همه آمده بودند. ایرانی، لبنانی، سوری، کویتی، اماراتی، عربستانی، پاکستانی، افغانستانی، ترکیه ای، اندونزیایی، مالزیایی، قطری، بحرینی، یمنی و اروپایی و... یک دنیا جمعیت، از مرزهای عراق وارد شده بودند و به همراه عراقی ها از نجف و بغداد به سمت کربلای معلی می رفتند. وجه مشترک همه آن ها عشق به سالار و سرور شهیدان بود. همه حسینی بودند.
ده ها کیلومتر طول مسیرها بود. همه مسیر، پر از زن و مرد و کوچک و بزرگ. همه سوز داشتند. همه با شور و شعور آمده بودند. همه پیاده و برخی اندک با ویلچر. جمعیت امسال از پارسال بیشتر بود. هر سال جمعیت بیشتر می شود. هزاران موکب از مهمانان حسینی پذیرایی می کردند. همه چیز بود؛ از خوردنی و نوشیدنی؛ نان و ساندویچ و کباب و خورشت و انواع و اقسام شربت و نوشابه و آب و شکلات و بیسکویت و شیرینی و بستنی. همه سیر و سیراب می شدند. هیچ کس در آن گرمای شدید، تشنه نبود.
جالب این است که در این ازدحام جمعیت و شلوغی و با این همه زائر، همه برای خواب و استراحت جا داشتند. تقریبا همه جا خنک بود. کولرها روشن بودند؛ گر چه کسی از گرما نمی نالید. همه موکب داران برای تقدیم خوردنی های رایگان، التماس می کردند. خیلی ها مشغول خوردن و نوشیدن بودند و ظروف استفاده شده را در پاکت ها و سطل های مخصوص زباله می ریختند. برخی آشغال ها هم روی زمین ریخته می شد ولی نسبت کلی آن کم بود. باوجود این همه زباله، آن هم در هوای گرم، من فقط از نجف تا کربلا یک مگس دیدم. یک پشه دیده نمی شد. سگ و گربه ای هم در مسیر زوار ندیدم.
اربعین؛ ظرف حضور و پذیرایی از زائرانی است که همه اذعان داشتند، خستگی بی معناست. همه آنچه مرور کردید، واقعیت روی صحنه بود. همه آن، شبیه یک معجزه است. معنویت در طول مسیر مشهود بود. همه به هدف نگاه می کردند. خود و هوای نفسی نبود. همه می خواستند به کربلا برسند، تا به مولایشان سلام کنند و جواب بگیرند. کربلا برای آنان قطعه ای از بهشت بود و آنان به سمت بهشت در حرکت بودند. چه اجتماع زیبا و چه وحدت و تفاهمی! چه شور و شعور و عشقی! چه علاقه ای و چه سوز و چه اشک و ناله ای!
همه برای سالار شهیدان می سوخنتند. همه به استقبال قافله سالار و کوه صبر می رفتند. همه به خدا فکر می کردند. کسی به فکر راحتی و ثروت و مال و قدرت و ریاست و دنیاگرایی نبود. همه می خواستند به هم کمک کنند. میدان گذشت و ایثار بود. رئیس و مرئوس، فقیر و ثروتمند، همه با هم و در کنار هم و همه خاکی بودند. معنا و لذت زندگی را می شد دید. حیات؛ معنای نوی یافته بود. راستی، این زیبایی را در کجای دنیا می توان دید؟! خدا را شکر که حسینی هستیم. این عشق را با هیچ چیز نمی توان معاوضه کرد. سعی کنیم در طول سال حسینی بمانیم و با لطف رب الارباب، حسینی بمیریم؛ مثل همه شهدای جنگ هشت ساله و مدافع حرم. حاج قاسم الگوی خوبی برای همه ماست.
حسینی ماندن با عمل به سیره سالار شهیدان ممکن است. باید مثل امام عاشورا فکر کنیم، در مقابل یزیدیان زمان و دنیای استکبار و صهیونیسم جهانی موضع داشته باشیم و همه دارایی خود را برای احیای راه الهی و اسلام ناب به میدان بیاوریم و در نهایت تقدیم رب الارباب کنیم.