یاسوج - ایرنا - آنانی که می خواهند برای نخستین بار دست به قلم برده و در حرفه خبرنگاری فعالیت خود را آغاز کنند از سوی پیشکسوتان رسانه با این هشدار مواجه می شوند که اینجا هیچ کسی را به نان و نوا نرسانده اما عاشقانه می آیند تا بتوانند خدمتی کنند.

به گزارش ایرنا، هفدهم مرداد ماه که به عنوان روز خبرنگار نامگذاری شده از راه رسیده و باید یادی از این سخن شعر گونه کرد «هین که هنگامه صابران آمد وقت سختی و امتحان آمد» زیرا فعالیت در عرصه خبر هم صبر بی پایان می خواهد و آزمون های پی در پی را در بر دارد .

به راستی که حرفه خبرنگاری کاری پرمشقت و دشوار است آنجایی که شبانه روز باید پای کار باشی تا هم حرف های دل مردم را بگویی و هم از مسوولان برای تحقق خواسته های به حق شهروندان مطالبه گری کنی در حالی که خودت با درآمدی اندک و کاری شبانه روزی خواسته های زیادی داری اما یاد گرفته ای که چون آینه انعکاس دهنده باشی و طوری قلم بزنی که گویی بیرون گود هستی .

از حضور مداوم برای گفت و گوهای میدانی و دیدن از نزدیک سوژه ها آن هم در سرمای زیر صفر درجه آنجایی که برف راه ها را بسته و نمی توانی با خودرو به مقصد برسی تا گرمای ۵۰ درجه سانتیگراد و ساعت ها فکر کردن به تنظیم گزارش و خبر که اگر بخواهیم بگوییم قصه هفتاد من شاهنامه می شود.

برخی روزها این جمله شعرگونه که «تو را سخت زمینگیر کند درد یک بغض اگر بین گلو گیر کند» وصف حال خبرنگاران می شود آنجایی که شهروندان معلول و خانواده هایشان از سختی های زندگی می گویند و از تو می خواهند برای حفظ حرمتشان درددل هایشان را رسانه ای نکنی.

وقتی می خواهی دست به قلم ببری و خبرهای تلخ مرگ و میرهای حوادث را بگویی به راستی چقدر سخت است اما چاره ای جز نوشتن در آن لحظات سخت نداری.

خبرنگاران که خود از بطن جامعه هستند اما رسالت نگاه بی طرفانه به ویژه در بزنگاه هایی چون انتخابات ها دست هایشان را می بندند تا جایی که نمی توانند غم و شادیشان را در فردای پس از انتخابات نشان دهند.

اما مگر می شود خبرنگار باشی و برای امید آفرینی دست به قلم نبری آنجایی که مسوولان برای شهروندان خدمتی انجام می دهند، مگر می شود خبرنگار باشی از شادی مادری که سال ها چشم انتظار فرزند بوده برای وصف هنگامه تحقق آرزویش قلم نزنی؟ مگر می شود خبرنگار باشی و برای مردمت امکانات تازه ای که ایجاد شده اطلاع رسانی نکنی؟ مگر می شود خبرنگار بود و از موفقیت های هموطنانت نگویی؟ آری این هم مهم بخش مهمی از رسالت خبرنگار است که اتفاقا انرژی و وقت زیادی از او می گیرد اما اگر نباشد همه افسرده می شویم.

بغض های این سنگرسازان بی سنگر می ترکد جایی که خانواده بیماران مرگ مغزی حاضر می شوند برای ادامه نفس کشیدن همنوعی به اهدای عضو عزیزان خود رضایت دهند.

اما گاهی هم صدای گریه هایت بلند می شود هنگامی که همکارانت آسمانی می شوند جایی که همین چند ماه پیش « منصور زرگر» خبرنگار فقید خبرگزاری جمهوری اسلامی از جلوی دیدگانمان پرکشید و حالا خاطراتش برایمان مانده است.

آری اینها گوشه ای از تلخ و شیرینی های کار خبرنگاران است به همین علت گفته می شود خبرنگاری عشق تا مرز جنون است اما آنچه هست باید اعتراف کرد «از ازل ایل و تبارم همه عاشق بودند سخت دلبسته این ایل و تبارم چه کنم» وصف حال قلم به دستان امروز است.

امید به روزی که خبرنگاران کشورمان دغدغه درآمد اندک، بیمه و در یک کلام نان را نداشته باشند تا با خیالی آسوده رسالت سنگین خود را انجام دهند.

روز خبرنگار بر اهالی رسانه و قلم مبارک باد