آسیبدیدگی در جریان حوادث خونبار و خشونتآمیزی چون جنگ به طور کلی رویدادی دهشتناک است که برای همیشه تاثیرات خود را بر حیات فردی و اجتماعی فرد آسیبدیده باقی خواهد گذاشت و استرسهای ناشی از آسیبدیدگی و انطباق با شرایط جدید، بحرانهای روحی و نیز تغییر روابط اجتماعی فرد با خانواده، دوستان، آشنایان و جامعه را موجب خواهد شد.
جانبازان قطع نخاعی بیشترین پرستاری را نیاز دارند. تعدادی از آنها از انجام امور نظافت شخصی خود ناتوان هستند و تعدادی برای حرکت و جابه جایی بین تخت و ویلچر نیاز به کمک دارند
همسر فرد جانباز با آسیبدیدگی جانباز و هزینههای گزاف مادی و فرامادی آن در ارتباط نزدیک است و در نقش مراقبتکننده از جانباز، فراتر از وظایف مربوط به پایگاه نقش همسری خود، بهطور مستقیم تحتتاثیر دشواریهای معمول کمک به فرد کمتوان جسمی و روانی قرار میگیرد. حال سوال اینجا است که این زنان در مواجهه با چالشهای ایفای نقشهای خانوادگی چه استراتژیهایی اتخاذ میکنند؟ و چالشهای همسران جانبازان در ایفای نقشهای خانوادگی عمدتا حول چه مقولاتی سامان یافتهاند؟ برای پاسخ به این سوالات سمیه سادات شفیعی و فاطمه موسوی ویایه در پژوهشی با عنوان «تجربه زیسته زنان در خانوادههای آسیبدیده از جنگ؛ تأملی بر ایفای نقش همسری در خانواده فرد جانباز» به این موضوع پرداخته است. تحقیق به روش کیفی و مبتنی بر روایتپژوهی اجرا و در جریان پژوهش با سی نفر از همسران جانبازان ساکن شهر تهران مصاحبه شده است. سن مصاحبه شوندگان بین ۴۱ تا ۵۸ سال، سالهای زندگی مشترک با جانباز بین ۱۳ تا ۳۷ سال و تعداد فرزندان بین ۱ تا ۶ نفر بوده است.
در ادامه بریدهای از این پژوهش را میخوانیم که روایتگر تجربه همسران جانبازان از نحوه ایفای نقشهای خانوادگی و شامل اصلیترین مسائلی است که با آن دست به گریبانند؛
ایفای نقش توامان همسری و پرستاری
در تقسیم کار سنتی در خانواده، رتق و فتق امور خانه (نظافت، ظرفشویی، خرید روزانه و آشپزی) بر عهده زن است و مرد نیمی از ساعات روز در خانه حضور ندارد اما در خانوادههای جانبازان، مرد ممکن است نه تنها بازنشسته و از کارافتاده باشد که خود نیازمند مراقبت و پرستاری نیز باشد. جانبازان برحسب نوع جانبازی و توانایی جسمانی با هم تفاوت دارند و نوع پرستاری مورد نیاز آنها متفاوت است.
در این میان، جانبازان قطع نخاعی بیشترین پرستاری را نیاز دارند. تعدادی از آنها از انجام امور نظافت شخصی خود ناتوان هستند و تعدادی برای حرکت و جابه جایی بین تخت و ویلچر نیاز به کمک دارند: «همسر من از اون دسته جانبازاییه که هیچ کار شخصیش رو خودش نمیتونه انجام بده. از کمر به پایین فلجه و هیچ حسی نداره. سوند و کیسه داره. کنترل مدفوع نداره. طوری شده بود که حتی بو رو هم حس نمیکرد. شب و نصفه شب باید بلند میشدم با ویلچر تا دستشویی میبردم. تمیز کردن فرش و زمین هم بعضی وقتا اضافه میشه»
یکی دیگر از مشکلات همسران جانبازان، ساعات طولانی مراقبت روزانه است. تعدادی از آنها در ساعات اندکی میتوانند شوهر خود (جانباز حرکتی، جانباز بینایی) را در خانه تنها بگذارند: «دلم نمیاد این رو بزارم از خونه بیرون برم؛ آخه چه جور برم؟ نرم، خب خودم میپوسم و نمیشه که! میرم، وقتی میام هزار تا بهونه میاره. دعوا میکنه چرا رفتی؟»
در کنار این موارد همسر جانباز پیگیر امور اداری و درمان نیز هست که بر دغدغههای همسر جانباز میافزاید.
