به گزارش ایرنا، تعدادی از فعالان خبری تبریز به مناسبت روز خبرنگار در قالب درد و دل و دلنوشته هایی خودمانی و بدون تعارف از دغدغه ها، دردها، رنج ها، بی مسئولیتی نهادهای متولی، سختی ها و چگونگی امرار معاش و مشکلات این حوزه گفتند و شنیدیم...
"محمدرضا ایازی" یکی از خبرنگاران باسابقه استان که افتخار جانبازی نیز دارد، درباره روز خبرنگار چنین روایت می کند: براساس رسالت شغلی یک روزنامه نگار دارای وظایف گسترده ای است؛ اصولاً روزنامه نگار مطالب و موضوعاتی را پی گیری می کند که مورد توجه و علاقه جامعه است، آنها ارائه دهندگان خدمات برای مردم هستند و در عین حال متعهد به حفظ کیفیت روزنامه نگاری هستند.
در شناخت کلی از این حرفه می توان این تعریف را به کار گرفت که خبرنگار، متخصص اطلاعات است که اخبار را کشف کرده، می نویسد و انتشار می دهد؛ روزنامه نگاران مقالات و گزارش هایی را برای روزنامه ها، مجلات (چاپی و آنلاین)، خبرگزاری ها و همچنین رادیو و تلویزیون تولید می کنند.
در عصر کنونی یک قاعده کلی در دنیا نهادینه شده است که وظیفه روزنامه نگار و رسانه به ویژه رسانه های سنتی را یافتن نقاط ظریف و دردناک جامعه و مطرح کردن آنها برای بحث و ارایه طریق می داند و وظیفه دولت نیز شنیدن صدای شهروندان و رسیدگی به نگرانی های آنان است و این وظایفی است که به سرانجام رساندن آن همانا به عهده روزنامه نگاران و خبرنگاران است.
دسترسی به اطلاعات، همراه با آزادی بیان و انتقاد یکی از آزادی های اساسی هر انسان است و حقوق و وظایف روزنامه نگاران از حق مردم برای دسترسی به حقایق و عقاید نیز به این ساختار باز می گردد.
روزنامه نگاران باید به حدی امنیت شغلی داشته باشند که بتوانند بر اساس اراده خود قوانین لازم را برای اجرای مأموریت خود در عرصه اطلاع رسانی عملیاتی کنند.
حرفه روزنامه نگاری شغلی نیست که بتوان آن را با مسامحه و تساهل به بازی گرفت و سهل انگاری کرد؛ روزنامه نگاران و خبرنگاران موظفند گزارش ها و اتفاقات جامعه را به طور کامل و بدون جانبداری در قبال تعهد به اخلاق حرقه ای و وجدان خود تحویل جامعه دهند.
یک روزنامه نگار و یا خبرنگار متعهد است از حقیقت رخ نمایی کند و از دروغ و ایجاد یاس و نا امیدی برحذر باشد و طبق اصول روزنامه نگاری بی طرفی را رعایت کند و اخلاق عمومی روزنامه نگاری نیز نباید براخلاق و وجدان شخصی روزنامه نگار مقدم باشد.
"رضا عظیم آذری" از دیگر خبرنگاران پرسابقه تبریزی است که معتقد است:
کار در حرفه خبرنگاری و روزنامه نگاری تنها با عشق و علاقه و خدمت به جامعه صورت می گیرد و فعالان این حوزه تنها به دنبال آن هستند که گره ای از مشکلات را باز کنند و خلاصه آنکه اسلحه آنان قلم شان است باید در نظر داشت عمدتا با رویکرد آگاهانه ای با این حرفه برخورد می شود و اقشار مختلف از کلیه سطوح هم در تلاشند اطلاعات درست و صحیح را از خبرنگاران حتی فراتر از آنچه که در رسانه ها منتشر شده دریافت کنند و این به آن معنی است که خبرنگاران جایگاه بسیار مهمی در اطلاع رسانی و آگاه سازی جامعه دارند.
