سابقه تاریخی و تجربه زیسته جامعه ایرانی هرگونه تلاش به منظور ایجاد «اغتشاش مفهومی» حول عناصر ریشهدار فرهنگی را برنتابیده است؛ پاسخ نیروهای اجتماعی به این تلاشهای بیاصالت سیاسی، «مقاومت فرهنگی» بوده یا «بیاعتنایی» مردم این اقدامات را پس زده است. حتی آنجا که برخی عناصر فرهنگی به تناسب مقتضیات خود دارای هویت ذوابعاد از جمله هویت سیاسی باشند، باز هم جامعه ایران اجازه بهرهبرداری ناصادقانه جریانات سیاسی را نداده و واکنشی هوشمندانه، خلاقانه و مبتنی بر آفرینش فرصت فرهنگی جدید از درون تهدیدها داشته است.
در حالی که مسأله حجاب به عنوان یک میثاق فرهنگی، تاریخی و دینی مردم ایران محسوب میشود، نیروهای فکری و رسانهای مورد حمایت غرب سعی دارند با دامن زدن به «ناواقعیات» و جعل حقیقت، مسأله پوشش و حجاب را به عنوان یک مسأله اجتماعی وارد نقطه بحرانی کرده و از آن به عنوان یک پشتوانه دوقطبی ساز و منازعه آفرین در حوزه سیاسی بهرهبرداری کنند. این واقعیات از آنجا بُعد نظری مییابد که مسائل اجتماعی (به تعبیر هانا آرنت) این قابلیت را دارد تا به عنوان یک ذخیره تحریکی جریانهای سیاسی عمل کند.
۱۱ درصد مردم خواسته اصلی معترضان را «آزادی حجاب» قلمداد میکنند و در کل ۱۰ درصد بانوان اظهار داشتهاند «میزان یا نوع حجابشان متأثر از وقایع اعتراضی سال گذشته کمتر شده است
اگر به پیشنیازهای هر اقدام براندازانه یا ساختارشکنانه توجه شود اهتمام نظام سیاسی مستقر به اهداف اجتماعی و اقتصادی (از دید براندازان) نه تنها مثبت نیست بلکه غربگرایان تا آنجا که میبایست وظیفه دارند با اغتشاشآفرینی جلوی حل مسائل اجتماعی و اقتصادی را گرفته و به آنها دامن بزنند، چرا که حل مسائل اجتماعی و مشکلات اقتصادی و امنیتبخشی به این حوزهها، با رفع نارضایتیها به تثبیت سیستم سیاسی منجر شده و موجبات بیمعنایی حرکات اعتراضی را فراهم میسازد.
امروزه وظیفه نخبگانی ایجاب میکند همه آگاهان به عرصه اجتماعی در تبیین صحیح از واقعیات این عرصه پای در میدان بگذارند و در جهت انسجام اجتماعی کشور تلاش داشته باشند. در این راستا انجمن دانش آموختگان علوم اجتماعی دانشگاه تهران بنا بر اهمیت موضوع «درک واقعی مسأله حجاب» در ابعاد اعتقادی، بینشی، اخلاقی و رفتاری به بررسی حقایق جاری حجاب در جامعه ایرانی پرداخته است. آنچه در ادامه میآید نتایج تجمیعی ۶ پیمایش و مطالعه کلان ملی است که از ابتدای سال ۱۴۰۱ (۶ ماه قبل از حوادث پاییز سال گذشته) تا خرداد ۱۴۰۲ توسط مراکز پژوهشی، دانشگاهی، سیاستگذاری و رسانهای برگزار شده است.
بُعد اعتقادی حجاب
درباره «اعتقاد به حجاب»، ۸۱.۷ درصد پاسخگویان (اعم از زن و مرد) به حجاب به عنوان یک حکم اسلامی، اعتقاد خود را ابراز داشتهاند. برش جنسیتی این پیمایش، میزان اعتقاد صرفاً بانوان را به حجاب به عنوان یک اصل اسلامی بیشتر نشان میدهد؛ به گونهای که ۸۴.۲ درصد بانوان، حجاب را به عنوان یک حکم اسلامی قبول دارند.
بُعد اخلاقی حجاب
درباره «گزارههای اخلاقی تأثیر حجاب»، توافق جامعه درباره مقیاس اخلاقی حجاب وزن بالایی دارد و دارای مقبولیت حداکثری است. به طوری که اکثریت افکارعمومی مسأله حجاب را به عفت و پاکدامنی مرتبط میدانند. در این باره ۷۳ درصد جامعه معتقدند «حجاب باعث افزایش عفت و پاکدامنی زنان میشود».
