابعاد مختلف میتوان به آن نگاه کرد و پاسخ داد. منظور از ارزیابی جایگاه ارزهای دیجیتال در اقتصاد ایران میتواند این باشد که به نظام پولی ما چه کمکی میکند تا به نظام پولی بینالمللی وصل شود. یا سوال را به این شکل بگوییم که آیا ارزهای دیجیتال میتوانند جایگزینی برای ارزهای جهانروا مثل دلار و یورو و .... شود و از بار تحریمی مربوط به ایالات متحده که واقعا بانکهای کشورمان را منزوی و تبادلات ما را با بازارهای بینالمللی به شدت محدود و پرهزینه کرده است، بکاهد.
نظام پولی بینالمللی تحت سیطره آمریکا است
_ منظور این است که حجم بازار ارزهای دیجیتال در اقتصاد کشور ما به اندازهای هست که بتوان با اتکا به آن بخشی از فشار تحریمی را از دوش اقتصاد کشور برداشت؟
پاسخ دادن به این سوال مستلزم این است که ما اطلاعی از نظام پولی بینالمللی داشته باشیم. آنچه که به آن نظام پولی بینالمللی میگویند، در واقع سازوکارها و قواعدی هستند که بر اساس آن، در دنیا ارزها به یکدیگر تبدیل میشوند. به این میگویند نظام پولی بینالمللی. دنیا هم این نظام را پذیرفته است. به طور مشخص نظام پولی بینالمللی مجموعه قواعدی است که بانکها و نظامهای پولیشان بر اساس آن قواعد یک ارز را به یک ارز دیگر تبدیل کرده و تجارت را در سطح جهان ساری و جاری میکند.
نظام پولی بینالمللی که امروز شاهدش هستیم به شدت و بیش از گذشته، حتی بیش از زمانی که ایالات متحده در دنیا ابرقدرتتر از امروز بود، تحت استیلای آمریکا است. شما آمریکای دهه ۷۰ و ۸۰ را در نظر بگیرید که در اوج قدرت بود، آن موقع هنوز مثل امروز نظام پولی بینالمللی تحت سیطره آمریکا نبود.
ارزش سرجمع ارزهای دیجیتال شاید به یک تریلیون دلار برسد. این در حالی است که نقدینگی ایالات متحده که حدود ۲۴ تریلیون دلار است
۶۰ درصد معاملات بینالمللی با دلار انجام میشود
_ این استیلا چگونه و با چه سازوکارهایی تقویت شده است؟
نفوذ ایالات متحده در نظام پولی بینالمللی به ویژه در ۱۵ سال گذشته به شدت تقویت شده است. یک سری عوامل دست به دست هم داد، تا باعث شد نفوذ ایالات متحده بر نظام پولی بینالمللی بیش از پیش شود. به هرحال ایالات متحده صاحب یکی از پرمعاملهترین ارزها (دلار) در دنیا است. حدود ۶۰ درصد از معاملات بینالمللی با دلار انجام میشود. آمریکا و دلار آن همیشه در دنیا در نظام پولی بینالمللی صاحب نفوذ بوده است. منتها در دهههای گذشته این نفوذ بیشتر شده است. از طرفی در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته به واسطه قوانینی که FATF وضع کرد و پیمانهای پولی که ایجاد شد، همچنین تعقیب جدی ضمانت اجرایی این قوانین از سوی ایالات متحده -به طور مشخص کنگره آمریکا و خزانهداری و OFAK یعنی دفتر کنترل نظارت بر دارایی خارجی آمریکا و بازوی اجرایی خزانهداری برای اعمال تحریم اقتصادی بر سایر کشورها- نفوذ آمریکا بر اقتصاد جهانی بیشتر شد.
از طرف دیگر قوانین بهویژه قوانینی که FATF تحت عنوان پیمانهای بینالمللی ایجاد کرد، سختگیرانهتر شد. از سوی دیگر ضمانتهای اجرایی این قوانین به شدت از سوی ایالات متحده آمریکا پیگیری شد، به طوری که مثلا در سال ۲۰۱۲ ایالات متحده به طور بیسابقهای چند بانک بزرگ در دنیا از جمله «استاندارد چارتر» را بخاطر همکاری با کشورهایی که تحت تحریم بودند جریمه کرد.
