تهران- ایرنا- کارگردان مجموعه مستند «اینجا آفریقاست»، پس از سال ها از ساخت این مجموعه، درباره تجربه‌های‌اش از قاره پر رمز و رازی سخن می‌گوید که حرف زدن درباره آن، همچنان جذاب است و کارآمد.

برای همه ما این اتفاق ممکن است بارها افتاده باشد؛ روی نقشه جهان سیر می کنیم و به دنبال جاهایی می گردیم که بتوانیم در آن رویای رنگین بسازیم و دمی را در آن بیاساییم. سرزمین هایی را جست وجو کرده ایم که مکان های گردشگری یا طبیعت اش را در عکس ها دیده ایم و حظ برده ایم یا گوشه ای از زیبایی هایش را در تلویزیون و فیلم دیده ایم. اما، همانطور که داریم نقشه را مرور می کنیم، از آن تکه بزرگی که در وسط وجود دارد، بی تفاوت گذر کرده ایم. آنجا، همان آفریقاست؛ قاره به اصطلاح «سیاه». یا فیل و کفتار را از آنجا به یاد می آوریم، یا گرسنگی و فقر و پوست های به استخوان رسیده. البته در همه این تصورات، رنگ سیاه و کدر، حضوری دائمی دارد.

آیا، اینها، همه واقعیت آفریقاست. این قاره کهن، پر از همه چیزهایی است که ما نمی دانیم یا ناقص درباره شان می دانیم. پر از مردمانی است که ما یا درباره شان هیچ نمی دانیم یا وارونه درباره شان می دانیم. خبری هم اگر از این سرزمین ها می خوانیم، درباره جنگ و نزاع های محلی و قبیله ای است. اما، ماجرا اینگونه نیست. واقعیت این است که سر همه ما کلاه گذاشته اند. رامین حیدری فاروقی که مجموعه مستند «اینجا آفریقاست» را در کارنامه اش دارد، با خبرنگار گروه فرهنگ و هنر ایرنا گفت وگو کرد و واقعیت را دوباره به ما یادآوری شد.

جناب آقای دکتر حیدری فاروقی! نگاه تان پیش از ساختن مجموعه مستند درخشان «اینجا آفریقاست» به قاره آفریقا چگونه بود؟

مثل همه، کمرنگ، چندپاره، ناکافی و برگرفته از روایت غالب غرب که آن‌جا را دور، با مردمان بدوی و خشن نشان می‌داد و سرزمینی که جای مراجعه به طبیعت و جانوران است فقط.
و البته داستان‌هایی تلخ از بردگی، تبعیض و پی‌پناهی هم بود یا مبارزاتی و مبارزانی اما آگاهی و شناخت، جامع نبود چون تفکیک و تمایز در آن نبود. آفریقا، آفریقاست به مثابه یک قاره با بیش از ۵۰ کشور که در شرق و شمال و جنوب و غرب و مرکز، و بیش از آن، کشور به کشور و گاهی شهر به شهر احوال و هویت خاص خود را دارد. وقتی خواستیم کا را شروع کنیم، دسترسی اینترنتی و منابع متعدد مثل امروز نبود. با دشواری کتاب پیدا کردیم و از طریق منابع وزارت امور خارجه و بعد سفارش کتاب‌های مرتبط از متن و مقاله و عکس، پژوهش شروع شد تا دیدار، لمس سرزمین‌های پر از شگفتی و راز و دیرینه، تمدن‌هایی از دیرباز و ریشه‌هایی تا سرآغاز داستانِ آدم و شناخت.

