وندی شلیت که آمریکایی است و دکترای فلسفه دارد، در تعاملش با دستاوردهای مدرنیته میگوید: وقتی اجازه دادیم هر کاری آزاد باشد، آزار جنسی، مزاحمتها و تجاوزهای به عنف هم افزایش مییابد. جامعهای که علیه شرم و حیا اعلام جنگ کرده، دشمن زنان است.
او از قول جرلین گری میگوید «آنچه زمانی باعث برانگیخته شدن احساساتی از قبیل شرمندگی، خشونت، اضطراب و تحریک شهوانی میشد، اکنون کاملاً عادی به نظر می رسد.» وندی شلیت با اشاره به امنیت خیابانی زنان در گذشته، میگوید: «محترم شمردن عفت به زنان نیرو میبخشد... عفت، گوهری است که ارزش محافظت دارد».
سوزان فالودی متولد ۱۹۵۹ در نیویورک و فارغالتحصیل از دانشگاه هاروارد این گونه میگوید: زنان ناراحتاند؛ دقیقاً به این علت که آزادند. زنان به خاطر آزادساختن خود، در بند کشیده شدند؛ به عبارتی حلقه طلایی استقلال را به دست آوردند اما به قیمت از دست دادن حلقه اصلی و کنترل زنانگی خود و حق انتخاب را تنها به قیمت نابودی آن از دست دادهاند.»
او نیز میگوید «در پشت این شادی و بزرگداشت پیروزی (آزادی زنان)؛ پیام دیگری خودنمایی می کند. این پیام به زنان میگوید اکنون شما آزاد و برابر هستید ولی هیچوقت بدبختتر از این نبودهاید.» او در ارائه راهکار برای زنان در عصر کنونی میگوید «دلیل روی آوردن بسیاری از افراد به مذهب، یافتن زندگی جدید است که از بیرحمی فرهنگ آنان فراتر رود» او سپس به پوشش عفیفانه در کشورهای اسلامی اشاره میکند و بر این باور است که در آمریکا نیز بازگشت به پوششهای عفیفانه انقلابی در حال شکلگیری است.
جرج گیلدر، نویسنده کتاب آوارگان برهنه می نویسد: مردان مجرد بیش از همه از انقلاب جنسی صدمه دیدهاند... مردان مجرد تدریجاً به افراد خطرناک تبدیل میشوند. پسران مجرد بیش از افراد متأهل، به اعتیاد، الکل، قمار و قتل روی میآورند.
گلیدر هشدار میدهد که فقط یک حلقه ازدواج قادر است وحشیها را آرام کند. در غیر این صورت، آنها به تجاوز و غارت روی میآورند و همه جا را به فساد و تباهی میکشانند. یک مرد متأهل از این که حامی خانوادهاش است، احساس خوبی دارد اما وقتی این نقش از او گرفته میشود، احساس میکند از میان رفته است.
آلن بلوم میگوید «فمینیسم بر خانواده پیروز شده، حجب و حیا را از میان برداشته و زنان را قادر ساخته تا فرزندان را با دستورالعمل خود بی پدر بزرگ کنند.» حقیقت تلخی که در پشت این اظهارات نهفته این است که انسان غربی در عصر ارتباطات، باوجود تحولات فراوان و خیره کننده در عرصه ابزار، اما دچار حیرت و سرگردانی است و علیه تمامیت شخصیت و هویت انسانی خود قیام کرده است که حاصل آن آسیبهایی همچون اختلال، انحراف، نفاق، ناامنی و اضطراب است و راه خروج آنان تنها و تنها توجه به نیاز طبیعی، فطرت و پاکدامنی و عفاف است. لذا خود آنان نیز به این راهکار اعتراف کردند.
آلکسیس کارل، فیزیولوژیست معروف فرانسه در چند دهه قبل، در نگاهی نقادانه به چالشهای پیش روی جوامع غربی در رعایت نکردن حقوق انسانی این گونه میگوید: بنای معظم و خیرکننده تمدن جدید، به وضع اسفناکی درآمده است؛ چون بدون توجه به سرشت و طبیعت و احتیاجات حقیقی انسان، بالا رفته است.
ویلیام گاردنر، نویسنده کانادایی، در ریشهیابی معضلات جامعه خود میگوید: باور تأسف باری است که بعضی معتقدند فقط خِرد یا فکر منطقی میتواند ما را به حقیقت جهان رهنمون شود. حکمت، فطرت، احساس، شهود، سنت، رسوم و ارزشها فقط اندکی از چیزهای ناخوشایندی است که خردگرایان تصمیم گرفتند از آن چشم بپوشند. آنها با این تصور باطل که در یک دوره حیات میتوانند مسائل و موضوعات بغرنج زندگی را فقط به کمک قوه تعقل حل کنند، تصمیم گرفتند ذخایر حکمت و تجربه را که طی قرنها به دست آمده، نفی کنند اما هنگامی که راههای دیگر شناخت را کم ارزش کنیم یا مورد غفلت قرار دهیم و خرد را به منصب خدایی بنشانیم، معلوم است که دنبال دردسر میگردیم.