همچنین ۸۶.۲ درصد بانوان در انتخاب رنگ لباس خود طوری دست به انتخاب میزنند که رنگ لباس برای دیگران جلب توجه نکند. ۹۱ درصد طوری لباس میپوشند که تحریک کننده نباشد و ۹۴.۹ درصد پوشش خود را طوری انتخاب میکنند که در امنیت باشند.
در ادامه ۷۷.۸ درصد مردم با این گزاره که «یکی از عوامل موثر بر تحکیم خانواده، رعایت حجاب است» موافق بودهاند. درباره اعتقاد بانوان به این گزاره، ۸۲.۴ درصد بانوان حجاب را در تحکیم خانواده موثر قلمداد میکنند.
در کل ۱۴.۷ درصد بانوان نوعی از اجبار را در انتخاب پوشش خود اثرگذار میدانند که شامل اجبار قانونی (۸.۲ درصد)، اجبار شغلی (۴.۵) و اجبار از طرف خانواده (۲ درصد) هستند
بُعد فرهنگی حجاب
حجاب در جامعه ایران مقولهای اصالتاً فرهنگی است. درباره عوامل تعیین کننده در انتخاب پوشش، اکثر زنان نقش «فرهنگ» را در انتخاب پوشش بیشتر از نقش «قانون» میدانند. ۷۶ درصد بانوان در انتخاب لباس خود به «فرهنگ» به عنوان اولین عامل اثرگذار توجه دارند و ۳۲.۳ درصد نیز «قانون» را اثرگذار دانستهاند. (پاسخگویان درباره هر دو عامل نظر جداگانه دادهاند) تأثیرگذاری از قانون لزوماً به معنی اجبار تحلیل نمیشود چرا که در این گزاره اثرگذاری تام و نهایی مورد سؤال واقع نشده، بلکه جنبه اجبار قانون در گزارهای دیگر و در حد ۸.۲ درصد (بند ۵) بررسی شده است.
غالب مردم (بیش از ۸۰ درصد) به حجاب اعتقاد داشته و به آن به عنوان یک الزام اجتماعی باور دارند اما اکثر مردم آنچه از باور جامعه درک و احساس میکنند به کلی متفاوت با این واقعیت است. در این باره ۶۸ درصد مردم اینگونه احساس میکنند که اکثر مردم با حجاب مخالف هستند
بُعد رفتاری حجاب و بیحجابی
درباره میزان شیوع بیحجابی، میانگین کسانی که به صورت بدون حجاب (نداشتن شال یا روسری و بدون پوشاندن موی سر) در سطح معابر رفت و آمد دارند، ۶.۴ درصد کل بانوان متردد در معابر شهری (در سطح کشور) هستند. این وضعیت در برخی کلان شهرها مثل تهران تا ۹.۳ درصد هم میرسد. بیحجابی بطور طبیعی در برخی مراکز مثل بعضی مراکز خرید و تفریحی بیشتر و در برخی معابر و اماکن عمومی کمتر از این مقدار قابل مشاهده است. با توجه به تعداد بیحجابان، بیش از ۹۰ درصد بانوان در سطح کشور گونهای از حجاب سر را استفاده میکنند و اندازهای از موهای خود را میپوشانند که طیفی از اقسام حجاب کامل و شرعی یا ضعیف الحجابی را در بر میگیرد.
حجاب به عنوان یک الزام اجتماعی
سنجش نظر مردم درباره «لزوم داشتن حجاب در محیط های عمومی» حاکی از آن است که ۸۴.۳ درصد پاسخگویان (زن و مرد) با الزام اجتماعی حجاب موافق هستند. میزان موافقت «بانوان» با الزام رعایت حجاب، بیشتر و برابر با ۸۶.۵ درصد است. البته تلقی همه این افراد با نوع و میزان الزام بخشی یکسان نیست و شامل طیفی از الزام قانونی تا الزام فرهنگی و اخلاقی را در برمیگیرد. در حالی که بخشی از جامعه برای مقوله حجاب قائل به الزام قانونی و ایفای نقش دولت هستند (۴۶ درصد) طیفی دیگر علاوه بر الزامی دانستن حجاب در محیط عمومی به مواجهه فرهنگی با این الزام موافق هستند (۴۹ درصد).