تاثیر و ارزش یک خبر امروزه بر همگان آشکار و مبرهن است و همه مسئولان و مردم بر این مهم صحه می گذارند، اما با این وجود و داشتن ارزش بالا در جامعه می بایست فعالیت در حرفه خبرنگاری بدون دغدغه های کاری همراه می بود که در واقع چنین نیست.
از هر بعدی به موضوع فعالیت خبرنگاری نگاه کنیم فعالان این حرفه مظلوم مانده اند؛ از لحاظ فعالیت هر کسی می تواند برای فعالیت در این حرفه با معرفی مدیرمسئول و صاحب امتیاز و بدون پشتوانه علمی آغاز به کار کند.
در سال های قبل لااقل یک دوره آموزشی کوتاه مدت روزنامه نگاری برگزار می شد اما در حال حاضر متولیان این امر نقشی برای خود در این زمینه قایل نیستند، در هیچ حرفه ای چنین نیست؛ البته باید گفت مهمترین ضعف این قضیه به قانون مطبوعات کشورمان بر می گردد که در آن همه چیز بنام صاحب امتیاز و مدیرمسئول ثبت شده و اصلا جایگاهی برای خبرنگار تعریف نشده و به اصطلاح در این خصوص سکوت کرده است.
وی با اشاره به اینکه در سال ۱۳۷۴ برای اولین و آخرین بار آزمون دریافت پروانه خبرنگاری در کشور برگزار شد که از استان آذربایجان شرقی ۲ نفر موفق به قبولی شدند، گفت: حرکت خوبی آغاز شده بود که هر سال پروانه های رسمی تایید می شدند اما بعد از چند سال در سطح کشوری ملغی شد.
در حال حاضر هم سایت جامع رسانه های کشور کارهایی را شروع کرده که به طور قطع نتیجه نخواهد داد، چون علمی و قانونی صورت نگرفته است از طرفی رشد غیرقابل پیش بینی فضای مجازی و فعالیت آنها بدون توجه به برخی موضوعات مانند کپی خبر و امثالهم بر مشکلات افزوده است و در این شریط به اعتقاد من مساله مهم و اساسی به اصل مساله یعنی مراحل صدور مجوز نشریه بر می گردد.
همان طور که خبرنگار می تواند با هر شرایطی وارد کار شود اینجا هم صاحب امتیاز و مدیرمسئول نشریه تنها برایش داشتن یک مدرک کارشناسی از هر نوع و یک سوء پیشینه کیفری کافی است و باید این رویه تغییر یابد.
در حال حاضر چون برای مالک نشریات که آشنایی با حرفه روزنامه نگاری ندارد، مشکلات مالی اصل شده است و به این ترتیب عرصه برای فعالیت آزاد در حرفه خبرنگاری باز می شود و این امر از طرف دیگر سبب می شود به لحاظ دریافت حقوق و دستمزد نیز فعالان این حرفه در حداقل ها باشند و در ثبت سابقه بیمه مشکل داشته باشند.
در بحث ایجاد یک ساختار صنفی درست هم خبرنگاران هم اکنون برای دفاع از مطالبات صنفی خود می بایست به قانون کار و ایجاد تشکل های صنفی پناه ببرند، اما خود این تشکل ها فاقد قدرت اجرایی هستند چرا که نهادهای مرتبط حمایت لازم را ندارند و در این قضیه سالهاست سکوت کرده اند.
تشکل های کنونی باید مستقل و در کنار هم برای پیشبرد اهداف جمعی باشند تا مشکلات خبرنگاران در تمامی حوزه ها را کاهش داده و در مورد قوانین حمایتی برای خبرنگاران جز بحث پرداخت سهم بیمه کارفرما از سوی دولت و سخت وزیان آور شناخته شدن این حرفه و به تازگی فعال شدن صندوقی برای کمک به خرید و وام برای خبرنگاران موردی وجود ندارد.
