از دغدغهها و توقعاتشان از انتشارات گفتند. از کتابهایشان در انتشارات و سرنوشت آنها پرسیدند. نیمه دوم دهه ۸۰ بسیاری از کتب ایشان را خوانده بودم اما این کتابها در سال ۹۱ و ۹۲ در انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده بود و آنها را نخوانده بودم.
گزارش کتاب را دادم که یکی از آنها که در سال ۹۱ منتشر شده، سه چاپ فروخته است و چاپ چهارم در سال ۹۲ چاپ شده که بیش از نیمی از آن در انبار موجود است. کتاب دیگر هم که دوره ۴ جلدی بوده، با شمارگان ۲ هزار نسخه در سال ۹۲ چاپ شده که در همان سال ۹۲ تمام میشود اما تجدید چاپ صورت نگرفته است. برای کتب تخصصی، این میزان فروش، فروش مناسبی است و کتاب به اصطلاح خوشفروش بوده اما به یکباره از سال ۹۲ و با تغییر دولت، چاپ و توزیع آن متوقف شده است.
پرسیدند چرا تجدید چاپ نشده؟
با شرمندگی گفتم: احتمالا به دلایل سیاسی!
ناراحت شدند. خیلی زیاد ناراحت شدند. شروع کردند به دردودل کردن و گفتند که هر کاری کنند، من دست از امام خمینی(ره) برنمیدارم و تأسف میخورم به حال این کوتهفکرانی که همه چیز را باندبازی و سیاسیبازی میبینند. من یک شخصیت علمی هستم و حرف علمی هم زدهام.
صحبتهایمان طولانی شد. تا حدود ساعت ۱۱ شب نشستیم و من از تزهای اسلامی و شیعی برای سیاست خارجی و برای ارتباطات جهانی و برای اداره انتشارات شنیدم. از اینکه اداره انتشارات به شکل غربیها، نهایتش میشود همین وضعیت رو به زوال آمریکا. از اینکه باید روش اسلامی -ایرانی خودمان را در اداره انتشارات بیابیم و اجرا کنیم.
دعوتشان کردم به انتشارات. با آغوش باز پذیرفتند و در خرداد ماه افتخار داشتیم در خانه خودشان در انتشارات نیز کنارشان بنشینیم و باز هم از دانش، تجربه و دغدغههای اسلامی و انقلابی ایشان بهره ببریم.
امثال پروفسور مولانا با اعتبار جهانی و سطح دغدغهمندی انقلابیشان در کشور ما اندک هستند. هر چقدر هم با هر طرز فکری به آنها نقد داشته باشیم، باید قدرشان را بدانیم و وظیفهمان را در قبال آنها درست انجام دهیم.
به زودی کتاب جدیدی از ایشان با عنوان «ارتباطات در طبیعت» توسط انتشارات علمی و فرهنگی به بازار عرضه خواهد شد.