رامین حیدری فاروقی؛ مستندساز

در مواجهه با مردم آفریقا، چقدر تصورات قبلی تان از ایشان، درست یا خلاف آن بود؟

همان‌طور که گفتم، در هرجا تجربه متفاوت بود؛ اتیوپی در شاخ آفریقا و مرز ترکیبی‌اش با فرهنگ عربی فرق دارد با آفریقای جنوبی. ما به چند کشور نمونه سفر کردیم و به دلایلی پروژه طبق برنامه‌ریزی پیش نرفت تا با حداکثر نمونه‌ها مواجه باشیم اما همانی که رخ داد ما را بُرد به سرزمین‌های بکر، تمدن‌های رنگین، منابع متنوع، دیدار با انواع امکانات و زمینه‌های سرمایه‌گذاری در حوزهٔ اقتصاد و فرهنگ و علوم. ما مردمان گشوده و با لبخند در خاطرمان هست اگرچه کجا رنج و گسل‌های طبقاتی و فساد و بروکراسی نیست؟ آن‌جا هم هست اما کم‌وبیشِ آن وابسته است به این‌که داریم از کجای این قاره حرف می‌زنیم و چه وقت.
در مورد مردم باید بگویم، مردم هم مثل جغرافیای آن‌جا گوناگون‌اند. جامعهٔ دانشگاهی، فرهنگی، هنرمندان، بازرگانان، سیاستمداران،کارگران و کشاورزان و اهل بازار، گروه‌هایی هستند با تفاوت‌هایی که وقتی نوبت به اشخاصِ صاحب ذوق و سلیقه و دانش می‌رسد یعنی هر انسان، یک دنیا، مثل همه جا. به هر ترتیب، خلاصه‌اش این است که به هر حال، خیلی بهتر از شنیده‌هاست و ما سعی کردیم چهرهٔ مستعد قاره را برای انواع ارتباط و سرمایه‌گذاری معرفی کنیم که اگر پی گرفته می‌شد، ما اکنون، سابقه‌ای مُفصَّل داشتیم در دو دههٔ قابل روایت اما… همیشه اما در ما زیاد نقش پیدا می‌کند.

همانطور که در مجموعه مستند اشاره کرده اید، آنگونه که در مورد فقر و تنگدستی مردم آفریقا در رسانه ها گفته می شود، با واقعیت تطبیق ندارد. چرا این گونه بوده است؟ آیا خواست یا سیاست های آفریقایی ها دلیل این امر بوده یا ضعف آگاهی ما؟

نه، آفریقا نمی‌خواست. یادم هست رئیس دانشگاه آدیس‌آبابا در اتیوپی به من می‌گفت ما حاضریم بیش از آن‌چه به منطقهٔ قحطی‌زدهٔ بیافرا کمک شد هزینه کنیم تا به جای آن تصاویر تلخ، مردمان جهان، فرهنگ و تمدن و بنیه و توان و استعداد ما را بشناسند؛ آن‌چه ما بختِ دیدارش را یافتیم. آفریقا بیش از جایی به عنوان مرکز گردشگری طبیعی‌ست. و جغرافیایش هم با تصور ما متفاوت است در هر جا. همین پایتخت اتیوپی، آدیس‌آبابا شبیه رامسر است و معنی‌اش گُلِ نوشکفته است. تمدن و قلعه‌های سنگی زیمباوه از سازماندهی و سابقهٔ مدیریت تاریخی می‌گوید.
در جهان تمامیت‌خواهی در بازاریابی و بازارسازی، رسانه‌ها از آفریقا روایتی تحریف شده عرضه کرده‌اند تا به اصطلاح، دست زیاد نشود و انحصار حفظ شود. البته حتماً طی دهه‌های اخیر، موازنه‌ها دگرگون شده است. دو دهه پیش مثلاً چین، سرمایه‌گذاری وسیعی کرده بود در راه‌سازی و توابع اقتصادی‌ آن در آفریقا و اکنون رقیبِ رقبای سنتی در اقتصاد آفریقاست.

