گره زدن ساختارهای زیستی انواع موجودات با آخرین دانستهها و تواناییهایی که بشر به آن دست یافته، همواره از جذابترین و در عین حال پیچیدهترین حوزههای علم و فناوری بوده است؛ حوزهای که با همه فرصتها و تهدیداتش و با رشدی خیرهکننده وارد صنایع گوناگون شده است.
با بررسی صنعت بهداشت و بهداشت عمومی در جامعه آمریکایی میتوان بخش مهمی از روندها و جهتگیریها در عرصه بیوتکنولوژی را شناسایی کرد. در ایالات متحده امروز، صنعت بهداشت یک صنعت تقریباً ۲.۵ تریلیون دلاری است که سهم خود را در ۱۳ تریلیون دلار تولید ناخالص ملی ایفا میکند؛ این یعنی بازاری برابر با ۲۰ درصد از کل تولید ناخالص ملی که رقم بسیار قابل توجهی است. به این ترتیب، هر تلاشی که این نوع از فعالیتها را محدود سازد احتمالاً به مثابه نگرانی صنعتی خواهد بود و به طور جدی مانع پیشرفتهای احتمالی میشود.
«ری کرتزویل» سرمایهدار و آیندهپژوه سرشناس آمریکایی-یهودی معتقد است میتوان با استفاده از فناوریهای نوظهور و بهبود فرایندهای پزشکی زندگی انسان را تا ۱۵۰ سال یا حتی بیشتر تمدید کرد
امروزه شاهد پیشرفتهایی در بخش داروسازی هستیم که مدیون تحقیق و توسعه، بهبود فرایندهای پزشکی و تکنولوژیهای نوظهور است و ارزشها، مفاهیم و اعتقادات سنتی را به چالش میکشد. سیستمهای حقوقی و اقدامات کنترلی همپای این پیشرفتها حرکت نمیکنند و این صنعت عمدتاً به صورت خودکار پیش میرود. کاری که ذیل دستکاری ژنوم ارگانیسمهای زنده انجام شده، تنها بخش کوچکی از اقدامات بزرگی است که در این زمینه صورت پذیرفته و همچنان زندگی ما را به شیوههای بسیار جدی دستخوش تغییر میکند. «ری کرتزویل» سرمایهدار و آیندهپژوه سرشناس آمریکایی-یهودی معتقد است میتوان با استفاده از این پیشرفتها زندگی انسان را تا ۱۵۰ سال یا حتی بیشتر تمدید کرد.
بیوتکنولوژی بدون توقف
در این پیوند، تحلیل تغییر کنونی در گذر زمان است مسائل قابلتاملی را بر ما آشکار میسازد. در این روش، میتوان درک بهتری از گستردگی تغییراتی به دست آوریم که در این حوزه در جریان است. نکته این نیست که ظرفیتهای این قبیل تکنولوژیها هر شش ماه به دو برابر افزایش پیدا میکنند، بلکه نکته این است که ظرفیتها در این حوزهها، تقریباً با سرعت بیسابقهای در حال افزایش است.
برای مثال پروژه ژنوم انسانی را میتوان مورد رصد و بررسی قرار داد که از زمان آغاز در سال ۱۹۸۹ تاکنون هر شش ماه به دو برابر افزایش پیدا میکند. در یک دوره یازده ساله از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰، این حوزه شاهد رشد چهار میلیون برابری در ظرفیت خود بوده است. با این نوع حرکت رو به جلو، افزایش و گسترش بیوتکنولوژی بدون شک به سطوحی میرسد که منجر به تحولاتی عمیق در حوزههای پزشکی، علمی و بهداشتی خواهد شد و به همان میزان احتمال تکثیر تسلیحات بیولوژیک را نیز افزایش میدهد.
در این نقطه است که مفهوم «امنیت زیستی» (Biosecurity) نگاهها را به خود میدوزد. مباحث در مورد آنچه که امنیت زیستی را شکل میدهد همچنان ادامه دارد و در حوزههای آکادمیک، سیاستگذاری و جوامع علمی مطرح است.
این مباحث صرفاً آکادمیک و خشک نیستند بلکه بر این که ما چگونه یک تهدید یا خطر بیولوژیکی را تعریف میکنیم، تأثیرگذار است. این که یک عامل بیولوژیک، تهدیدی را به بار میآورد یا به یک مساله مرتبط با بهداشت عمومی تبدیل میشود نیز مطرح است. آزاد کردن یک پاتوژن (عامل بیماری Pathogen) خطرناک همچون سیاه زخم مقامات بهداشتی و مجری قانون را درگیر میکند، هرچند ترکیب منابع مورد نیاز برای اعمال امنیت یا قانون یا بهداشت عمومی، متفاوت خواهد بود. به این شکل اگر تهدید یک اقدام عامدانه مجرمانه باشد، کلید تعریف امنیت زیستی به میزان امنیتی شدن عامل بیولوژیکی و کسی که آن را امنیتی میکند، بستگی دارد.
پروژه ژنوم انسانی در یک دوره یازده ساله از سال ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰، شاهد رشد چهار میلیون برابری در ظرفیت خود بوده است
امنیت زیستی چیست؟
تعریف امنیت زیستی بسته به رشتههای مختلف، تفاوت میکند. چهار تعریف برای این واژه میتوان ارائه کرد؛ اول تهدیدی که متوجه حیوانات، سلامت گیاهان و تنوع زیستی است که در بدترین حالت ممکن به صورت غیرمستقیم بر سلامت انسان تأثیرگذار است. دومین تعریف ریشه در دهه ۱۹۹۰ دارد و در واکنش به تهدید تروریسم بیولوژیک طرح شده است.
