به گزارش ایرنا، جهش و افزایش اقتدار حزب الله در سال های اخیر در حالی است که در مقابل ارتش و رژیم صهیونیستی روز به روز ضعیف تر می شوند و به برکت مقاومت لبنان و فلسطین، شرایط برای نابودی رژیم صهیونیستی هر روز فراهم تر می شود.
باید گفت، رژیم صهیونیستی در سال ۲۰۰۶ (جنگ ۳۳ روزه) با حادثه ای مواجه شد که تمام تار و پود ساخته شده متوهمانه مقامات این رژیم از سال ۱۹۴۸ به هم ریخت و افول این رژیم آغاز شد.
اگر به تاریخ ۷۵ سال گذشته تاسیس رژیم صهیونیستی نگاه کنیم، موفقیت این رژیم در جنگ شش روزه سال ۱۹۷۶ و پیروزی بر سه کشور عربی مصر، اردن و سوریه (که هشت کشور عربی نیز از آنها حمایت می کردند)، توهم شکست ناپذیر بودن اسراییل را در ذهن مقامات تل آویو و همپیمانان آن پروراند، موضوعی که تا سال ۲۰۰۰ میلادی ادامه داشت و به یکباره این توهم در آن سال با شکست صهیونیست ها از حزب الله و فرار از لبنان فرو ریخت و در ادامه در جنگ ۳۳ روزه سال ۲۰۰۶ ورق به یکباره برگشت و پیروزی مقتدانه حزب الله علیه ارتش تا به دندان مسلح اسراییل، نه تنها تاریخ لبنان و تاریخ ۷۵ ساله رژیم صهیونیستی، بلکه تاریخ اعراب را متحول کرد.
جنگ ۳۳ روزه پایان توّهم صهیونیست ها و آغاز کابوس
در سال ۲۰۰۶ و در جنگ معروف ۳۳ روزه دومین پیروزی بزرگ حزب الله بر ارتش رژیم صهیونیستی هم رقم خورد و نتیجه این شکست برای صهیونیست ها پایان رویا و سناریوی "اسراییل بزرگ" بود و توهم اسطوره "ارتش شکستناپذیر" رژیم صهیونیستی نیز درهم شکست.
ارتش رژیم اشغالگر صهیونیستی روز دوازدهم جولای ۲۰۰۶ میلادی (۲۱ تیرماه ۱۳۸۵) تجاوز نظامی همه جانبه خود علیه لبنان را آغاز کرد، جنگی که ۳۳ روز به طول انجامید و به جنگ ۳۳ روزه (حرب تموز) معروف شد، جنگی که نتیجه آن آغاز شکستهای استراتژیک رژیم صهیونیستی و افول نقش منطقهای آمریکا بود.
رژیم صهیونیستی در ۲۱ تیر ماه ۱۳۸۵ با تمام امکانات نظامی خود و حمایت تمام عیار آمریکا و دیگر شرکای غربی اش از هوا، زمین و دریا به لبنان حمله کرد و با ارتکاب جنایات متعدد به زعم خود تلاش کرد تا مقاومت لبنان را نابود کند، اما نتیجه نه تنها مورد دلخواه صهیونیست ها واقع نشد، بلکه شکست سنگینی از سوی حزب الله به ارتش رژیم صهیونیستی تحمیل شد و از این تاریخ رویای "نیل تا فرات" صهیونیست ها در سرزمین های اشغالی مدفون شد و ارتش پرادعای رژیم صهیونیستی درس های بزرگی از رزمندگان حزب الله گرفت که هیچ وقت نمی تواند آن را فراموش کند به حدی که تا به امروز صهیونیست ها دیگر نتوانسته اند حتی یک پیروزی در مقابل مقاومت لبنان و فلسطین کسب کنند و هر روز شکست را پشت شکست تجربه می کنند که آخرین نمونه آن شکست صهیونیست ها در جنگ دو روزه جنین بود.
در مقابل رزمندگان حزب الله در جنگ ۳۳ روزه تجربیات مهمی را کسب کردند که از آن هم در مقابله با تروریست های تکفیری در جنگ سوریه بهره بردند و هم در مقابل صهیونیست ها به دست آوردهای مهم همچون انعقاد قرار داد مرزهای آبی و منابع نفتی کاریش و قانا دست یافتند.
جنگ ۳۳ روزه را باید پایان ابهت نظامی رژیم صهیونیستی دانست، ابهتی که با رشادت های رزمندگان حزب الله شکسته شد و روز به روز رژیم صهیونیستی را به افول نزدیک می کند به حدی که از آن تاریخ تاکنون صهیونیستها نتوانسته اند در هیچ جنگی در برابر نیروهای مقاومت از فلسطین گرفته تا لبنان و سوریه به موفقیتی دست یابند.
