به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، علیرضا ملایی در ابتدای سخنان خود این سوال را مطرح کرد که آیا مشروطیت با وضعیت امروز ما پیوندی دارد یا خیر؟ او در ادامه گفت: پس از ناکامیهایی که مشروطه خواهان در برقراری یک حکومت کارآمد پیدا کردند، شرایطی به وجود آمد که ۱۵ سال پس از پیروزی انقلاب مشروطه، بحث تغییر گفتمان سیاسی و حرکت به سمت یک دولت مطلقه متمرکز قدرتمند پیش آمد. این سرآغازی برای شکست تاریخی مشروطیت و پایان تفکر مشروطه خواهی در ایران بود و اتفاقاتی که در ادامه افتاد باعث شد که تصور شود مشروطه مرده است. اما در یکی دو دهه اخیر بحثهایی رواج یافته که میگوید مشروطه نه تنها به پایان نرسیده که همچنان در جریان است.
ملایی افزود: انقلابها بازتاب دهنده مسئلههای تاریخی انباشته و حل نشده یک کشور هستند. انقلاب مشروطه نیز انباشت مسئلههای تاریخی ایران را بازتاب داد. ما باید مشروطه را به عنوان یک تحول فکری ببینیم، تحولی که آزادی بیان و قلم و آزادیهای مدنی را به دنبال دارد. آرمانهای مشروطه، امروز هم پیش روی ما و جزء مطالبات جامعه ایران است. پس مشروطیت را باید به عنوان یک فرآیند ببینیم نه یک حادثه. فرآیندی که عوارض و آثار آن به تدریج و در طول زمان آشکار میشود.
او در ادامه گفت: بیشتر کنشگران انقلاب مشروطه در آن زمان شرایط خوبی پیدا نکردند و تمام تلاشی که مشروطهگران ایرانی انجام دادند بینتیجه ماند. ولی مانند انقلاب فرانسه که پس از ۱۰۰ سال نتایج آن معلوم شد، ما نیز هم اکنون در آن وضعیت هستیم و میتوانیم به ایدهها و نظراتی که کنشگران مشروطه مطرح کردند افتخار کنیم. مطالباتی که امروز هم مطالبه ایرانیها است و باید برای تحقق آنها بکوشند. جامعه ایران امروز شباهتهای بسیار زیادی به جامعه دوران مشروطه دارد و در واقع وضعیت اکنون ما ترکیبی از وضعیت پیش از انقلاب مشروطه و پس از آن است، بنابراین باید مشروطیت را مطالعه کنیم و از آن درس بگیریم.
در ادامه نشست محدثه جزائی گفت: شاید بهتر باشد به مشروطه به عنوان یک امر کلی و رخداد تاریخی نگاه نکنیم، بلکه آن را به شکل یک مسئله نگاه کنیم که رخ داده و همچنان ما را درگیر خود کرده است. سوالاتی از آن دوره همچنان برای ما مطرح است، سوالاتی مانند شکل نظام سیاسی، ارتباط با غرب و... و باز طرح این سوالها باعث میشود تقلاهای نظری جدیدی شکل بگیرد. پس ما ابتدا باید به درستی پرسشهای دوران معاصر خود را مطرح کنیم.
جزائی ادامه داد: ما همچنان در وضعیت مشروطیت هستیم چون بسیاری از مسائل و رویدادها در تاریخ معاصر ما تکرار شده است و شعار از گذشته عبرت بگیریم، هرگز عملی نشده است. عدهای عقیده دارند که مشروطه شکست خورد و عدهای طرفدار پیروزی مشروطه هستند و عقیده دارند که مشروطه توانست نهادهایی را شکل دهد که تا امروز باقی مانده است، مانند مجلس شورا که دستاورد مثبت و ثمره انقلاب مشروطه در نظر گرفته میشود. اما شاید تاسیس چنان مجلسی با آن شرایط در آن زمان بیشتر نشان دهنده شکست مشروطه باشد، چون با اینکه مشروطه خواهان تلاش زیادی کردند، هدف آنها آنچنان که باید محقق نشد.
او با بیان اینکه مشروطه یک رخداد کاملاً سیاسی بود که نتوانست جامعه را چندان درگیر کند، گفت: فکر میکنم امروز ما پژواک صدای مشروطهخواهان را میشنویم و میدانیم منظور از عدالت خواهی و محدود شدن قدرت سیاسی چیست. ما امروز به این آگاهی رسیدهایم و همین است که انقلاب مشروطه را بسیار ویژه و خاص میکند. اگر انقلاب سیاسی رخ داده به طبع آن باید تحولات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی هم رخ دهد. از این زاویه همچنان انقلاب مشروطه به زندگی امروز ما ضمیمه شده است. ما در عصری زندگی میکنیم که آگاهانه مسائل را دنبال میکنیم و اکنونِ ما تعیین کننده است. پاسخی که امروز به پرسشهای گذشتگان خود میدهیم تعیین کننده آینده ما خواهد بود.