سومین مورد مربوط به رصد کاربری دوگانه پژوهشهای بیولوژیک است که در این تحقیقات اهداف مشروع علمی دنبال میشود برای مثال پژوهشهای لازم برای ساخت واکسنها که البته همین پژوهشها میتواند مورد سوء استفاده قرار گیرد و بنابراین به یک تهدید زیستی برای سلامت عمومی و امنیت ملی تبدیل شود. تعریف چهارم مجموع هر سه تعریف یادشده است.
آکادمی ملی علوم آمریکا امنیت زیستی را چنین تعریف میکند «امنیت در برابر استفاده تعمدی یا بدخواهانه از عوامل خطرناک بیولوژیکی یا بیوتکنولوژیکی، ازجمله توسعه، تولید، ذخیره یا استفاده از تسلیحات بیولوژیکی و نیز شیوع دادن بیماریهای جدید و مسری.»
تعریف آکادمی ملی آمریکا تا حدودی انعکاس دستورکار امنیتی انسانی است که در اواسط دهه ۱۹۹۰ آشکار شد و تلاش میکرد تا مفهوم «امنیت ملی» را به چیزی فراتر از جلوگیری یا تعقیب جنگها میان دولتها گسترش دهد تا امنیت افراد داخل و بین دولتها را نیز شامل شود. حامیان دستورکار امنیتی انسانی، امنیت ملی را شامل امنیت مردم داخل کشورها در برابر خشونت سیاسی، آسیبهای اقتصادی و حتی بیماری و بلایای طبیعی میدانند.
در سطحی گستردهتر آن چه که دستورکار نظری امنیت بهداشتی پیشنهاد میکند این است که صرفاً تأکید بر امنیت زیستی به عنوان یک امنیت محدود متمرکز بر نمایش صحیح چگونگی بروز تهدیدات زیستی در جوامع کنونی کافی نیست و باید ابعاد امنیتی مرتبط با بهداشت جهانی و ادبیات امنیت بهداشتی نیز در سراسر جهان مورد بازنگری قرار گیرد. در این زمینه توسعه مفهوم امنیت زیستی را میتوان معطوف به ایجاد ارتباط موثر میان کسانی دانست که در حوزه بازدارندگی مقابل سوءاستفاده مجرمانه از متغیرهای دخیل در سلامت کار میکنند و نیز متخصصانی که که بر دیگر وجوه امنیت سلامت عمومی متمرکزند.
عناصر یک «اَبَر رشته» و ادراکی چندلایه از امنیت زیستی
تهدیدات زیستی میتوانند از ابعاد مختلف عبور کنند ـ چه عامدانه باشند و چه غیرعمدی- و در نتیجه نیازمند یک تفسیر چند رشتهای از «تهدید» خواهند بود
چیزی که از ادبیات امنیت بهداشتی برمیآید این است که درک ما از امنیت دائماً در حال تغییر است و این برای مخاطبان هر رشته علمی معنای خاص خود را میدهد.
«امنیت بهداشت جهانی»، «امنیت ملی»، «امنیت انسانی» و «امنیت زیستی» در حالی که عباراتی فینفسه مناقشهبرانگیز هستند، اما همگی عناصر یک «اَبَر رشته» در باب امنیت بهداشت محسوب میشوند. هرچند تعریف «امنیت زیستی» همچنان مشکل آفرین است، ادبیات امنیت بهداشتی نشان میدهد که این مفهوم به طور ناگسستنی به ادبیات بهداشت جهانی و نیز امنیت ملی «سنتی» و نیز حوزه اجرای قانون، گره خورده است.
با این حال یک نکته روشن است و آن این که «برچسب امنیت زیستی» واقعاً به عنوان یک عامل نظامبخش میتواند حوزههای مختلف مرتبط را در کنار هم قرار دهد: سمشناسان، میکروبشناسان، ویروسشناسان، دامپزشکان، پزشکان، مأموران امنیتی بیولوژیک آزمایشگاه و کنشگران و تصمیمسازان امنیت ملی در کشورها.
این تمرکز بین رشتهای در درک تهدیدات امنیت زیستی، هم نقاط ضعفی را به همراه دارد و هم نقاط قوتی را از پی دارد. چند لایه بودن درک امنیت زیستی میتواند منجر به درک و واکنش عملیاتی چند بخشی به تهدیدات امنیت زیستی شود. اما نقطه قوت آن این است که اگر سیستمهای اطلاعاتی یک رویکرد چند رشتهای بهینه را در پیش گیرند، ترکیبی از تجارب برای ارزیابی و مدیریت تهدید یا خطر بیولوژیکی به کار خواهد آمد.
این بدان دلیل است که تهدیدات زیستی میتوانند از ابعاد مختلف عبور کنند ـ چه عامدانه باشند و چه غیرعمدی- که در نتیجه نیازمند یک تفسیر چند رشتهای از «تهدید» خواهند بود و برای ریسکهای پس از آن باید عملکرد مناسبی را در پیش گرفت.