چرا رژیم صهیونیستی به لبنان حمله کرد؟
دلیل اصلی آغاز جنگ ۳۳ روزه از سوی ارتش رژیم صهیونیستی علیه لبنان، انتقام شکست جنگ سال ۲۰۰۰ از حزب الله بود که صهیونیست ها به بهانه اسارت دو نظامی صهیونیست توسط رزمندگان حزب الله و در اصل برای انتقام شکست سال ۲۰۰۰ به لبنان حمله کردند.
رژیم صهیونیستی بار اول و در سال ۱۹۸۲ و به دلیل حضور فلسطینیان و گروه های مقاومت فلسطینی در لبنان به این کشور حمله کرد و به سرعت تا مرکز این کشور یعنی دروازه های بیروت رسید و هیچ کسی جلوی آن را نگرفت، اما در ورودی بیروت یعنی منطقه "خلده"، تعدادی از جوانان شیعه لبنانی با سلاح های ابتدایی خود منتظر صهیونیست ها بودند؛ گروهی که توانستند به تنهایی ارتش صهیونیستی را تقریبا دو هفته در خلده زمین گیر و متوقف کنند و خسارات های زیادی به متجاوزان، تانکها و نفربرهای آن وارد کنند. در این مقاومت قهرمانانه نایب رییس ستاد ارتش رژیم اشغالگر قدس به نام "یوئیل آدام" که به تازگی به فرماندهی اطلاعات ارتش رژیم صهیونیستی نیز منصوب شده بود کشته و چندین تانک و نفربر صهیونیست ها نیز نابود شد. یک نفربر هم توسط نیروهای جنبش امل به غنیمت گرفته شد. مقاومت جوانان شیعه لبنان در خلده سرآغاز تشکیل حزب الله لبنان بود و پس از آن برخی دیگر از جوانان مومن حرکت امل به همراهی جوانانی که در حزب الدعوه شاخه لبنان فعالیت میکردند، به اردوگاه آموزشی سپاه پاسداران در بعلبک پیوستند و این نقطه تاسیس مقاومت اسلامی یا همان حزب الله لبنان بود.
عملیاتهای حزب الله در سال ۱۹۸۵ و پس از اعلام حضور علنی، شدت و قدرت بیشتری پیدا کرد و کم کم از عملیاتهای چریکی (پارتیزانی) و ایذائی به عملیاتهای حرفه ای تبدیل شد و ضربات سخت و کمرشکنی به صهیونیستها وارد کرد به حدی که دشمن متجاوز صهیونیستی در ۲۵ می سال ۲۰۰۰ (پنجم خرداد ۱۳۷۹) با قبول شکست و بدون اطلاع قبلی از جنوب لبنان پا به فرار گذاشت و عقب نشینی کرد و اولین پیروزی بزرگ حزب الله علیه رژیم صهیونیستی رقم خورد.
سید "حسن نصرالله" دبیرکل حزب الله سال گذشته و در چهل سالگی تشکیل این جنبش طی سخنانی اعلام کرد که پیروزی مقاومت در سال ۲۰۰۰ به سناریوی "اسرائیل بزرگ" پایان داد و اسطوره "ارتش شکستناپذیر" رژیم صهیونیستی را در هم شکست.
ارتش رژیم صهیونیستی در ۲۱ تیر ماه سال ۱۳۸۵ دوباره به لبنان حمله کرد ولی این بار نتوانست ۱۸ سال در لبنان بماند و پس از ۳۳ روز با قبول شکست خاک لبنان را مفتضحانه ترک کرد.
جنگ ۳۳ روزه در شرایطی رخ داد که دو ماه پیش از آن ارتش رژیم صهیونیستی در رزمایشی گسترده، حمله به لبنان و سپس گسترش آن به سوریه را تمرین کرده بود. در واقع صهیونیستها در نظر داشتند جنگی را با هدف پایان دادن به حضور مقاومت لبنان در مرزهای فلسطین اشغالی به اجرا بگذارند و با گسترش آن به مرزهای سوریه، دستاوردهای ارضی و توسعه طلبانه جدیدی را محقق کنند.
اما حملات وحشیانه رژیم صهیونیستی به غزه پیش از آغاز این جنگ موجب شد، حزب الله لبنان در اقدامی پیش دستانه عملیاتی جسورانه را در جنوب لبنان به اجرا بگذارد که طی آن چند نظامی صهیونیست به هلاکت رسیدند و دو نفر دیگر به اسارت گرفته شدند. این اقدام موفق عملیاتی خشم رژیم صهیونیستی را برانگیخت و باعث شد آنها دست به اقدام نظامی همه جانبه علیه لبنان بزنند. البته حزب الله لبنان در اجرای تاکتیک خود بسیار موفق بود و توانست فشارها را از روی مردم مقاوم غزه در فلسطین کاهش دهد. البته پس از پایان جنگ ۳۳ روزه هم مشخص شد که صهیونیستها هیچ دستاورد مشخص و قابل ذکری نداشته اند و دست از پا درازتر مجبور به پایان این نبرد نظامی شدند.
