تهران- ایرنا- پیشکسوتان موتورسواری که در جنگ‌های نامنظم، همراه شهید چمران بودند و به درجه جانبازی رسیدند، برخی خاطرات خود را در حاشیه مراسم بدرقه تیم‌های ملی دختران و پسران موتور کراس ایران، تعریف کردند.

به گزارش ایرنا، در حاشیه مراسم بدرقه تیم ملی موتورکراس دختران و پسران مهمانان ویژه‌ای از جانبازان زمان جنگ نیز حضور پیدا کرده بودند. از بین جمعیت، حضور جلیل نقاد و سیدعباس حیدر رابوکی نظرمان را جلب کرد و برای گفت‌وگو به سراغ آن‌ها رفتیم. این جانبازان از دلاوران دشت سوسنگرد بودند که در جنگ‌های نامنظم و چریکی در کنار شهید چمران به مبارزه علیه رژیم بعث عراق می‌پرداختند. زمانی که شهید چمران اولین گروه موتورسواران را برای جنگ‌های نامنظم می‌برد. این ۲ نفر نیز بین اعزامی‌ها بودند.

جلیل نقاد سالیانی است که در حوالی محله میدان خراسان، یک مغازه تعمیر موتورسیکلت دارد. با این که از زمان جنگ یکی از دستانش از کار افتاده اما همچنان از زحمت و تلاش در کسب روزی حلال دست نکشیده است.

نقاد که به علت آسیب‌دیدگی از ناحیه سر توانایی تکلم را از دست داده، سعی می‌کرد با زبان اشاره صحبت‌هایش را انتقال دهد؛ اما سید عباس حیدر رابوکی که در کنار او حاضر بود، از خاطرات مشترک و گذشته نقاد تعریف می‌کرد و ما نیز برای مدتی پای صحبت آنها نشستیم. گفت‌وگوی او با خبرنگار ورزشی ایرنا را در ادامه می‌خوانید.

چه شد که به این مراسم آمدید و چه حسی دارید؟

از فدراسیون اتومبیلرانی و موتورسواری با ما تماس گرفتند و برای حضور در این مراسم دعوت شدیم. خیلی خوشحالم و وقتی این فضا، پیست و موتورها را دیدم، خاطراتم زنده شد.

دوستی شما ۲ نفر از کجا شروع شد؟

ما ۲ نفر از قبل انقلاب در محله میدان خراسان تهران با هم رفیق و بچه محل بودیم و با بقیه بچه محل‌ها پیست می‌رفتیم.

از شرایط خودتان قبل از رفتن به جنگ تعریف کنید.

آن زمان اصلا ما اهل این صحبت‌ها نبودیم و شب قبلش را در مهمانی گذراندیم اما جنگ باعث شد حضور در جبهه و دفاع از خاک کشور، تبدیل به یک اپیدمی شود که همه خودشان را برای این امر حاضر کنند. ما هم که چیزی از جنگ سر در نمی‌آوردیم، در کنار رفقایمان راه افتادیم و به منطقه رفتیم. زمانی که در آن حال و هوا قرار گرفتیم، ماندگار شدیم و دیگر زندگی از آن زمان تغییر کرد. در واقع جنگ زندگی آدم را خیلی تغییر می‌دهد و وقتی برگشتیم دیگر آدم قدیم نبودیم.

سابقه موتورسواری شما به سالی باز می‌گردد؟

ما حدودا از سال ۵۴ موتور کراس داشتیم و با بچه محل‌ها در پیست‌های تهران می‌چرخیدیم. بعد از انقلاب همه چیز تغییر کرد اما کم‌کم تشکیلات و فدراسیون شکل گرفت. ما اگر وضعیت خوبی برای فدراسیون و پیست و این رشته ورزشی داریم همه از صدقه سر همان شهدایی است که روزی جان خودشان را فدا کردند.

از خاطرات مشترک جنگ با آقا جلیل تعریف کنید.

وضعیت جسمی الان جلیل با دوران جوانی‌اش بسیار متفاوت بود؛ او اندام درشتی داشت؛ در آن دوران موتورسوار و موتورساز ماهری بود و کارهای اسکلت‌سازی ساختمان را هم انجام می‌داد. در اوایل جنگ، جلیل نیز همراه ما در ستاد جنگ‌های نامنظم شهید چمران به منطقه آمد. در طول ایامی که در جبهه بود، عملیات‌های چریکی انجام می‌داد و ۴۵ تانک ارتش بعث عراق را با آرپی‌جی منهدم کرد. آن موقع که خاکریز نبود اما در بیابان‌های جنوب، شجاعانه به همراه شهید چمران در منطقه جنگید و وقتی که ترکش خمپاره به سرش خورد. دوستانش فکر کردند که شهید شده و می‌خواستند او را برای تدفین بفرستند اما پلاستیک دور بدنش بخار کرد و متوجه شدند که زنده مانده است.