کمرنگی وجه اجباری حجاب
کسانی که حجاب خود را تابعی از «اجبار» میدانند در اقلیت هستند؛ به گونهای که ۷۹ درصد بانوان هیچ نوعی از اجبار را در انتخاب پوشش خود احساس نمیکند. در کل ۱۴.۷ درصد بانوان نوعی از اجبار را در انتخاب پوشش خود اثرگذار میدانند که شامل اجبار قانونی (۸.۲ درصد)، اجبار شغلی (۴.۵) و اجبار از طرف خانواده (۲ درصد) هستند.
بر اساس مطالعه ارزشها و نگرشهای ایرانیان، لزوماً افرادی که نوعی از اجبار را در حجاب خود احساس میکنند متمایل به بیحجابی نیستند. بلکه تمایل به استفاده از لباس راحتتر، زیباتر و جذاب تر، بخشی از تمایلات این افراد محسوب میشود. هر چند برخی نیز تمایل خود را به عدم رعایت حجاب ابراز داشتهاند؛ از میان کسانی که پوشش خود را تابعی از اجبار میدانند ۴.۶ درصد بانوان اظهار داشتهاند پوششان متأثر از اجبار است و در صورت برداشته شدن اجبار، تمایل به بیحجابی دارند. ۱۰.۱ درصد دیگر متمایل به استفاده از گونههای دیگر حجاب با مشخصههای راحتی، رنگیتر بودن، زیبایی و جذاب بودن هستند. (جمعاً ۱۴.۷ درصد)
سهم حجاب از وقایع پاییز ۱۴۰۱
تأثیر وقایع پاییز ۱۴۰۱ در کاهش حجاب بانوان یکی دیگر از گزارههای تبیین کننده واقعیات در جامعه ایران است. در این باره ۱۱ درصد مردم خواسته اصلی معترضان را «آزادی حجاب» قلمداد میکنند و در کل ۱۰ درصد بانوان اظهار داشتهاند «میزان یا نوع حجابشان متأثر از وقایع اعتراضی سال گذشته کمتر شده است». این کاهش اعم از «برداشتن روسری و شال» (۵.۳ درصد)، «تبدیل چادر به مانتو» (۲.۵ درصد) و تبدیل «مانتوی بسته یا گشاد به مانتوی باز یا تنگ» (۱.۸ درصد) عنوان شده است. (جمعاً حدود ۱۰ درصد)
تفکیک واقعیت حجاب از احساس واقعیت
نقطه تمرکز جریان غربگرا در ایران بر بزرگنمایی «ناواقعیت احساسی» به جای «حقیقت میدانی حجاب» است
از مهمترین یافتههای پیمایشهای انجام شده، تفاوت معنادار بین «واقعیت» و «احساس واقعیت» در ارزیابی از مولفههای اجتماعی است. یعنی برخی مسائل، بیشتر از آنچه وجود دارند احساس میشوند. در حالی که غالب مردم (بیش از ۸۰ درصد) به حجاب اعتقاد داشته و به آن به عنوان یک الزام اجتماعی باور دارند اما اکثر مردم آنچه از باور جامعه درک و احساس میکنند به کلی متفاوت با این واقعیت است. در این باره ۶۸ درصد مردم اینگونه احساس میکنند که اکثر مردم با حجاب مخالف هستند.
تفاوت بین واقعیت و احساس واقعیت، خود را در قالب تلقی از میزان بیحجابان نیز نشان میدهد. در واقعیت ملّی ۶.۴ درصد بانوان به کشف حجاب روی آوردهاند اما در یک ارزیابی وقتی از مردم پرسیده میشود به نظر شما میزان بیحجابی چقدر است؟ پاسخ ها تا ۵ برابر واقعیت متفاوت است و ارزیابی از بیحجابی توسط پاسخگویان تا ۳۰ درصد برآورد میشود.
این مساله گویای اهمیت جنگ شناختی و غلبه ذهنیت بر عینت است و ناشی از بزرگنمایی و جعل واقعیت در رسانه تفسیر میشود و نقطه تمرکز جریان غربگرا در ایران بر بزرگنمایی این «ناواقعیت احساسی» به جای «حقیقت میدانی حجاب» و متعاقب آن مسالهزایی از حجاب و بحرانآفرینی پیرامون آن شکل گرفته است.