تکنولوژی اطلاعات و اخیرا داستان هوش مصنوعی هم به شدت به استیلای ایالات متحده بر نظام پولی بینالمللی کمک کرده است. همین اوفک به شدت کاراتر و کارآمدتر از اوفک ۲۰ سال پیش شده است. با سازوکارهایی که دارند و آموختههایی که انباشتهاند، به سادگی پولی را که به راحتی قابل شناسایی نیست، ردیابی میکنند و مثلا متوجه میشوند که این پول مشکوک است و حساب را بلوکه میکنند.
اتفاقی که افتاده این است که دنیا هم این قواعد بازی را پذیرفته است. بسیاری از کشورها هم که تحت تحریم نیستند و مشکلی با این قواعد ندارند.
بعد از برجام شرکتهای اروپایی خواستار حضور در ایران بودند اما بانکها همراهی نکردند و به همین خاطر پس از توافق، اساسا هیچ رابطه و همکاری جدیای میان ایران و شرکتهای خارجی صورت نگرفت. در مورد ارزهای دیجیتال هم باید گفت نمیتوان طرف مقابل را در تجارت مجبور به مبادلهای کرد که دلخواه ما است مخصوصا بخش خصوصی کشورهای خارجی
پذیرش این نظام پولی بینالمللی به این شکل است که حدود ۶۰ درصد از معاملات به دلار اختصاص دارد. ۲۵ درصد به یورو و بقیه ارزهای نسبتا جهانروایی که میشناسیم مثل پوند انگلیس، ین ژاپن، دلار کانادا، دلار استرالیا، یوآن چین و .... همه با هم به زحمت ۵ درصد معاملات را به خود اختصاص میدهند. خود چین که اقتصاد بزرگی است و حجم مبادلات تجاری به شدت بالایی دارد و رقیب جدی ایالات متحده محسوب میشود، یوآن این کشور تنها ۳ درصد از حجم مبادلات جهانی را به خود اختصاص داده است.
این انعکاس تصویری است که ایالات متحده از خودش در نظام پولی بینالمللی ایجاد کرده است. دنیا پذیرفته است که ۶۰ درصد مبادلات با دلار باشد، کسی مشکلی ندارد و همه دارند کارشان را انجام میدهند.
اگر میخواهیم روی رمزارزها سرمایهگذاری و حساب کنیم، باید بدانیم حجم و سهم آن در تجارت جهانی و در داخل کشور چقدر است
_ ما یک کشور مواجه با تحریم هستیم و برای مبادله با دلار مشکلاتی داریم. از نگاه برخی کارشناسان، ارزهای دیجیتال در این شرایط میتوانند فشار محدودیت معامله با دلار را برای ما کم کنند. آیا ارزهای دیجیتال میتوانند به ما در دور زدن تحریمها به ما کمک کنند؟
درست است، ما این وسط یک کشور تحریمی هستیم. بله . ارزهای دیجیتال مبتنی بر تکنولوژی بلاکچین، میتواند به ما کمک کند، ولی مساله این است که این ابزار تا چه اندازه کارایی دارد.
ارزهای دیجیتال از این جهت اهمیت دارند که یک تکنولوژیای با خودشان معرفی کردند که پیش از این وجود نداشت. با حضور بیت کوین، تکنولوژی بلاکچین معرفی شد که مساله هک شدن و سرقت اطلاعات را به شدت محدود میکند. به خاطر همین ویژگی، ارزهای دیجیتال جایگاه مهمی در دنیا پیدا کردهاند، ولی حجم مبادلات رمزارزها نسبت به حجم مبادلات جهانی با ارزهای جهانروا، اساسا قابل اعتنا نیست.
در حال حاضر فکر میکنم ارزش تمام ارزهای دیجیتال با هم، به زحمت به یک تریلیون دلار برسد. حالا این رقم را با نقدینگی ایالات متحده که حدود ۲۴ تریلیون دلار است، مقایسه کنید. میخواهم بگویم حجم نقدینگی خود آمریکا ۲۴ برابر بازار ارزهای دیجیتال است. قبول، یک تریلیون دلار هم عدد کمی نیست و صحبت این است که انتظار میرود با گذشت زمان، این نظام پولی بینالمللی هم تغییر کند، ولی چقدر تا این تغییرات فاصله داریم؟
با حضور قدرتهایی مثل چین و قدرتهای نوظهوری مثل هند (با جمعیت و رشدی قابل توجه)، قاعده بازی در نظام پولی بینالمللی به این شکل نخواهد ماند. موازنههایی برقرار میشود و ارزهای دیجیتال جایگاه بیشتر و سهم مهمتری از نظام پولی بینالمللی را به خودشان اختصاص خواهند داد. اما صحبت این است که نمیدانیم چه موقع این اتفاق می افتد. این داستان خیلی طول میکشد.