داریوش رحمانیان نیز با بیان اینکه تاریخ گذشته روی اکنون و آینده ما تاثیر قطعی دارد، گفت: برای اینکه درکی از انقلاب مشروطه پیدا کنیم، به نظر من مهمتر از اینکه مشروطه شکست خورد یا پیروز شد، این است که چه کسانی و چرا گفتند که مشروطه شکست خورد و روایت آنها چه تاثیراتی بر زندگی و رفتار سیاسی و اجتماعی ایرانیها به وجود آورد. اینجاست که روایت شکست یا پیروزی مشروطه مهم میشود و باید با دقت بررسی شود.
تاریخ نویسان ما از ارائه یک روایت جاندار از وقایع تاریخی، زندگی سیاسی ما را تحت تاثیر قرار داده است. مسئله شکست مشروطه فقط مربوط به جریان مشروطه نیست، بلکه مربوط به کل جریان تجددخواهی در ایران است. ما ۲۰۰ سال تجربه نوگرایی در ایران داریم و چند دهه پیش از ژاپنیها و چندین دهه پیش از خیلی کشورهای دیگر اصلاحات و نوگرایی را شروع کردیم، اما امروز از بسیاری از آنها عقب ماندهایم. ایرانیها وقتی تجربه ۲۰۰ سال تاریخ نوگرایی خود را مرور میکنند این سوال برایشان مطرح میشود که ما چرا نتوانستیم راهی را برویم که کشورهای دیگری بعد از ما با موفقیت رفتند. این فکر باعث شده تفکر شکست مشروطه قوت پیدا کند.
این پژوهشگر افزود: ندای منفی در برابر تجدد و اصلاحات و قانونی کردن حکومت در ایران از چند دهه قبل از مشروطه در ایران آغاز شده بود. جنگی بین نوگرایان و مخالفان آنها شکل گرفته بود، اما از دوره انقلاب مشروطه ذهنیت شکست حتی در خیلی از کسانی که قبلاً موافق تجدد در ایران بودند هم شکل گرفت و در آثار آنها بروز کرد و از همان جا بود که مُهر شکست به پیشانی مشروطه خورد.
رحمانیان درباره تبارشناسی روایتهای شکست گفت: تبار روایتها معمولاً زیر بار تاریخ دفن میشود و مورخ باید نبش قبر کند و اینها را از زیر آوار بیرون بکشد. معتقدان به شکست مشروطه به چند گروه تقسیم میشوند. دسته اول مخالفان متشرع مشروطه بودند که از همان زمان انقلاب مشروطه درباره اینکه این جریان یک انحراف است و قصد دارد روحانیون را به دار بکشد و هرج و مرج اخلاقی، فرهنگی و اجتماعی به وجود آورد صحبت میکردند. دسته دوم کسانی که پیروان ذهنیت توطئه هستند. توطئه باوران از آن زمان تا امروز هر چیزی را توطئه دشمن میدانند و در این مورد هم میگفتند که انگلیسیها مشروطه را آوردند تا ایران آشفته شود. گروههای دیگری هم در این میان هستند و حتی پارهای از بزرگترین موافقان مشروطه که خودشان در راه این انقلاب فداکاریهای زیادی کرده بودند، روایت آنها از مشروطه بعدا به روایت شکست تبدیل شد.
رحمانیان ادامه داد: روایت شکست مشروطه چیزی جز نومیدی که بزرگترین بلا است را برای جامعه به بار نیاورد و من با تمام وجودم با آن میجنگم. بزرگترین چیزی که جامعه ایران نیاز دارد خوشبینی و باور به تواناییهای خود است. با وجود همه ضعفها، برای اینکه ملت ایران این راه پر سنگلاخ را بپیماید باید از این که روایت شکست در روح و ذهن او چیره شود جلوگیری کرد. مورخ امروز باید نیاز زمان خود را بشناسد و از دانش تاریخ یک نورافکن بسازد و پرتویی بر تاریخ مشروطه بیفکند.
در این برنامه علیرضا ملایی توانی با موضوع «نسبت مشروطه با مسئله های ایران امروز»، دکتر محدثه جزائی با موضوع «مجلس شورا، دستاورد یا شکست مشروطیت» و داریوش رحمانیان با موضوع «شکست مشروطه، تبارشناسی یک روایت» به سخنرانی پرداختند.