رامین حیدری فاروقی در حال تولید مستند «اینجا آفریقاست»- عکس از وبسایت مستندساز

مشکلاتی که مردم آفریقا در زمینه عدم توسعه به آن دچار هستند، از نگاه شما، مربوط به کدام حوزه است؛ فرهنگی، سیاسی یا اقتصادی؟ یا اینکه اصلا این گزاره را قبول ندارید؟

در هر جا فرق می‌کند. بنا به انواع ظرفیت‌ها و به ویژه منابع طبیعی، سابقهٔ استعمار در کشورها و زمان استقلال و بافتِ قومی و قبیله‌ای و هزار چیز دیگر، پاسخ متفاوت خواهد بود. آفریقا تافتهٔ‌ جدابافته نیست؛ فقر و تبعیض و گسل‌ها در آن شباهت دارد با خیلی جاها؛ مسئلهٔ اصلی در شناخت آفریقا، یکپارچه تصور کردن آن است و نادیده گرفتن تنوع و تکثر در آن. وقتی ما از آسیا حرف می‌زنیم، تنوع و تفاوت، شناخته شده است اما در مورد آفریقا مدام باید یادآوری کرد که کجای آفریقا. در مستند ما ترجیع‌بند این بود"این‌جا آفریقاست"؛ جایی که یک‌جا نیست، قارهٔ گوناگونی و تفاوت است، خیلی بیش از آن‌چه ما می‌دانیم.
مشکلات مختلف آفریقا در سالی که "سازمان وحدتِ آفریقا" به "اتحادیهٔ آفریقا" بدل می‌شد، درجه‌بندی شده بود تا تفاوت، تمایزها و اولویت‌ها آشکار شود، آن سال ما در مرکز اتحادیهٔ آفریقا در پایتخت اتیوپی بودیم و فقط در یک نگاه، نمایشگاه تمدن‌ها بود از رنگ‌ها و شکل‌های لباس‌های زیبای بومی سرزمین‌ها و آن‌جا یادم هست وقتی از رؤسای جمهور، وزرای خارجه و کارشناسان حوزه‌های مختلف سؤال می‌کردیم؛ موضوع مرکزی، "فاصله" بود. از تعریفی که برای توسعه ساخته بودم می‌گفتم و واکنش‌ها را یادم هست؛ "اگر توسعه یعنی کم کردنِ فاصله‌ها" کشور شما و قاره کجای این فرایند است؟
و پاسخ این بود: "دور است!" در آفریقا فاصله‌ها بسیار بود؛ حالا تماس و تحقیق تازه‌ای از آن‌جا ندارم که بی‌واسطه باشد مثل آن روزها که آن‌جا بودیم و رفت‌وآمد داشتیم. اما می‌توانم بگویم توسعه در جهان، خودش را دُور زده و حالا انگار به معنای زیاد کردن خیلی از فاصله‌ها عمل می‌کند. بله وضع بهداشت و آموزش بهتر شده است اما اقتصادِ مصرف و تلاش برای حفظ و تولید نیروی کارِ ارزان و هدایتِ طبقهٔ متوسطِ دچار هیجان مصرف به مصرفِ بیشتر از یک سمت، و انباشت بیشتر سرمایه به نفع صاحبان سرمایه در وجه دیگر، امری جهان‌گیر است که بشر باید برایش کاری بکند. شناخت کشورهای متمایز از قدرت‌های سنتی از هم به نفع آن‌هاست اگر حرف‌ها، طریق رفتار، سنجش عملکرد و اصلاح برای ایجاد ارزش افزوده، راهبردی عملی و بادوام باشد.
فساد اداری، رشوه، انحصارطلبی، عدم واگذاری مشروع و منطقی و قانونی قدرت، مطلب و مشکل است در برخی کشورهای آفریقایی و برخی هم به امکان تغییر و بازسازی دست پیدا کرده‌اند و این آسان نیست اما ممکن و در جریان است، کم‌وبیش؛ تند و کند؛ افتان و خیزان!