یکی از مشکلات همسران جانبازان، ساعات طولانی مراقبت روزانه است. فراتر از آن، مراقبت از فرد بیمار یا از کارافتاده برای سالهای متمادی به فرسودگی جسمی و روانی منجر میشود
فرسودگی سلامت
مراقبت از فرد بیمار یا از کارافتاده برای سالهای متمادی به فرسودگی جسمی و روانی منجر میشود. پرستاری از جانباز برحسب نوع جانبازی فرد، نیازمند الزاماتی است. جانبازان نابینا به همراهی در ساعات بیداری نیازمندند، جانبازان اعصاب و روان محیط کماسترس را میطلبند و جانبازان حرکتی برای جابهجایی و نشستن روی ویلچر، شستشو و نظافت شخصی به کمک احتیاج دارد. از این رو، همسران جانبازان حرکتی از کمردرد، دیسک کمر، آرتروز گردن، دست درد و سایر عوارض جسمی حاصل از جابه جا کردن همسرشان شکایت دارند.
به عنوان مثال یکی از مصاحبه شوندگان از مشکلات جسمی خود میگوید: «من از ایشون مریضترم. کلکسیون دردم. چون دست درد دارم، آرتروز گردن دارم، چهار تا از مهرههای کمرم فاصله افتاده، ضعف اعصاب دارم، وقتی میرم بیرون، یهویی دست و پام بیحس میشه»
بخشی از مشکلات سلامت همسران جانبازان اعصاب و روان، بیشتر روان- تنی بوده و به دلیل تحمل استرس فراوان، دچار مشکلات مزمن جسمی چون فشار خون، مشکلات کبدی و غیره بودند.
اخلال در ایفای نقش خانهداری
تعدادی از جانبازان با مشکلات روانی شدید مانند وسواس روبرو هستند که کار خانهداری همسرانشان را بسیار سخت میکند: «از دستش یکم خون میاومد، میگفت هیکلم کلا نجسه. ساعت دوازده شب بیدارم میکرد بیا این جا رو آب بکش. این فرشها رو همین جور لوله میکردم میبردم روی پشت بوم میشستم. دو ماه یکبار قشنگ من فرش میشستم. فرشها رو هم نمیداد بیرون. دیگه خسته شدم»
همسران جانبازان اعصاب و روان مشکلات متعددی دارند. همسر یکی آنها به دلیل اختلال روانی، از خیابان چیزهای دورریخته چون شیشه، لوله و ... را جمع و انبار میکند: «اینا آشغال جمع میکنن. ساختمون من ۸۰ متره. یه اتاق بزرگ رو گرفته. کامل پر آشغاله. پارسال عید که رفت بیمارستان، من از این اتاق یه کامیون و سه تا وانت آشغال بیرون فرستادم»
عدم تحقق مادری
فرزندآوری برای همسران جانبازان چالشبرانگیز است. ضعف بدنی، عدم توانایی برقراری ارتباط جنسی، اسپرم نابارور در کنار مشکلات احتمالی جسمی زنان، میتواند موجب ناباروری شده و فرزندآوری را به تعویق اندازد. این امر علاوه بر فشار روحی، مستلزم روشهای غیرمعمول باروری مانند لقاح در محیط آزمایشگاهی و کشت جنین است که خود توان بدنی مضاعف و درگیر شدن در فرآیند طولانی درمان را میطلبد که برای زنان به هیچوجه آسان نیست.
نارضایتی اقتصادی زن
سیاست حمایت اجتماعی رسمی از جانبازان، به وظایف تیمارداری زنان در قلمرو خانگی متکی است. حتی تشخیص وخامت حال جانباز و تعیین زمان مراجعه به پزشک و بستری شدن در بیمارستان را هم به زن و اعضای خانواده واگذار کردهاند
تقسیم کار جنسیتی در خانواده، تامین معاش را بر عهده مرد گذاشته است. مرد معمولا در بیرون خانواده کار میکند و پول لازم برای گذران زندگی را فراهم میکند. یکی از مشکلات جانبازان این است که ایفای نقش نانآوری مرد با اشکال روبرو است. هرچه شدت معلولیت رزمنده بیشتر باشد، جابهجایی نقشها و مسئولیتها در خانواده نیز شدت مییابد. در این میان، اختلال در نقش نانآوری پدر خانواده و عدم رضایتمندی اقتصادی در خانواده میتواند به منازعه و اختلاف خانوادگی منجر شود.
