به گزارش ایرنا، روزهای پایانی ماه صفر، روزهای حزن و اندوه مسلمانانی است که در سوگ رسول نور و رحمت و دو سلاله پاکش رخت عزا بر تن دارند و حول محور عترت نبی مکرم اسلام(ص) بر ریسمان الهی وحدت چنگ می زنند.
در آخرین روز صفر، کردستان هم مانند دیگر مناطق کشور حال و هوای مشهد می گیرد، اهل سنت این دیار، بارها و بارها به زیارت آقایی رفته اند که نامش را برای پسرانشان انتخاب می کنند و آنهایی که تا مشهد توان ندارند، رو به درگاه و حرم خواهرش در سنندج می آورند.
از میدان انقلاب سنندج، به سمت چهارباغ که میروی سمت چپ پس از عبور از کوچههای باریکی که هر ۲ سمت آن را مغازههای پارچه فروشی احاطه کرده به یک در چوبی بزرگ و قدیمی میرسی که چند پلهای پایینتر از سطح خیابان است، بر سردر آن نوشته شده مرقد مطهر امامزاده هاجر خاتون (ع).
بقعه متبرکهای که جواهری از نسل پیامبر (ص) را در خود دارد ، دختر امام موسی کاظم (ع) و خواهر خورشید هشتم است.
اینجا مامن و ماوای همه دلشکستگانی است که هرگاه دلشان از دنیا میگیرد، به آن پناه میآورند و با خواهر امام رئوف درد دل میکنند.
امامزاده هاجر خاتون(س) از فرزندان امام موسی کاظم(ع) و خواهر حضرت علی بن موسی الرضا(ع) است که در نیمه راه سفر خود از مدینه به خراسان از دنیا رفت و به دیدار برادر نرسید و مردم کردستان که در عشق به خاندان نبوت شهره هستند، بارگاه خواهر امام غریب را از هرکسی در دنیا به خود، آشناتر میدانند.
مسجد و زیارتگاه هاجره خاتون یکی از مهمترین مکانهای مذهبی شهر سنندج محسوب میشود که توسط «عارف حاج شیخ شکرالله» مشهور به «شهباز سنهدژ» بازسازی و توسعه یافت و موقوفات زیادی را برای این مجموعه در نظر گرفت و حالا محل نذر و نیاز مردمی است که حاجت گرفته و یا در طلب حاجت هستند و برای همین اولیای الهی را مقرب تر دانسته و آنها را بین خدا و خود واسطه قرار می دهند.
حلیمه خانم از آنهایی است که هر سال در آخرین روز ماه صفر، نذری خود را به هاجرخاتون میآورد و بین زائران توزیع میکند.
شله زرد پای ثابت نذریهایش است، نام پسرش رضا است و هر ۲ سال یک بار به زیارت امام هشتم میرود و امام رضا(ع) را امام عزیز همه مسلمانان میداند و عقیده دارد هیچکس از درگاه این خاندان دست خالی برنمیگردد.
امثال حلیمه خانم در کردستان زیاد است و می دانند اگر درب زیارت حضوری بسته باشد، درهای معنوی آسمان همیشه به رویشان باز است.
آخرین سفر
صبحها قبل از اذان خودم را به صحن و سرای رضوی میرساندم تا صدای نقاره را بشنوم ، هیچ چیز در دنیا بهتر از این نوا نمیتواند دلهای آشفته را آرام کند.
طی مسافت طولانی از غرب ایران تا شرق، شاید خستهکننده به نظر بیاید اما همینکه چشمت به گنبد و گلدسته می افتد، رنج همه خستگی سفر از یادت می رود و دلت با ذکر «یا رضا» میلرزد، رو به سوی ساحت قدسی طوس میکنی و میایستی و دست بر سینه خم میشوی و کلامت را به ذکر زیبای «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا(ع)» مزین میکنی.
از آخرین سفرم فقط ۲ ماه میگذرد ولی به اندازه هزاران ماه دلتنگی بر دلم چنگ می اندازد، روزهایی که بهشت مشهد برایم در مسیر هتل تا حرم خلاصه میشد، بر خلاف همه مسافرتهایی که دوست دارم همه نقاط شهری را که رفتهام بگردم، در مشهد تنها جایی که میروم حرم است انگار هیچوقت از بودن زیر سایه خورشید هشتم سیر نمیشوم.
بابالجواد(ع) حرم حال و هوای دیگری دارد از آنجا که وارد حرم میشوی میدانی وقتی امام رئوف را به جان جگر گوشهاش قسم بدهی، دیگر کار تمام است و دست خالی بر نمیگردی، برای همین هم بابالجواد شلوغترین ورودی حرم است.
صبح آخرین روز صفر است و از مناره مسجد محل دارند زیارت امام رضا (ع) را پخش میکنند:
اللهّمَ صَلّ عَلی عَلی بنْ موسَی الرّضا المرتَضی الامامِ التّقی النّقی و حُجّتکَ عَلی مَنْ فَوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثری الصّدّیق الشَّهید صَلَوةَ کثیرَةً تامَةً زاکیَةً مُتَواصِلةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَه کافْضَل ما صَلّیَتَ عَلی اَحَدٍ مِنْ اوْلیائِکَ.
ای هشتمین خورشید تا عمر داریم سایهتان بر سر ماست، سایهات مستدام ....
حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسلام (۱۴۸ - ۲۰۳ ه.ق) فرزند امام کاظم (علیه السلام)، هشتمین امام شیعیان است؛ مدت امامت ایشان ۲۰ سال و همزمان با خلافت هارون الرشید، امین و مأمون عباسی بود.
آن حضرت در سال ۲۰۰ هجری به اصرار و اجبار مأمون از مدینه راهی شهر «مرو» در خراسان محل خلافت این خلیفه عباسی شدند.
مأمون حضرت رضا را مجبور به پذیرش عنوان ولایتعهدی کرد و سرانجام در سال ۲۰۳ هجری ایشان را با زهر مسموم کرد و به شهادت رساند.