یک نکته وجود دارد؛ اینکه ما خودمان بنشینیم و بگوییم مثلا میخواهیم معاملاتمان را با ارز دیجیتال انجام دهیم و با این ابزار تحریمها را دور بزنیم، مصداق این مثال عامیانه است که طرف به خواستگاری رفت و گفت ۵۰ درصد قضیه حل است. این امیدواریای که ما در مورد ارزهای دیجیتال و دور زدن تحریمها داریم، مساله همان ۵۰ درصد است. تازه ۵۰ درصد هم نیست، اشتباه است که فکر کنیم ۵۰ درصد حل است. چرا؟ ۲ دلیل دارد. یکی اینکه طرف مقابل شما هم باید بخواهد با ارز دیجیتال کار کند، این در حالی است که طرف مقابل که مشکل شما را ندارد. طرف مقابل شما با دلار راحت است، با این ارزهای جهانروا و نظام پولی و مالی مشکلی ندارد. دوم اینکه در بهترین حالت، اگر کشوری بخواهد فداکاری کند، تنها بخشهای دولتی خود را میتواند مجبور کند که با ارزهای دیجیتال کار کنند، بخشهای خصوصی را که نمیتواند مجبور کند. هیچ دولتی هم هیچ موقع این کار را نمیکند. وقتی میگویید بیاییم با فلان ارز کار کنیم، باید در نظر بگیرید که آیا بخش خصوصی تمایل دارد با شما کار کند یا نه؟
با حضور قدرتهایی مثل چین و هند، قاعده بازی در نظام پولی بینالمللی به این شکل نخواهد ماند. موازنههایی تازه برقرار میشود و ارزهای دیجیتال جایگاه بیشتر و سهم مهمتری از نظام پولی بینالمللی را به خودشان اختصاص خواهند داد اما زمان این فرایند معلوم نیست
ببینید، بعد از برجام چه اتفاقی افتاد؟ مگر غیر از این بود که تحریمهای شورای امنیت برداشته شد و بانکهای اروپا از نظر قانونی مشکلی برای کار کردن با ایرانیها نداشتند، در حالی که کسب و کارهای اروپایی بعد از امضای توافق برجام، به طور گسترده در ایران حضور پیدا کردند و از اینکه میتوانند بیزینس خود را اینجا توسعه دهند خوشحال بودند، ولی بانکهای اروپایی حاضر به همکاری نشدند و این شد که اساسا هیچ رابطه و همکاری جدیای میان ایران و شرکتهای خارجی بعد از برجام شکل نگرفت.
در نهایت هیچ دولتی نمیتواند بخش خصوصی را مجبور کند. بنابراین حرف من این است که اگر میخواهیم روی رمزارزها سرمایهگذاری و حساب کنیم، باید بدانیم حجم و سهم آن در تجارت جهانی و در داخل کشور چقدر است. باید بدانیم طرف مقابل ما اعم از دولتها و بخش خصوصی چقدر تمایل دارد وارد این بازی شود و با این ارز کار کند. ۹۹ درصد حجم تجارت جهانی با دلار انجام میشود. حتی بیش از ۹۹ درصد. بنابراین آن یک درصد که ما و همه کشورها در آن قرار داریم، چیزی نیست که ما به عنوان روش رسمی بتوانیم روی آن حساب کنیم. حتما نظام پولی دنیا در آینده دچار تغییراتی میشود و ارزهای دیجیتال میتوانند در این تغییرات نقش جدی ایفا کنند، منتها فکر نمیکنم این تحول، به عمر ما قد بدهد.
نقشی در تسریع فرایند اثرگذاری رمزارزها در معادلات و مبادلات بینالمللی نداریم
_ اما سرعت تحولات بالا است و شاید تا اثرگذارتر شدن رمزارزها در مبادلات بینالمللی راه زیادی نمانده باشد.