امیر کریمزاد شریفی فعال خبری تبریز نیز درباره دغدغه و مشکلات چنین می گوید:
فعالیت در عرصه خبر نه تنها ایثار است بلکه از نگاهی دیگر خودزنی است؛ دوست چندین ساله ات مدیر که میشود نقد که می کنی بدترین تهدید را می شنوی؛ از درد کارگر می نویسی کارفرما معترض می شود، از درد پاکبان مینویسی یکی دیگر معترض می شود؛ از درد بیمار می نویسی پزشک ناراحت می شود، از هر آنچه که می نویسی یا نمی نویسی یک طیف از خبرنگار دلخور می شود.
خبرنگاری در تبریز به مثابه جنگ در میدانی است که همه علیه ات هستند می نویسی مسئول ناراحت می شود نمی نویسی مردم، و در نهایت این تو هستی که باید اثبات کنی که من خبرنگارم؛ وظیفه ام نوشتن است! من خبرنگارم باید از دردها بنویسم ، من خبرنگارم باید ببینم و نقد کنم.
اما کو گوش شنوا؛ همه از نقش رسانه و خبرنگار می گویند و می نویسند ولی در عمل همه مترصد فرصتی برای حمله به خبرنگار و رسانه هستند آنهم با ابزار تهدید.
در تبریز همه از خبرنگار گلایه مندند؛ همه وی را تهدید می کنند و به عبارتی دیواری کوتاه تر از دیوار رسانه نیست.
در شهری که همه مدیران گویا درس ارتباطات خوانده اند هیچ ارزشی به مقام و تخصص خبرنگاران قائل نیستند؛ تا زمانی که از آنان تعریف کنید خبرنگارید و اگر نقد کنید منافق و نفوذی!
این جملات را دردمندی بیان می کند که بیش از ۲ دهه در فضای رسانه ای این شهر استخوان خُرد کرده است و امروز صدای خُرد شدن استخوان هایش را خوب می شنود.
روز خبرنگار است؛ همه به رسم ادب و تکرار سالهای گذشته از خبرنگار خواهند گفت و منزلتی که دارد؛ همه از ارزش و جایگاه ارتباطات سخن خواهد گفت و مدیران با جملاتی زیبا، قدر و منزلت رسانه و خبر را به فعالان رسانه ای تبیین خواهند کرد ولی دریغ از عمل به گفته ها.
بیش از ۲۳ سال است که روز خبرنگار برایم روزی متفاوت است؛ چرا که خود وارد گود شده و درد فعالان این حوزه را دریافته ام اگرچه خیلی ها دوست دارند قلم مان را آویزان کنیم ولی با تمام این فشارها و پیش بینی افزایش این تهدیدها در روزها و ماه های آتی برآنیم تا بمانیم.
تا آن لحظه که احساس می کنیم قلم مان گره ای از گره های مردم باز می کند می نویسیم حال آنکه در این وادی خالصانه آمده ایم اما برچسبها خورده ایم.
البته برچسب خوری خبرنگاری هم عالمی دارد؛ چنان افترا و تهمت می زنند که اگر بخواهی فرجام خواهی کنی قربانی میشوی پس بهتر است از کنارشان بگذری و بسپاری به خدا .
رقیه غلامی بانوی خبرنگار نیز مشکل جامعه خبری را چنین توصیف می کند:
نبود آینده شغلی در جامعه ما و بی توجهی مسئولان در این خصوص مهمترین و بزرگترین مشکل فعالان خبری و رسانه است و با وجود اینکه طی سال های متمادی قول هایی از سوی مسئولان رده بالای کشور داده شده، اما در عمل چیزی مشاهده نمی شود.
نبود حمایت کافی در خصوص تولیدات محتوایی که در پی رفع مشکلات فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و اجتماعی جامعه است، از دیگر مشکلات حل نشدنی است.
خبرنگاران به وسع خود تلاش های برای رفع مشکلات و رفاه عمومی انجام می دهند و در این میان انتظار دارند این نقاط ضعف در اسرع وقت رفع شود که اغلب چنین نیست.
