ارومیه - ایرنا - سردشت حکایت جنایت مدعیان دروغین حقوق بشر و ستم‌های آنان بر روی مردمی مظلوم است؛ مردمی که هنوز هم به سختی نفس می‌کشند و با تاول‌هایی زندگی می‌کنند که همواره سر باز می‌کند، اینها همه ناخوشی‌هایی است که خیال تمام شدن ندارند.

به گزارش ایرنا، سردشت هنوز با رنج‌ها و دردها دست و پنجه نرم می‌کند و با هزاران زخم باز لبخند می‌زند و سحرگاهان باز دوباره سرود زندگی سر می‌دهد؛ اما روزها که می‌گذرد تقویم که ورق می‌خورد و ‌هفتم تیر در صفحه تقویم هر سال خودنمایی می‌کند، بغضی سنگین گلوی سردشت را می‌گیرد و ‌او ‌تا دلت بخواهد اشک می‌ریزد بر زنان، مردان و کودکانی که بی گناه سر بر خاک نهادند و ‌گاز خردل و بمب شیمیایی فرصت زندگی را از آنان گرفت.

امروز یادآور هولناک ترین جنایت تاریخ است؛ جنایتی که از بمباران اتمی هیروشیما هم گوی سبقت را ربود و هنوز حق این مردم مظلوم در مجامع بین المللی احیا نشده و جانبازان شیمیایی از چشم دادگاه‌های بین المللی پنهان مانده و ‌نمی‌خواهند حاصل جنایت خود را ببینند.

اگر سری به کوچه پس کوچه‌های سردشت بزنی و ‌درب خانه یک یک جانبازان شیمیایی را به صدا درآوری، پای صحبتشان که بنشینی، هزاران رنج را برایت حکایت خواهند کرد.


این ‌بار نشد عازم این شهر رنج کشیده شوم و از طریق یکی از جانبازان شیمیایی با بانو و دختری که قربانی بمب‌های خردلی و شیمیایی شده‌اند، تلفنی صحبت کردم؛ مادر نخواست نامش گفته شود اما از آن روز و از روزهایی که می‌گذارند گفت.

او گفت که چگونه‌ ساعت چهار و نیم هفتم تیر بی‌آنکه بدانند فصل خزان رسید و کودک و بزرگ روی هم تلنبار شدند.

این بانوی پیر ادامه می‌دهد که اتفاق ناگهان افتاد و پس از آن نفس‌ها در سینه حبس شده بود و سوزش و استفزاغ بود که امان نمی‌داد؛ نمی‌توانستیم بر سر بالین کودکان و همسران‌مان برسیم، نمی‌دانستیم به درمانگاه برویم یا جلوی چشم‌مان کودک در بغل مادر جان بدهد، کسی از کسی خبر نداشت درد بود که از آسمان باریده بود.

بانوی جانباز شیمیایی سردشتی اضافه می‌کند که نمی‌توانم لباس مورد علاقه‌ام را بپوشم، بدنم هنوز اذیت می‌شود گویی تاول‌ها و زخم‌ها هنوز برجا مانده‌اند؛ فقط لباس خیلی معمولی می‌پوشم بدنم می‌سوزد اینجا اگر بودید داروها و رد تاول‌ها را نشان می‌دادم.

این بانوی جانباز قبل از اینکه با دخترش صحبت کنم، می‌گوید: دردمان یکی نیست آنچه بیشتر آزارمان می‌دهد اثر گذاشتن بمب‌های شیمیایی بر روی کودکان‌مان است؛ آخر به چه گناهی باید رنج بکشد؟

وی می‌گوید: تاثیر بمب‌های شیمیایی هنوز از بین نرفته و اگر بگویم هر روز اثر جدیدی می‌گذارد، بیراه نگفته‌ام.

این بانوی جانباز شیمیایی ادامه داد: بسیاری از جانبازان شیمیایی به واسطه تاثیرات این بمب کمتر عمر می‌کنند و وقتی می‌روند، دوباره داغ دل‌مان تازه تر می‌شود.

صحبتم‌ را با دختر این بانو «نشتیمان» ادامه می‌دهم؛ نشتیمان آن موقع نبوده اما از مادرش شنیده چه بر سر شهرش گذشته او از ردپای تاول های چرکین می‌گوید و ‌با اندوه اظهار کرد: کسی نمی‌داند این شهر و جانبازان شیمیایی هنوز درد می‌کشند؛ منکر زحمات مسوولان نیستیم اما به کمک‌بیشتری نیازمندیم،

من چون فرزند یک مادر شیمیایی هستم، آسیب دیده‌ام نه امروز بلکه قبل از به دنیا آمدن، امروز ریه‌هایم و بدنم اذیت می‌کنند چون میراث دار رنج مادر شیمیایی هستم و البته خیلی از پسرها و دخترها در سردشت هم‌ در شرایط من هستند.

نشتیمان ادامه می‌دهد: برای درک درد جانبازان شیمیایی باید چند صباحی کنار آنها و ‌با آنها زندگی کرد؛ مادرم چند کیسه دارو دارد و باید مصرف کند تا سرپا بایستد و پدرم در شرایط دیگری که ساعت‌ها باید در موردش حرف زد او نیاز به مراقبت دارد و رفت وآمد به تهران و مرکز استان برایش خیلی سخت است اما با تمام این سختی ها همین مسیر سردشت - ارومیه را برای مداوا و کارهای درمانی می‌پیماید و ‌با تنی زخمی سختی راه را به جان می‌خرد.

وی می‌افزاید: کاش سردشت صاحب یک بیمارستان مجهز می‌شد؛ می‌دانید چند سال از آن حادثه می‌گذرد کاش به قول‌ها عمل می‌شد.

نشتیمان گفت: هفتم تیر تاول‌های سردشت را به رخ جهانیان می‌کشد و پرده از جنایتی هولناک بر می‌دارد.

به گزارش ایرنا، یکی از غیرانسانی ترین اقدام‌های نظامی رژیم بعث در جنگ تحمیلی استفاده از سلاح کشتار جمعی به ویژه سلاح شیمیایی بود؛ در یکی از این حمله‌ها نیروی هوایی عراق در هفتم تیر ۱۳۶۶ با استفاده از سلاح شیمیایی در چهار منطقه کردنشین سردشت از توابع آذربایجان غربی، هزاران مصدوم بر جای گذاشت تا از شهری که ۱۲ هزار تن جمعیت داشت، طبق آمار رسمی هشت هزار و ۲۵ تن مصدوم و ۱۳۰ تن در همان دقایق نخستین شهید شدند.

در چنین شرایطی که این اتفاق غیرانسانی علیه مردم ایران به وقوع پیوست، مثل همیشه آنهایی که دم از حقوق بشر می‌زدند، نه تنها این حرکت غیرانسانی رژیم بعث را محکوم نکردند بلکه تا جایی که می‌توانستند از کمک به این رژیم فروگذاری نکردند و حتی رسانه‌های آنها هم واکنش چندانی نست به این موضوع از خود نشان ندادند.