ما فرصت این چیزها را نداریم، ما نمیتوانیم با این همه گرفتاری روی این راهکار حساب کنیم. دست شما نیست، این یک روند جهانی است که شما در تسریع آن نقش چندانی ندارید. شما نمیتوانید به عنوان اقتصادی که سهم کوچکی در اقتصاد جهانی دارد، حرفی برای زدن داشته باشید. نمیتوانید روی آن حساب کنید، حتی نمیتوانید زمان آن را هم تعیین کنید. مساله این است که اگر دنیا به آن سمت رفت، این ابزار برای ما هم فراهم است. اگر نه، ما نمیتوانیم تعیین کننده باشیم.
سهم رمزارزها در اقتصاد کشورمان نزدیک به صفر است
حجم و بازار ارزهای دیجیتال هنوز بسیار کوچک است. هنوز روشهای حسابداری، رویههای ثبت نقل و انتقال آنها، چگونه گزارش شدنشان، اینکه مالیاتستانی از آن به چه شکل باشد و ... توسعه پیدا نکرده است
_ آیا منظور شما این است که نباید خیلی در مورد استفاده از رمزارزها و کارایی آنها در دور زدن تحریمها بزرگنمایی کرد؟
اصلا نباید در مورد کارایی این ابزار در شرایط کنونی اقتصاد بینالمللی بزرگنمایی کنیم. مگر در حال حاضر رمزارزها چند درصد و چه سهمی از اقتصاد کشورمان را به خود اختصاص داده است؟ نزدیک به صفر درصد.
به هرحال ارزهای دیجیتال مزیتهایی دارند؛ مثلا اینکه مستقل از بسیاری نظامهای پولی بینالمللی هستند. از این نظر مستقل هستند. ولی اگر بخواهید آن را معامله نکنید و بخواهید آن را به صرافی برده و تبادل کنید، آنجا شما را بررسی خواهند کرد.
حجم و بازار ارزهای دیجیتال هنوز بسیار کوچک است. هنوز روشهای حسابداری، رویههای ثبت نقل و انتقال آنها، چگونه گزارش شدنشان، اینکه مالیاتستانی از آن به چه شکل باشد و ... توسعه پیدا نکرده است. در آینده ممکن است اینها توسعه پیدا کند و قاعدهمند شود، ولی الان کوچک است و تا زمانی که به عنوان بازاری استقرار یابد که بتواند حداقل ۱۰ درصد از تبادلات کشورمان را به خود اختصاص دهد، راه درازی در پیش است؛ این مقصدی است که اصلا نمیدانیم رسیدن به آن چه مقدار زمان میبرد .
رمزارزهای مبتنی بر فناوری بلاکچین قابل ردیابی نیستند
_ قطعا یکی از دلایل توجه ویژه به داراییهای رمزنگاری شده در شرایط تحریمی کشورمان، ویژگی غیرقابل ردیابی بودن ارزهای دیجیتال است. واقعا ارزهای دیجیتال در تجارت بینالمللی قابل ردیابی نیستند؟
می دانید قابلیت ردیابی از کجا ناشی میشود؟ قابلیت ردیابی از یک جایی مثل مبادلات ناشی میشود. همه رمزارزها از نظر قابلیت ردیابی مثل هم نیستند. مثلا برخی از آنها عمدا معادلات لایه لایه دارند که ردیابی را تقریبا غیرممکن میکند. اما بالاخره وقتی شما یک مسیری را طی کردید تا برسید به یک جا، قاعدتا میتوان آن مسیر را طی کرد و برگشت. البته نه همیشه.
بانک مرکزی برای کنترل بازار ارز ابزارهای لازم را در دست ندارد. وقتی نهادی برای کنترل بازاری ابزارهای لازم را نداشته باشد، ورودش باعث پیامدهای مخرب خواهد شد
ارزهای دیجیتال از نظر قابلیت ردیابی با هم فرق دارند و برخی مواقع اگر کسی پیگیر باشد میتواند برخی از آنها را ردیابی کند. به همین سادگی نیست که بگویید به هیچ ترتیبی قابل ردیابی نیستند. ولی کلا این تکنولوژی که همراه با معرفی ارزهای دیجیتال به دنیا آمد، این قابلیت را فراهم میکند که ما یک نظام پولی غیرمتمرکز و غیرقابل شناسایی داشته باشیم.
