صبح آخرالزمانی ۱۳دی و خبر شهادت حاج قاسم سلیمانی، مبدا غمهایمان بود. بغض ممتدی که نه شکست و نه فروخورده شد.
اربعین امسال خیلی بیشتر از پارسال، قدم به قدم، جای او خالی و پر است. او همچون حاضری غایب، میان قدمهای عاشقان حسین(ع) جلوه میکند. تصویرش روی کولهپشتی زوار به چشم میآید. طرحهای مختلف از او و ابومهدی المهندس بر سر در موکبها قابل رویت است. یک جا پرچم ایران و عراق را با عکسهایشان به هم متصل کردهاند تا بگوید مقام وصل شهیدان، مرزها را کمرنگ میکند. جای دیگر همچون علمداری که پرچم عزت اسلام را به دست گرفته حاضرند، بر سر در موکبی در طویریج این ۲رفیق همچون سقایی که به دل علقمه زده و میان کودکان بازگشته مشغول سیراب کردن کودکانند. گویی چرخ به تاخیر افتاده تاریخ این یاران معاصر حسین(ع) را به روضههای ما متصل کرده است.
سال گذشته نخستین اربعینی بود که ایرانیان بعد از هجران او حاضر شده بودند. بغض از جای خالیاش عیان بود. زائران ایرانی هرکدام به طریقی کوشش میکردند نشانی از او را بر سیل نشانههای اربعین بنشانند. امسال اما عراقیها با اهتمام بیشتری سیمای آشنای او را در مسیر شهری که آرمان و آمالش بود نصب کردهاند. گویی سردار، هیچ اربعینی را همچون امسال موکب به موکب و قدم به قدم حضور نداشته است.
فرصت کمنظیر همگرایی شیعیان و محبان اهل بیت(ع) در اربعین را میشود با پررنگ شدن نام و یاد سردار در حدفاصل پارسال و امسال پیدا کرد. فرهنگ جبهه مقاومت اسلامی، اصیلترین میراث عاشورایی امام شهیدمان است که در سایهسار این حماسه بیبدیل سال به سال جوانه جدیدی میزند. نوجوانان و جوانان عراقی که این روزها زندگی خود را وقف خدمت به زوار حسین بن علی(ع) کردهاند با افتخار تمثال سلیمانی عزیز را بر شانههای خود حمل میکنند و چه زیبا گفتند که شیعه به «ثار» زنده است و هرچه تقویمها قدیمیتر شوند، خون شهید جوشندهتر میشود.