تمام آنچه فیلم سینمایی «پسر انسان» که به اکران گذاشته شده است می خواهد بگوید این جمله است : هر کس، فارغ از هویت جنسی، در گام اول انسان است و به خاطر همین مشخصهی «انسان بودن»، شایستهی داشتن حق انتخاب برای تعیین هویت و معرفی خود به شکلی است که خودش تصمیم گرفته است.
«سپیده میرحسینی» که در آثار گذشتهی خود (فیلمهای کوتاه) نشان داده بود که همواره به دنبال سوژههایی خاص برای داستانسرایی است، این بار سراغ یکی از چالشبرانگیزین و بحثانگیزترین موضوعها رفته و «پسر انسان» را با تمرکز بر موضوع، هویت و تطبیق جنسیت روایت کرده است.
داستان فیلم پسر انسان روایتگر مردی به نام اهورا است که با هویتی زنانه به نام آذر متولد شده و نزدیک به دو دههی گذشته، تصمیم به تطبیق جنسیت و هویت خود گرفته است، اما چالش اصلی فیلم، جامعه و اعضای خانوادهی اهورا هستند که همچنان هویت پیشین او را نپذیرفتهاند و همچنان او را با «نام مرده» (Dead Name) «آذر» خطاب میکنند.
اهورا در تمامی سالهای زندگیاش هویت جنسیاش را از همگان پنهان کرده بود و حتی به دستور اعضای خانواده، تن به ازدواجی اجباری داده بود؛ تا اینکه روزگاری تصمیم میگیرد تا از همهی افرادی که ظاهراً او را میشناختند دوری کند و پس از انجام فرایند تطبیق جنسیت، زندگی جدیدی را در کنار افرادی تازه آغاز کند؛ با این حال، گذشتهی اهورا قرار نیست او را رها کند، چرا که همچنان زندگی تازهی او توسط گذشتهاش تهدید میشود. اهورا با وجود گذراندن تمام دردها و رنجها، همچنان با مشقت پنهان کردن گذشتهی خود دستوپنجه نرم میکند.
«انسانها اسرارشان را خیلی خوب پنهان میکنند!» فیلمساز برای معرفی پسر انسان از این جملهی معروف «رنه ماگریت» نقاش بلژیکی قرن ۱۹ استفاده کرده است. ماگریت این جمله را برای توصیف نقاشی خودش به کار برده بود که با نامی مشابه، یعنی «پسر انسان» شناخته میشود.
فیلم پسر انسان تلاش دارد تا به مخاطب خود یادآور شود که پنهان کردن رازی بزرگ مثل هویت جنسی، تا چه حد میتواند برای یک انسان دردناک و سخت باشد چرا که حتی با وجود حمایتهای حقوقی، مدنی و قانونی در کشور، یک فرد تراجنسیتی همچنان با چالشهایی بزرگ، مثل عدم پذیرش توسط جامعه، همکارها و حتی اعضای خانواده مواجه است. فیلم در همان دقایق اول به مخاطب خود یادآور میشود که افراد تراجنسیتی از لحاظ قانونی و حقوقی پذیرفته شدهاند، اما چالش اصلی این افراد، محدودیتهایی است که جامعه و انسانها برای آنها ایجاد میکنند.
شاید به همین دلیل بتوان کار پناه خدایاری و سپیده میرحسینی برای نویسندگی این اثر سینمایی را ستود؛ چرا که علاوه بر روایت داستانی متفاوت، پرحاشیه و مستقل، همچنان به شکلی متواضعانه دین خود را آثاری با سوژههای مشابه در سینمای ایران، همچون «آینههای روبرو» ادا کردهاند.
فیلم پسر انسان نه تنها در روایت داستان بحثانگیز خود، بلکه در اکثر دیالوگها و اکتهای بازیگران خود نیز در تلاش است تا چالشها و درد و رنجهایی که یک فرد تراجنسیتی در جامعه متحمل میشود را به مخاطب خود نشان دهد.
با این تفاسیر میتوان فیلم پسر انسان را اثری شایستهی توجه و دیده شدن دانست که شاید بتواند دروازهی ورودی برای تولید آثار مشابه برای روایت سرگذشت و دردورنج افرادی باشد که با محدودیتها و مشکلاتی مشابه با قهرمان داستانش مواجه هستند.
این فیلم بیشک اثری سرگرمکننده و مناسب برای داشتن اوقاتی خوش در سینما نیست، بلکه هدف سازندگانش، تشویق مخاطب به تفکر بیشتر و شناخت کاملتر سرگذشت افرادی است که به خاطر در اقلیت بودن، با سختیها و مشقتهایی فراوان مواجه میشوند و در برخی از اوقات نیز به خاطر چارچوبهای جامعه مجبور میشوند تا هویتشان را سرکوب کنند.
پسر انسان در گروه هنر و تجربه سینماهای تهران و شهرستانها اکران شده است.