خود این تکنولوژی بسیار تکنولوژی جذابی است. خود مساله بلاکچین بسیار جذابتر از ارزهای دیجیتال است. ارزهای دیجیتال تنها یک قلم از فرآوردههای فناوری بلاکچین هستند. از همان ابتدا بسیاری از هکرها روی بیتکوی متمرکز شده بودند تا آن را هک کنند، آن موقع مردم نمیدانستند که از چه تکنولوژی استفاده شده است، معلوم نبود، بعد بررسی دیدند که این، یک فناوری جدید است.
رویکرد نهاد ناظر اقتصادی در کشور ما محدودکنندگی است
_ در بحث توسعه ارزهای دیجیتال، به وضعیت رگولاتوری و تنظیمگری آنها اشاره کردید، مجلس قصد دارد در زیرمجموعه قانون مالیات بر عایدی سرمایه، مبادلات رمزارزها را هم مشمول مالیات کند، برخی این اقدام را در مسیر تنظیمگری میدانند و برخی نه، نظر شما چیست؟
متاسفانه در کشور ما اتفاق بدی که افتاده این است که در ۱۰ تا ۱۵ سال گذشته، بانک مرکزی و مقامهای ناظر رویکرد محدودکنندگی بیشتری را در پیش گرفتهاند. این رویکرد در یک دهه گذشته بیش از پیش تشدید شده است.
مثلا ببینید حجم تراکنشهای حسابهای بانکی را پایین میآورند، پرداخت عابربانکها را پایین میآورند، چکهای حامل را جمع میکنند، سامانه صیاد راه میاندازند و ... بسیار هم خوب است که با پولشویی مبارزه میکنند، ولی ضمنا به یاد داشته باشیم که کل نظام ارزی ما دارد بر اساس پولشویی مبادلاتش را انجام میدهد و با استفاده از جعل اسناد، جابه جا کردن اسناد و ... کارش را انجام میدهد.
تمام دستاورد علم اقتصاد این است که بیاید به ما بفهماند که با چوب جادو نمیتوانید کاری کنید، یعنی شما اگر ارزش میخواهید، خلق کنید، اگر رفاه میخواهید، باید کار کنید
ما الان بخش مهمی از هزینههایی که برای دلار میدهیم، بابت این است که شرکتی که این خدمت را به من و شما میدهد، باید هر دو سه ماه یک بار باید خودش را تعطیل کند تا شناسایی نشود و انواع و اقسام اقدامات را انجام دهد تا بتواند پول ما را در نظام پولی بینالمللی جابه جا کند. چنین وضعیتی در کشور ما وجود دارد، آنوقت نهادهای مربوطه به بهانه مبارزه با پولشویی چنین محدودیتهایی ایجاد میکنند. الان ببینید که حجم مبادلات چقدر محدود شده است؟ خوب چرا؟
رویکرد قانونگذار و مقام ناظر در اقتصاد ما برای حل مشکلات اقتصادی جلوگیری از انجام معامله است، چرا؟ چون مقام ناظر اینگونه اوضاع را کنترل میکند که؛ اگر نگذارم معامله انجام شود، شانس اینکه اتفاق بدی بیافتد کمتر میشود. در واقع صورت مساله را پاک میکند. علت چیست؟ چون ابزاری برای مدیریت وضعیت اقتصادی وجود ندارد. ابزار مربوط بانک مرکزی در کنترل نرخ ارز ناچیز است یعنی هیچ چیزی ندارد. وقتی ابزار مرتبط برای کنترل یک بازار را نداری، با ابزار نامربوط، به دنبال کنترلگری میروی و چیزهای دیگر را هم نابود میکنی، نقش تخریبگر را ایفا میکنی.
وقتی شما روی ارز دیجیتال، مالیات بر عایدی سرمایه میبندید، به این معنی است که در کشوری که بخاطر تورم، حداقل ۵۰ درصد از ارزش پول مردم کم میشود، دولت میخواهد از عایدی سرمایه من و شما هم مالیات بگیرد. من مشکلی با مالیات بر عایدی سرمایه ندارم، مشکل من با این رویکرد است که تصور میکنند با این ابزارها میتوانند بازار را کنترل کنند. گرفتن مالیات بر عایدی سرمایه اشکالی ندارد، ولی از آن طرف باید تورم را هم در نظر بگیرند.
اعمال مالیات بر معاملات ارزهای دیجیتال تاثیر مهمی بر اقتصاد ما ندارد، چرا که حجم تبادلات ارزهای دیجیتال آن قدری نیست که تاثیرات مهمی بگذارد، ثانیا مشکلی از ما را حل نمیکند.