بی توجهی مسئولان به جامعه خبری از جمله مشکلات بسیار مهم این عرصه است و هیچ گاه دیده نشده است مدیران اجرایی در قبال انتقادات به حق رسانه ها، موضع گیری نکرده و در پاره از موارد اقدام به شکایت نکنند و این برای جامعه ما زشت است که ادعای دفاع از رسانه ها را داریم.
خبرنگار بدون حمایت نمی تواند آنچه که درد و رنج مردم است به دستگاه های متولی برساند.
کارهای تولیدی همچون در حوزه دفاع مقدس یا حوزه های کاری که نیازمند مستندات کافی است، همواره مورد بی توجهی مسئولان قرار دارد و به خبرنگارانی که مهارت دارند و حرفه ای کار می کنند چندان توجهی نمی شود و این عده همیشه در محاق قرار گرفته اند.
متاسفانه افرادی که چندان توانایی در حوزه رسانه و خبرنگاری ندارند، امروزه گل های سرسبد محافل شده اند.
"علی حامدحق دوست" عکاس خبری که صاحب چندین جایزه ملی و جهانی است، خبرنگاری و مشکلات این قشر را در قالب دل نوشته چنین بیان می کند:
برخلاف بسیاری از عکاسان که تصور میکنند اگر قرار بر نوشتن بود، چرا عکاس شدهاند! عاشق نوشتنم.
سالها از اولین نوشتنام میگذشت و این بار باید از خودم بنویسم. با اینکه از خرداد پارسال به خبرگزاری ایرنا بازگشتهام و به دلیل کار در بسیاری از خبرگزاریها به خوبی تفاوت فاحش میزان دریافتی در ایرنا با سایر رسانهها را میدانم و با اینکه از امکاناتی چون لنزهایم که برخلاف بقیه رسانهها خبرگزاری ایرنا در اختیارم قرار داده، استفاده میکنم و قدردانم، به دلیل پایین بودن دستمزدها همیشه مثل خیلی از همکارانم هشتام گروِ نهام است.
به عنوان کسی که از ۱۶ سالگی شروع به عکاسی کرده و نزدیک سه دهه ازبهترین روزهای عمرم را برای تهیه مجموعه عکسها و گزارشهای مستند و خبری صرف کرده، با اینکه بعداز این همه سال از اول امسال از طرف ایرنا بیمه شدهام، هنوز قرارداد محکم کاری و حقوق ثابت ندارم و دستمزدم به صورت حقالتصویری و تعداد گزارش محاسبه و پرداخت میشود.
متاسفانه با اینکه مقداری پول حقوق ماهیانه دریافتی تیر ماهام را در حساب دارم، به قدری هزینههای زندگی گران شده که انگار پولی ندارم و دریافتیام مرا خشنود نمیکند.
بعد از اینهمه سال کار کردن مداوم، هرگز نمیتوانم همسر و تنها فرزندم را برای سفر بیرون از تبریز ببرم. فرزندم برای کمک به پرداخت هزینههای تحصیل، کلاس زبان و ورزش خود مجبور به کار است و این باعث میشود وقتی که باید برای مطالعه و تحصیل بگذارد، صرف کار شود.
با اینکه حقوقم را خیلی با احتیاط خرج میکنم، به دلیل گرانی شدید هرگز نمیتوانم پولی برای ماه بعد نگه داشته و یا برای روز مبادا پسانداز کنم؛ قیمت تجهیزاتی چون دوربین که شخصی است به دلیل گرانی دلار نجومی شده و در صورت خرابی به علت کارکرد بسیار زیاد در خبر، امکان خرید دوربین دیگری، حتی به صورت دست دوم یا دست چندم برای من و سایر همکارانم فراهم نیست.
من که به نسبت بقیه عکاسان شاغل در رسانههای دیگر حقوق بهتری میگیرم، وقتی میزان دریافتیام را به کسی میگویم، چشمهایش گرد میشود و با تعجب میپرسد: مگر با این پولهامیشود زندگی کرد!!!؟؟؟ خرج استهلاک دوربین و کفش و لباست هم که نیست!
