حسین قربانزادهخیاوی با بیان اینکه در رمان صلیب سلمان به مسائل مختلف مانند عشق، خانواده، جنگ، داعش و زندگی پیامبر(ص) پرداخته شده است به خبرنگار کتاب ایرنا گفت: در واقع صلیب سلمان ماجرای عشق است و علاقه به پیامبر، به وطن و همچنین به زندگی و در کنار اینها عشقهای زمینی نوجوانان و عشق لیندا دختر آلمانی به سلمان در داستان بیان شده است.
نویسنده کتاب صلیب سلمان ادامه داد: در نوشتن سعی کردم عشق بیشتر از جنبههای خشن و جنگ دیده شود. در این رمان خانوادهای در دل طبیعت زندگی میکنند و رزمنده پیری با اینکه مسلمان مقید و پیامبر دوست است در دستش همیشه صلیب دارد. در پایان رمان مشخص میشود که این صلیب چگونه به دست او رسیده است.
به گفته قربانزادهخیاوی کتاب کاملا واقعگرایانه نوشته شده است و درزمان حال میگذرد.
او در توضیح داستان این کتاب، بیان کرد: این رمان درباره نوجوانی است که در ایران، در دامنههای کوه سبلان کار و زندگی میکند. مادر سلمان جنوبی است و کل خانوادهاش را از دست داده است. مادر با یک آلمانی ازدواج میکند و حاصل این ازدواج سلمان است. اما این مادر و پدر در تصادفی از بین میروند و پسر مجبور میشود به آلمان برود.
فکر میکنم برای بزرگسالان حرفی برای گفتن ندارم
نویسنده کتاب آتش و پرواز لاکپشتها ادامه داد: سلمان که پدر و مادر خود را از دست داده، در دل کوه و باغ همراه رزمنده پیر پرورش پیدا کرده است. همچنین او مسلط به زبان عربی است چراکه مادرش عرب بوده، مسلط به زبان ترکی است زیرا در مشکینشهر زندگی کرده، به زبان فارسی درس خوانده و زبان آلمانی را از پدر خود آموخته است.
وی افزود: چنین فردی که از همسنهای خود کمی جلوتر است، در جوی قرار میگیرد که علیه پیامبر(ص) و اسلام است، در آن سال در آلمان مسلمانان را خشن نشان میدهند. در نتیجه سلمان در مدرسه وارد مبارزه ناخواسته میشود و سعی میکند دانشآموزان مصری، سوری و ترکیهای را دور خود جمع کند؛ با آنها درباره پیامبر به زبان هنر صحبت میکند اینها خیال نویسنده است که اتفاق میافتد اما در بستر واقعیت رخ میدهد.
سعی شد بخش آلمان هم کمی باورپذیر شود
قربانزادهخیاوی درباره نوشتن قسمتهایی از داستان که در آلمان اتفاق افتاد، بیان کرد: وقتی که یک رمان در خارج از کشور اتفاق میافتد، نویسنده باید به آن قسمت رفته و زندگی آنجا را ببیند. من کلیه خصوصیات سبلان و آب و هوای آن منطقه را میتوانم نشان دهم، اما وقتی رمان را مینوشتم همهگیری کرونا بود و نمیشد به دوسلدورف سفر کرد. در حالی که میخواستم رمان در دوسلدورف اتفاق بیفتد، زیرا میخواستم رودخانه راین و جنگلهای اطراف در رمان وجود داشتهباشند.
نویسنده کتاب رد انگشتهای اصلی ادامه داد: دنبال فردی بودم که اطلاعات کافی داشته باشد، خوشبختانه یکی از نویسندگانی را که در این شهر زندگی میکند پیدا کردم و او به من لطف کرد و درباره منطقه برایم اطلاعات فرستاد. برایم از لحظات برفی و بارانی منطقه فیلم گرفت، درباره اینکه مردم چگونه در شهر زندگی میکنند و در پارک چطور تردد دارند برایم توضیح داد و عکس فرستاد. بافت جمعیت مهاجر را توضیح داد، عکسهایی درباره مدارس، مساجد و خانهها برایم فرستاد. تا جایی که چنان در جو دوسلدورف قرار گرفتم که احساس میکنم در آنجا زندگی کردم. در نتیجه سعی شد بخش آلمان هم کمی باورپذیر شود.
برای بزرگسالان هیچ کتابی ندارم
قربانزادهخیاوی درباره گروه هدف این کتاب بیان کرد: نویسنده کتاب نوجوان هستم، برای بزرگسالان هیچ کتابی ندارم و نخواهم داشت زیرا فکر میکنم برای بزرگسالان حرفی برای گفتن ندارم. اما برخی از ناشرها میگویند که موارد بیان شده در کتابها برای نوجوانان سخت و سنگین است، اما من هر روز با نوجوانها هستم و میتوان گفت ۹۰ درصد نوجوانها کتابهای تالیفی کشور را آبکی و سطحی میدانند و طرف آن نمیروند و به همین دلیل کتابهای ترجمه را ترجیح میدهند، برای نوجوانها سخت مینویسم، آنها را دوست دارم و میدانم که از قلمی جدی و بسیار هم پیچیده لذت میبرند.
برای نوجوانها سخت مینویسم، آنها را دوست دارم و میدانم که از قلمی جدی و بسیار هم پیچیده لذت میبرند
این نویسنده که در آستانه انتشار رمانی با عنوان تننور است، ادامه داد: ناشر هر دو کتاب اعتقاد دارد که کتاب برای نوجوانان ۱۵ ساله سنگین است، بحث کردیم و زور ناشر بیشتر بود. اعلام شد کتاب برای بالاتر از ۱۵ سال نوشته شده است اما من برای ۱۴ تا ۱۵ سالهها مینویسم و آنها هستند که از این رمانها لذت میبرند زیرا عشق نوجوانانه در این کتابها است.
به گفته این نویسنده نوجوانان با عشق زندگی میکنند و عشق را میشناسند، اگر در رمانهای تالیفی عشق به جوانان داده نشود، در جستوجوی آن به رمانهای ترجمه روی میآورند. وقتی که نوجوان کشور با عشق ترجمه شده مواجه شود، باورهای فرهنگی شرقی اش را از دست میدهد، این در حالی است که برخی میگویند که نباید با بچهها درباره عشق حرف زد، اما آنها چه بخواهیم و چه نخواهیم با عشق آشنا هستند. باید به عشق بپردازیم، به آن ارزش دهیم تا برای جوانان باور خوبی از آن دربیاید.