کلا این رویکرد اشتباه است که میتوانید درآمدهای مالیاتی خودتان را با بیشتر کردن نرخ مالیات افزایش دهید. در کشوری مثل کشور ما که تولید در حال افت جدی است، این فکر، ناصحیح است. توصیهام برای نظام مالیاتی این است که اتفاقا مالیاتها را پایین بیاورند . مثلا ۱۰ درصد مالیات تعیین کنند که همه پرداخت کنند، نه اینکه کاری کنند بسیاری با انواع و اقسام روشها، نظام مالیاتی را دور بزنند. این رگولاتوری که در حوزه ارزهای دیجیتال شاهد هستیم، بر اساس همان رویکردی است که محدود کن، جوگیری کن.
اعمال مالیات بر معاملات ارزهای دیجیتال تاثیر مهمی بر اقتصاد ما ندارد، چرا که حجم تبادلات ارزهای دیجیتال آن قدری نیست که تاثیرات مهمی بگذارد، ثانیا مشکلی از ما را حل نمیکند
اقتصاد را با راهکارهایی چون کنترل نرخ ارز و کاهش نقدینگی، کاهش مخارج دولت، عملیات بازار باز، هدایت اعتبار و ... نمیشود درمان کرد، مساله تولید است
_ پیامدهای چنین رویکردی چیست؟
شما وقتی چیزی را محدود میکنید، این مساله اموری را که برای اقتصاد کشور مفید است هم محدود میکند. با این کار، شما کسب و کارهایی را که میتوانند خلق ارزش کنند هم محدود میکنید. مسائل برای کسب و کارهایی ایجاد میشود که واقعا دارند تولید میکنند و دارند چیزی به این اقتصاد اضافه میکنند.
در کشوری که تورم بالا دارد، مردم نیاز دارند پولشان را به ملک و زمین، میلگرد، طلا و ... تبدیل کنند وگرنه ارزش پولشان از بین میرود. وقتی مالیات بر عایدی سرمایه میبندید، این تقاضا که از بین نمیرود، چون پول شما همچنان بی اعتبار است و دارد ۵۰ تا ۶۰ درصد ارزشش را از دست میدهد. مردم میخواهند خودشان را حفظ کنند. چرا مردم خانه میخرند؟ چون میدانند اگر امسال نخرند، سال بعد ممکن است به اندازه ۵۰ سال نوری عقب بیافتد.
چرا اقتصاد ما این شکلی است؟ چرا قیمت همه چیز بالا میرود جز حقوقها؟ چون تولید در حال کم شدن است. متاسفانه این چیزی است که توجهی به آن نمیشود. ارزش دارد از شما نشت میکند، که اقتصاد شما به این شکل درآمده است. در چنین شرایطی بسیار طبیعی است که رفاه شما از دست برود.
این مشکل را نمیشود با راهکارهایی چون کنترل نرخ ارز و کاهش نقدینگی، کاهش مخارج دولت، عملیات بازار باز، هدایت اعتبار و ... حل کرد. با کاهش یا افزایش چاپ پول این مشکل حل نمی شود. تولید دارد رخت برمیبندد، به این معنی که اگر قبلا شما اگر n میزان کار میکردید، الان کمتر کار میکنید و رفاه تقسیم شده بین افراد هم کمتر میشود، چون کار کمتری میکنند یا بهرهوری کمتری دارند، بنابراین خروجی کمتری دارند. چون ارزش کمتری خلق میکنند رفاه آنها هم کمتر میشود. حال بیا برای این مساله راه حل مالی تعیین کن. فایدهای ندارد.
تمام دستاورد علم اقتصاد این است که بیاید به ما بفهماند که با چوب جادو نمیتوانید کاری کنید، یعنی شما اگر ارزش میخواهید، خلق کنید، اگر رفاه میخواهید، باید کار کنید.
این است که مشکل ارز ما، بازار ارز نیست. بنابراین مالیات بر عایدی سرمایه چون از این رویکرد اعمال میشود که معاملات را محدود کند، تاثیر مثبتی بر بازار نخواهد داشت. اتفاقی که میافتد این است که مردم در کشور تورم زده احساس میکند، باید ریالش را رد کند و آن را تبدیل به ارز کند، بنابراین هزینه مبادلات بالاتر می رود و مردم بدبختتر میشوند.