اما اگر در مورد منزلت اجتماعی شغلام بخواهم بگویم، یاد روزی میافتم که برای ورکشاپ عکاسی میان نوجوانان محصل علاقمند عکاسی خبری در خبرگزاری پانا بودم، شروع حرفهایم قبل از رسیدن به مباحث تخصصی عکاسی با این جملات بود:
بچهها اگر برای کسب درآمد و پول به این راه قدم گذاشتهاید، بدانید این شغل درآمد آنچنانی ندارد، متضرر خواهید شد. اگر به خاطر جایگاه و منزلت اجتماعی این شغل را برگزیدهاید، بدانید نه نزد مسئولین اهمیت و منزلت چندانی دارید، نه در جامعه و نزد مردم! بسیاری از مردم در مواجهه با عکاس میگویند: این هم شد کار! یک شغل آبرومندانه و شرافتمندانهای برای خویش مییافتید!
بچهها که در سکوت با ولع بسیار به حرفهایم گوش سپرده بودند، ناگهان با صدای خانم اقدم مدیر مسئول پانای آذربایجانشرقی انگار از خواب پریدند.
- آقای حقدوست ما گفتیم با آمدن شما و حرفهایتان بچهها با انگیزهتر کار کنند!
گفتم خانم اقدم شما درست میفرمایید، اما این بچهها باید از معایب و مزایای هرچند اندک راهی که قصد دارند در آن پای بگذارند، مطلع باشند.
بچهها این شغل برای کسانی مناسب است که عاشق باشند،
عاشق مردم و زندگیشان در جامعه، کسی که بتواند با مردم ارتباط برقرار کند و شنونده خوب داستانهای شاد و غمبار مردم و سنگ صبورشان باشد،
کسی که بتواند در غم و درد و شادیهایشان شریک شود و آن را به صورت داستانهای تصویری و همراه با نوشتهای خوب نقل کند.
باید عاشق باشد تا بتوانند علاوه بر تحمل رنج و سختیهای مردمان دیگر، زندگی مشقت بار یک روزنامهنگار، خبرنگار و عکاس رسانه را تحمل کند و ادامه دهد.
خیالم راحت شد چون فردا روز همین بچهها که هم سن و سال تنها فرزندم بودند، وقتی در حال کار و تلاش برای پوشش خبری، فردی معمولی مانع کارشان خواهد شد، وقتی دستهایی برای جلوگیری از گرفتن عکس جلوی لنزهایشان قرار خواهد گرفت، وقتی با ناملایمات بسیار این شغل مواجه خواهند شد، حداقل از قبل دانسته باشند و آماده هر گونه برخوردی باشند.
اینها تنها بخشهای کوچکی از تجربیات نزدیک به ۳۰ سال عکاسی ام که ۱۸ سال از آن در کار برای خبرگزاری ها گذشت بود.
طی این سالها چه سختیهایی که به خاطر شغلام بر من و خانوادهام نگذشته است.
چه روزهای سختی که بر همکارانم در جای جای کشورمان نگذشته که کمابیش در جریانشان قرار گرفتهایم و قطعا بسیاری از لحظات زندگی داشته و داریم که به هیچ وجه نمیشود دربارهشان حرف زد و نوشت و برای کسی فهماند.
با اینکه نوشتن مرور درونیات، خاطرات و دردهایی است که طی گذر عمر بر ما و در زندگیمان گذشته، اما همیشه با نوشتن آرامتر میشوم.
با اینکه مدرنیته قلم و کاغذ را از دستمان گرفته و به جای قلم کلمات از سرانگشتانم جاری میشوند و به جای سطور محدود روی برگهای دفتر بر سفید بیانتهای این مستطیل کوچک نوراگین مینشیند.
چشمهایم که دید واضح یکی ازآنها را به خاطر سالها کار مداوم با کامپیوتر و ادیت عکس از دست دادهام، خسته شدهاند تا از دردهای خویش و همکارانم برای روز خبرنگاری بنویسم که همچو من، سالروز میلادش در مرداد است.