تعدادی از همسران جانبازان فقر و شرایط مالی سخت را گزارش کردند. اینها کسانی بودند که شوهرشان به دلیل مشکلات اعصاب و روان یا جراحت، قادر به تامین معاش خانواده نبوده و در عین حال، مرد به دلیل نداشتن کارت جانبازی یا پایین بودن درصد جانبازی، مستمری کافی دریافت نمیکند: «فکر کن یه جانباز تو این وضعیت (زمینگیر) باشه، دخترت دانشجو باشه، شهریه داره، پول سرویس داره، یک تومن حقوق بگیری! خود مریض، ایزی لایف داره، دارو میخواد، خرج خورد و خوراک هست، مهمونی هست. فقط باید کار کنم چون اگر یک هفته کار نکنم نمیرسه»
عدم تفاهم در امور مالی
اکثریت مصاحبهشوندگان مواردی از اختلاف ملایم تا شدید را گزارش کردند. شوهران بر سادهزیستی و دوری از هر نوع خرج اضافه و تجملی تاکید داشتند که ریشه در ارزشهای سالیان اوایل انقلاب و دهه جنگ داشت. زنان با وجود سادگی در پوشش و سادهزیستی، تغییرات فرهنگی نسل جدید را درک کرده و با سختگیری در خرید لباس برای بچهها موافق نبودند و پنهانی و با مستمری خود نیازهای فرزندانشان (کفش و لباس) را تامین میکردند.
اما بزرگترین موضع چانهزنی و دستمایه اختلاف مالی برای تعدادی از همسران جانبازان این است که حق پرستاری آنها (که فقط به جانبازان پنجاه درصد و بالاتر داده میشود)، ذیل مستمری جانباز و به حساب وی واریز میشود و در اختیار او است. مصاحبه شونده میگوید: «گفتم این حقوق بنیاد رو، حداقل مقداریش به حساب همسران جانباز واریز بشه. خیلی از همسران جانباز در مضیقه بودند، نمیدادن بهشون. حالا باز من کار میکردم، ولی خیلیها نداشتن، دووم نمیآوردن، طلاق میگرفتن. چون مردها همه پولها رو جمع میکنن، نمیدن که. بنیاد شهید باید این کار رو میکرد»
تعدادی از همسران جانبازان مایل بودند حقالزحمه پرستاری به حساب شخصی آنها واریز شود و از نظر هزینهکرد آن مستقل باشند.
زوجیت ناکامل
یکی از کارکردهای مهم خانواده، تنظیم روابط جنسی و عاطفی زوجین است. با این حال در زندگی زناشویی همسران جانبازان، چالشهای بسیاری وجود دارد که زندگی زناشویی آنها را ناکامل باقی میگذارد.
در این زمینه، نارضایتی جنسی آسیبی است که بعضی خانوادهها را تهدید میکند. تعدادی از همسران روابط خود را معمولی و عادی گزارش کردند، اما تعدادی از آنها بخصوص همسران آسیب نخاعی و اعصاب و روان در جریان مصاحبه گزارش دادند که در زمینه زیست جنسی دچار مشکل هستند و رابطه جنسی به ندرت رخ میدهد. یکی از زنان مورد مطالعه گفت که در شش سال اخیر هیچ رابطه زناشویی با شوهرش نداشته است که این وضعیت به مصرف داروهای اعصاب و روان توسط جانباز بازمیگشت.
بر مبنای پژوهش حاضر، سیاست حمایت اجتماعی رسمی در شکل پیشفرضها، قوانین و عملکرد بنیاد متولی امور جانبازان باید تغییر یابد و به جای تمرکز بر فرد جانباز و نیازهای او، به کل خانواده جانباز (شامل جانباز، همسر و فرزندانش) به عنوان خانواده در معرض آسیب بپردازد
حل نشدنِ تعارض زوجین
روانشناسان، سه رویکرد متفاوت در میانه تعارض زوجین را تشخیص میدهند؛ گفتوگو و مصالحه (چانهزنی، باجدادن)، پرخاشگری کلامی-روانی و توسل به خشونت فیزیکی. از اطلاعرسانها پرسیدیم که در صورت اختلاف با همسر، چگونه اختلاف خود را حل میکنند؟ با آنکه تعدادی از اطلاعرسانها از استراتژی گفتوگو، چانهزنی و باجدادن استفاده میکردند، اما اکثرا به دلیل توسل همسرشان به پرخاشگری و خشونت، ناچار بودند به تکنیکهای مقابله با پرخاشگری چون کوتاه آمدن یا پنهانکاری استفاده کنند. البته گاهی این کوتاه آمدن از سر ناچاری و به دلیل ترس از واکنش همسر و توسل او به خشونت است.