پشت پرده و اهداف رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ ۳۳ روزه
هرچند رژیم صهیونیستی در کنار آمریکا با آغاز جنگ ۳۳ روزه اهداف راهبردی و بلندمدت خود را دنبال می کردند، اما نقشه های آنها با شکست مفتضحانه ارتش اسراییل برآب شد. رژیم اسراییل از راهبرد هجومی به لاک دفاعی فرور رفت و طرح "خاورمیانه بزرگ آمریکا" نیز فقط در لفظ ماند.
یکی از واقعیت های اساسی که موجب اجرا و آغاز جنگ ۳۳ روزه از سوی رژیم صهیونیستی شد این مسئله بود که واشنگتن در آن سالها با وجود تلاش های فراوان و انجام توطئه های گوناگون نتوانست لبنان را از محور مقاومت جدا کند و به جرگه کشورهایی عربی وابسته به خودش بیفزاید. در سال های قبل از جنگ ۳۳ روزه آمریکا تلاش داشت با اشغال عراق (سال ۲۰۰۳) سیطره خود را بر کل کشورهای منطقه بگستراند، اما در اجرای این راهبرد به سه مانع اساسی برخورد کرد: مانعی به نام ایران، سوریه و حزب الله و یا همان محور مقاومت.
حزب الله لبنان که در سال ۲۰۰۰ شکست دردناکی را به رژیم صهیونیستی تحمیل کرده بود، به تدریج بر توانمندی های نظامی خود به عنوان یک ارتش غیرکلاسیک و پارتیزانی افزود و در نهایت به تهدیدی جدی برای رژیم تل آویو تبدیل شد؛ تهدیدی که می توانست سیاست های واشنگتن برای تاثیرگذاری حداکثری بر خاورمیانه از طریق اسرائیل را به طور کامل فلج کند.
کاخ سفید که همچون تل آویو در برابر محور مقاومت ناتوانی اش اثبات شد، تصمیم به استفاده از ابزار قطعنامه های شورای امنیت علیه محور مقاومت گرفت. مهمترین این اقدامات صدور قطعنامه ۱۵۵۹ از سوی شورای امنیت بود که با اهداف زیر صادر شد:
- تغییر نظام سیاسی لبنان با حذف حزب الله از ساختار سیاسی این کشور
- انزوای سوریه و تلاش برای قطع حمایت های این کشور از محور مقاومت
- خلع سلاح حزب الله لبنان و رفع خطر آن از سر رژیم صهیونیستی
آمریکا با وجود تلاش چندین ساله برای تحقق این سه هدف، حتی در اجرای یک مورد از آنها نیز موفق نشد. همچنین در داخل لبنان هیچ جریان تاثیرگذاری برای اجرای پروژه آمریکا توانایی لازم را نداشت، در نهایت ماموریت اجرای این پروژه از سوی واشنگتن به رژیم صهیونیستی سپرده شد.
رژیم اسرائیل نیز با هدایت واشنگتن در انتظار فرصتی مناسب برای آغاز جنگ علیه لبنان بود تا اهداف معطل مانده آمریکا و برنامه های خود را به ثمر بنشاند.
در همین راستا صهیونیستها از عملیات حزب الله که در آن دو نظامی صهیونیست به اسارت گرفته شد، به عنوان بهانه ای برای آغاز جنگی فراگیر استفاده کردند.
رژیم صهیونیستی اهداف علنی خود را از آغاز جنگ علیه لبنان در ۲۱ تیر ماه ۱۳۸۵ را مسائل زیر عنوان کرد:
- از بین بردن حزب الله و خلع سلاح آن
- آزادی نظامیان صهیونیست اسیر از دست حزب الله لبنان
- اجرای قطعنامه ۱۵۵۹ با هدف انتقال نیروهای ارتش لبنان به مرزهای فلسطین اشغالی و رهایی از خطر مقاومت
اهداف پشت پرده رژیم صهیونیستی از جنگ ۳۳ روزه
رژیم صهیونیستی از آغاز جنگ ۳۳ روزه اهدافی را به طور اساسی دنبال می کرد که هرگز آنها را علنی نکرد. این اهداف را به شرح زیر بودند:
- بازگرداندن قدرت بازدارندگی به ارتش اسرائیل پس از شکست سال ۲۰۰۰
- ارائه فرصت و امکان نقش آفرینی به آمریکا برای ایجاد خاورمیانه جدید
با نگاهی به اهداف از پیش تعیین شده آمریکا و رژیم صهیونیستی برای آغاز جنگ علیه لبنان در سال ۲۰۰۶، می توان به این نتیجه رسید که حزب الله لبنان به همراه دیگر ارکان محور مقاومت توانستند با ۳۳ روز مقاومت از اجرای پروژه های خطرناک آمریکایی صهیونیستی در منطقه و لبنان جلوگیری کرده تا پس از آن ناکامی های سریالی رژیم صهیونیستی در جنگ های سه گانه علیه غزه و همچنین افول نقش منطقه ای آمریکا و تاثیرگذاری واشنگتن بر خاورمیانه آغاز شود.