نگاه به آفریقا و حضور جدی ما در آنجا، چه مزایایی برای کشورمان دارد؟ آیا این حضور فواید اقتصادی به همراه دارد یا فقط در حوزه سیاسی می تواند کمک حال مان باشد؟

تعریف کردم که بیش از دو دهه قبل هم راهبرد حضور ایران در آفریقا مطرح بود. آن وقت، رقابت برای ما آسان‌تر بود اما هنوز هم تنوع و تکثر در عرصه‌های سرمایه‌گذاری اقتصادی و علمی و فرهنگی برای همه از جمله ایران و استعدادهایش تصمیم درستی‌ست که در راه عملی شدن آن نباید فراوش کنیم:"چه، همان چگونه است!" یعنی هدف‌گذاری درست، کارِ درستی‌ست که تحققِ خواسته‌هایش به فرایندسازیِ روش‌مند و پایشِ مستمر و انعطاف معقول و پایبندی و وفاداری به وعده‌های متقابل وابسته است.

رویا نونهالی؛ بازیگر در پشت صحنه مستند «اینجا آفریقاست»- عکس از وبسایت مستندساز

نگاه مردم آفریقا و سیاستمداران شان، به ایران و ایرانی ها چگونه است؟ آیا ایران و فرهنگ آن را می شناسند یا نه؟

شناخت آن‌ها از ما، شبیه شناخت ما از آن‌هاست. به نظر می‌رسد هنوز ما مسئلهٔ هم، افقی از افق‌های هم نیستیم. باید رفت و آمد باشد، شناخت بیشتر شود، اولویت‌ها ترتیب یابند و گام‌به‌گام اعتمادسازی رخ دهد. تبسم‌های دیپلماتیک، تیزر فیلمی هستند که هنوز ساخته نشده است. گام اول، یک فیلمنامهٔ خوبِ قابل باور و هیجان‌انگیز است.

با توجه به تجربه حضورتان در آفریقا، حضور برندها و شرکت های بزرگ دنیا در این قاره را چطور دیدید؟ آیا شرکت های ایرانی راه دشواری پیش رو دارند؟ در چه مواردی ایرانی ها می توانند حضور موفق تری داشته باشند؟

برای موفقیت، میان‌بُر یا اکسیری وجود ندارد باید برای ورود و رقابت، مزیتِ رقابتی داشت. ما نیروی بالقوهٔ آن را داریم، فراوان، ولی باور به فعلیتِ آن با یک شروع حساب شده و دارای مطالعه و برنامه ممکن می‌شود. اگر می‌خواهی بخواه! و خواستن، به سادگی، توانستن نیست؛ پیچیدگی و چالش و چاره‌جوییِ پس از آن به دانایی و توانایی و روزآمدی و روشن‌بینی در تشخیصِ نسبتِ خواستن و امکان توانستن وابسته است و اگر راه نیفتی معلوم است که نمی‌خواهی.

بخشی از مستند «اینجا آفریقاست» ساخته رامین حیدری فاروقی- عکس از وبسایت مستندساز

لطفا به این سوال آخر هم پاسخ دهید: مجموعه مستند شما چقدر توانسته است در نوع نگاه جامعه ایران به ویژه سیاستمداران و فعالان اقتصادی به آفریقا، تاثیر بگذارد؟

زمان خودش تا حد قابل تأملی تأثیر داشت و توجه جلب کرد و هنوز در حافظهٔ خیلی‌ها هست و جای خشنودی‌ست اما کارِ رسانه‌ای و پژوهش و پیشنهادِ آن، حلقه‌ای از سلسله‌ای‌ست که باید باشد؛ زنجیره‌ای پیوسته و مرتبط؛ و اگرنه کارها از خاصیت می‌افتند اگرچه جایی در خاطره‌ای حضوری محترم داشته باشند. آن موقع یادم هست تحرکی رخ داد اما مقطعی و موقت بود؛ حیف! لازم بود کار، ادامه می‌یافت، آسیب‌ها تشخیص داده می‌شد و امتیازات، تشویق می‌شد! نشد؛ شاید روزی بشود. به رسم روزگاران و روایتِ دوست‌داران، "ببینیم و تعریف کنیم…".