تعدادی از مصاحبهشوندگان تاکید کردند که صبرشان تمام شده و به شدت از زندگی خود ناراضی هستند. همسری میگوید: «یه بار خیلی خسته شدم و گفتم من دیگه با تو زندگی نمیکنم و نمیتونم تحملت کنم. گفتم من میرم دیگه. دیگه تحمل ندارم، چرا زندگی من نباید مثل بقیه باشه؟»
نوع دیگری از کاهش انتظارات، توسل به معنویات یا تقدیرگرایی بود که با توسل به معنویاتی چون دعا، به خود آرامش میدادند. یکی از همسران بیان میدارد: «باید توی دل خودت نگه داری. هیچکس به اندازه خدا نیست، چیزهایی که به هیچکس نمیشه گفت رو به خدا میگم». با این حال، توسل به معنویات همیشه کارساز نیست، دیگری تعریف میکند: «بعضی وقتها فکر میکنم تأثیراتی که از درسهای اخلاق و حوزه گرفتم باعث میشه که من خیلی از این فشارها رو تحمل میکنم. احساس میکنم اون حس داره به پایان میرسه. دیگه وقتایی که فشار میاد روم، داد و بیداد میکنم»
نتایج نهایی
۱- نتایج نشان میدهد اکثر خانوادههای جانبازان، خانواده در معرض آسیبند.
۲- سیاست حمایت اجتماعی رسمی از جانبازان، به وظایف تیمارداری زنان در قلمرو خانگی متکی است. البته این اتکا از پیش طراحی و سنجیده نشده و اجرای وظیفه تیمارداری زن در خانواده را طبیعی فرض میکند و نوع جانبازی، شرایط جانباز، شرایط جسمی و روانی مراقب بدون مزد (زن) و فقدان امکانات مالی را نادیده میگیرد. حتی تشخیص وخامت حال جانباز و تعیین زمان مراجعه به پزشک و بستری شدن در بیمارستان را هم به زن و اعضای خانواده واگذار کردهاند.
۳- در چنین سیستمی که به تصور از خانواده سنتی متکی است، خشونت خانگی و سایر مشکلات خانواده نادیده گرفته میشود.
۴- تنها زنان، قربانی این سیستم حمایتی نبودند بلکه فرزندان نیز در بسیاری موارد بدون مشاوره برای مشکلات روانی، افسردگی، افت تحصیلی و ... رها شدهاند. اعمال این دست سیاستهای اجتماعی ایثارگران در شرایط فعلی، آسیبپذیری خانواده جانبازان و نرخ بالای طلاق در این خانوادهها را به دنبال دارد. از سوی دیگر، با بالارفتن سن مراقب و افزایش مشکلات جسمی و روانی جانباز و همسرش، این سیستم در خانوادههای فعلی نیز نمیتواند بیش از این ادامه یابد.
۵- سیاست حمایت اجتماعی رسمی در شکل پیشفرضها، قوانین و عملکرد بنیاد متولی امور جانبازان باید تغییر یابد و به جای تمرکز بر فرد جانباز و نیازهای او، به کل خانواده جانباز (شامل جانباز، همسر و فرزندانش) به عنوان خانواده در معرض آسیب بپردازد. فارغ از درصد جانبازی مرد، باید مشکلات فعلی خانواده بررسی شود و خانواده ذیل برنامه توانمندسازی و پایش مددکاری قرار گیرد.
پینوشت
۱- سمیه سادات شفیعی و فاطمه موسوی ویایه، «تجربه زیسته زنان در خانوادههای آسیبدیده از جنگ؛ تأملی بر ایفای نقش همسری در خانواده فرد جانباز»، مجله مطالعات اجتماعی ایران، دوره شانزدهم، شماره ۱، بهار ۱۴۰۱: صص ۷۸-۹۹