به گزارش خبرنگار ایرنا، امیر عارف از حضور سردار سلیمانی در مراسم غبارروبی روضهمنوره خاطرهای را بیان می کند که: «در یکی از روزهای دهه کرامت سال ۱۳۹۷، قرار بود شستشوی حرم در روز کشیک ما انجام شود؛ طبق روال همیشگی مشغول آماده کردن فضا بودیم که دیدم سردار هم خیلی ساده و بیآلایش وارد شد. ما همدیگر را از قبل می شناختیم به همین دلیل به محض چشم در چشم شدن، به من اشاره کرد که چیزی نگویم و به حضورش واکنشی نشان ندهم، من هم اطاعت کردم؛ لوازم شست و شو را به او دادم و سردار هم شروع کرد به تمیز کردن روضه منوره. من هم شروع کردم به خواندن این ابیات: «ای صفای قلب زارم هر چه دارم از تو دارم / تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم»، که ناگهان متوجه شدم حال سردار سلیمانی منقلب شد، سرش را روی ضریح گذاشت و شروع به گریه کرد.
یکبار دیگر این شعر را در مراسم اعطای حکم خادمی حاج قاسم و به سفارش خود ایشان خواندم و دیدم که حاجی با شنیدن این شعر حس و حال عجیبی دارد حتی یادم هست به من گفته بود که اگر توفیق شهادت نصیبش شد، وقتی که تابوت او را برای طواف به حرم رضوی آوردند این شعر برایش بخوانم.
روزی که پیکر پاک حاج قاسم وارد روضهمنوره شد یکدفعه این خواسته شهید را به یاد آوردم و حال خودم هم منقلب شد وقتی هم که شروع به خواندن کردم، حس و حال عجیبی در حرم ایجاد شد و صدای هق هق و گریه همه بلند شد.
حاج قاسم بارها به من گفته بود که باید تذکره شهادتش توسط امام رضا (ع) امضا شود و از من و دیگر خادمان خواسته بود در زیارت امام رضا (ع) برای شهادت وی در راه حق و حقیقت دعا کنیم، بالاخره هم دعای او مستجاب شد.
نگین انگشتر حاج قاسم از شیشه حرم بود
سردار سلیمانی همواره به ائمه اطهار بخصوص امام رضا (ع) ارادت خاصی داشت و دلدادگیش نسبت به ثامنالحجج (ع) او را ملبس به لباس فرم خادمی آستان مقدس رضوی کرده بود.
او انگشتر سبز رنگی در دست داشت و یک بار خودش قصهاش را برای همه تعریف کرد: «یک وقت با خودتان نگویید که حاج قاسم انگشتر زمرد در دستش دارد، نه نگین این انگشتر، شیشههای کریستالهای شکسته شده حرم مطهر امام رضاست، که در انفجار تروریستی که همزمان با روز عاشورای حسینی در خرداد سال ۱۳۷۳ باقیمانده بود.» حاج قاسم همیشه نشانی از آن حمله تروریستی را همراه خود داشت تا خونخواه شهیدان و تروریست ها باشد.
سردار قرار بود به حرم برود اما پیکرش را به آنجا بردند
سردار محمدرضا حسنی سعدی که اینک مدیر گلزار شهدای کرمان است، از همرزمان قدیمی حاج قاسم سلیمانی است که جبهه و خدمت پس از جنگ را در کنار حاجقاسم تجربه کرده است و خاطرات نابی از این دوران دارد.
به گفته او سردار در آخرین هفته حیاتش به آقای رزمحسینی، استاندار وقت خراسان رضوی، گفته بودند سهشنبه هفته آینده برای زیارت آقا امام رضا(ع) به مشهد میآیم تا همه خستگیها را رفع کنم، و درست در همان روز پیکر مطهر شهید بزرگوار را برای تشییع به مشهد آوردند.
در دفاع مقدس هم زمانی که فشار زیاد کار و جنگ روی دوش سردار بود، به واحد مخابرات میرفتند که در آنجا شهید علی ماهانی مشغول به کار بود. به او میگفت که روضه حضرت زهرا (س) را برای من بخوان. شهید ماهانی روضه میخواند و او گریه میکردند. پس از اتمام روضه، میایستادند و میگفت خستگی کار از تنم بیرون رفت. در واقع، نیروی محرکه ۴۱ سال جهاد حاجقاسم عشق و توسلش به اهل بیت(ع) بود.
حاجقاسم یک تسبیح داشت. یک نفر از وی درخواست کرد که تسبیحش را به او بدهند. سردار در پاسخ گفته بودند یک سرباز هیچوقت اسلحهاش را به کسی نمیدهد.
وی به دلیل مأموریت خاص خود، پیوسته نذورات و صدقه می داد. بعد از خواندن نماز صبح، سوره یاسین را تلاوت میکردند و مداومت زیادی در قرائت زیارت عاشورا داشت. حتی گفته شده از کتابهایی که از وی به جا مانده کتابی از اشعار مداحی اهل بیت(ع) بوده است.
شهید سلیمانی خستگی اش را با زیارت از بین می برد
در مقطعی، شهید سلیمانی عدهای از بچههای دفاع مقدس را در یکی از رواقهای حرم رضوی دعوت کرده بودند. آنجا مشغول صحبت با آنان بود اما فضای معنوی حرم رضوی چنان بود که گریه امانش نداد و نتوانست به صحبتهای خود ادامه دهد.
مداوم همراه با پدر و خانواده خود برای زیارت آقا علی بن موسی الرضا(ع) به مشهد مشرف میشد و خستگیهای خود را با زیارت امام مهربانیها از بین میبردند.