همچنین حزب الله لبنان در این جنگ یادگاری های متعددی را برای رژیم صهیونیستی به جای گذاشت که باعث شکسته شدن ابهت پوشالی ارتش رژیم صهیونیستی در منطقه برای نخستین بار شد. زدن ناوچه ساعر ارتش رژیم صهیونیستی و منهدم نمودن تانک های پیشرفته مرکاوا تنها دو نمونه از این رخدادهای راهبردی و مهم در جریان جنگ ۳۳ روزه بود، جنگی که باعث شده رژیم صهیونیستی جرات تفکر دوباره به آغاز تجاوزی جدید علیه مقاومت لبنان پس از گذشت ۱۷ سال را نداشته باشد.
ارتش رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه خسارت های زیادی مادی به مردم لبنان وارد کرد، ولی در عین حال تحمیل شکست به ارتش این رژیم
اتحاد مردم لبنان را و تقویت مقاومت را بسیار گسترده تر کرد.
مردم لبنان در جنگ ۳۳ روزه حدود ۱۳۰۰ شهید دادند که یک هزار نفر آنها فقط مردم عادی بودند که در اثر بمباران مناطق مسکونی به شهادت رسیدند و حدود ۳۰۰ رزمنده مقاومت نیز در میدان های نبرد و بمباران های رژیم صهیونیستی به شهادت رسیدند.
تلفات صهیونیست ها در جنگ ۳۳ روزه
رژیم صهیونیستی آمار نظامیان کشته شده خود در جنگ ۳۳ روزه را ۱۲۱ نظامی و ۴۴ غیرنظامی اعلام کرد، اما گزارش سرویس های اطلاعاتی فرانسه در همان زمان فاش کرد که خسارت های واقعی اسراییل در جنگ ۳۳ روزه با حزب الله بسیار بیشتر از آن چیزی است که این رژیم اعلام کرده است.
بنابر گزارش سرویس های اطلاعاتی فرانسه، تعداد نظامیان کشته شده ارتش اسراییل ۲۳۰۰ نفر و تعداد زخمی های این رژیم نیز ۷۰۰ نفر بودند.
بر اساس این گزارش همچنین ۱۶۰ تانک اسرائیلی خسارت دید و ۶۵ دستگاه بر اثر اصابت موشک های مقاومت به کلی منهدم شدند، ۶۵ نظامی اسرائیلی در زیر آوار و در حالی که در خانه های لبنانی ها مخفی شده بودند کشته شدند و ۲۴ نظامی دیگر نیز در ناوچه "ساعر" به هلاکت رسیدند.
مساله مهم این است که هم اکنون قدرت حزب الله نسبت به سال ۲۰۰۶ بسیار افزایش یافته و به کابوس صهیونیست ها تبدیل شده است و در کنار این مساله قدرت گروه های مقاومت فلسطینی نیز افزایش چشمگیری یافته است به حدی که ارتش رژیم صهیونیستی دیگر توان جنگ با گروه های فلسطینی را ندارد.
یک زمان ارتش رژیم صهیونیستی جنگ ۳۳ روزه و ۲۲ روزه راه می انداخت اما امروز وقتی به مواضع گروه های فلسطینی حمله می کند، ۲ روز بیشتر نمی تواند دوام بیاورد و به سرعت عقب نشینی می کند که این مساله گویایی افزایش قدرت نظامی مقاومت و ضعیف شدن ارتش رژیم صهیونیستی را دارد.
نکته مهم تر این که، در حال حاضر ارتش رژیم صهیونیستی توان کافی برای مقابله با گروه های فلسطینی را ندارد، حال چگونه می خواهد با حزب الله که بسیار قوی تر از دیگر گروه های مقاومت منطقه شده و تجهیزات نظامی و شمار نیروهای انسانی با تجربه آن افزایش چشمگیری یافته مقابله کند؟ باید گفت، پاسخ این سوال فقط در جنگ رژیم صهیونیستی با حزب الله مشخص خواهد شد، اما به طور کلی باید گفت که مقامات تل آویو پاسخ و نتیجه این سوال را به خوبی می دانند و آرزو می کنند که جنگ با حزب الله هیچگاه شروع نشود.