گروه جامعه ایرنا - کوله بارمان را با عشق و امید دیدار میبندیم؛ دستهایمان کوتاه است؛ میدانیم آنی که باید باشیم نیستیم؛ اقرار میکنیم کوتاهی کردهایم؛ میدانیم باید دل را آماده و مهیای رفتن کرد؛ دلهای غفلت زده خواب آلوده را هشیار کرد و قدم در مسیر عشق و مهربانی گذاشت.
میدانیم که باید دلها را با آب دیده از زنگار هوی و هوس شست و دست کشید از دنیا و تعلقاتی که پای و دلمان را در این کره خاکی بند کرده است؛ و قدم گذاشت در مسیر مهربانی؛ مسیری که تکرار مسیر جابر است و عطر زینب سلام الله علیها در آن یک قدم ما را به حق نزدیکتر میکند.
پا به پای قدمهای جابر؛ راه میپیماییم و در مسیر میرویم تا اندکی شبیه او شویم؛ او که مهربانی و عشق از مکتبش سرچشمه گرفته است؛ او که همه هستیاش را با عشق تقدیم کرد تا راه عاشقی را برایمان هموار کند و سرمشق دلدادگی شود.
در مسیر خلوص؛ انبوه عاشقان کولهبار نور را حمل میکنند و لبیک گویان میروند تا به وصال یار دست یابند و فریاد لبیک سر دهند و اعلام حضور کنند؛ حضوری عاشقانه که به همه غیبتها طعنه میزند؛ حضوری زیبا و دلربا؛ دور از همه و با همه؛ سودای رسیدن به معشوق را فریاد میزند.
در مسیر با تو نجوا میکنیم؛ مولانا! داشتههای دنیاییمان را در شهر و دیارمان به جا گذاشتهایم و سبک بار و فارغ از سِمت و سَمت و سویی که داریم، آمدهایم تا فریاد بزنیم عاشق هستیم و عشق به تو را با هیچ چیزی در این دنیای خاکی عوض نمیکنیم. ما را و حضورمان را بپذیر...
مولای ما! بلند بالای بی سر! آمدهایم؛ هرچند دیر اما میخواهیم یاریگر رقیهات باشیم و دلداری برای رباب؛ آمدهایم تا آب از حضورمان شرمنده شود و خیل عشاق همچون دریا به خروش و تلاطم درآید و به سوی تو رهسپار شود...
ای یکهسوار عشق! آمدهایم تا عاشق بمانیم و لبیک گویان اقرار کنیم که برای احیای دین خدا آنچه داشتهای را خالصانه تقدیم کردهای و بخواهیم به ما بیاموزی یاور دین خدا باشیم و با آزادگی حیات ناچیز دنیای خود را سپری کنیم.
مولانا! ای سرور آزادگان عالم! آمدهایم که همچون گذشتگانمان اعلام کنیم که خدای بزرگ را شاکریم که در پناه تو هستیم و این پناهندگی را با زبان الکن خود بر سر عالمیان فریاد زنیم و مفتخریم به در پناهت بودن ...
ای مولای ما! چون نخلهای سربریده و کوتاه قامت که قدمان به قامت بلند بالایتان نمیرسد؛ آمده ایم؛ دلهامان مملو از عشق و امید دیدار است؛ ای سرو به خون غلتیده! نبودیم یاریت کنیم اما آمدهایم تا بگوییم هستیم؛ حضورمان را با همه بیچیزیمان بپذیر و دست کوتاهمان را با دست کرمات بگیر و ما را برسان به حضرت عشق...
مسیر مهربانی را میپیماییم و ۱۴۵۲ گره عشق را به جان میخریم؛ جیرهمان را در مسیر از دستهای مهربانت دریافت میکنیم تا برسیم به صحن و سرایت؛ صحن و سرای دلداگیات؛ آنجا که قبلهگاه عاشقان و آزادگان است؛ آنجا که سر سرکشان فرود میآید و غم دلها به شادی بدل میشود و امید به پیروزی حق بر باطل جان میگیرد و دلها تازه میشود...