تهران- ایرنا- به نظر می‌رسد سامان سالور به مرور و پس از «سیزده ۵۹»، به سمت سینمایی گام برداشته که هم مضامین اجتماعی قوی دارد، هم بازیگر حرفه‌ای و هم قابلیت جذب مخاطب. «سه کام حبس»، تازه‌ترین فیلم او، تا امروز بهترین فیلم کارنامه فیلمسازی است که با ساخته‌های نخستینش بیشتر متمایل به سینمای جشنواره‌پسند بود.

فیلم سه کام حبس، غافلگیری‌های بسیاری دارد و این امتیازی است که نباید دست کم گرفت. به ویژه در سینمایی که فیلم‌ها و روایت‌ها و بازیگرانش بسیار تکراری شده‌اند.

زندگی نسیم (پریناز ایزدیار) پس از تصادف شوهرش مجتبی (محسن تنابنده) مدام دچار بحران می‌شود. بحران‌ها آنها را تا مرز ویرانی می‌برد. در نهایت اما اقدام پلیس جوان فیلم در بازگرداندن حلقه‌ها، هم تمهیدی برای نمایش فیلم (با توجه به فضای آن) و تطهیر پلیس است، هم نقطه انتها بر تلخی بی‌پایانی که زندگی نسیم و کل فیلم را فرا گرفته است.

آنچه سه کام حبس را به فیلمی تاثیرگذار تبدیل می‌کند، روندی است که در خلق شخصیت‌ها و مناسبات واقعی و جزییات دارد. جسارت فیلمساز در نمایش رنج، زشتی و کژی‌های فردی و اجتماعی، به نفع جذب مخاطب کمرنگ نمی‌شود و فضایی واقعی را بر فیلم حاکم می‌کند.

اغلب آدم‌های قصه، درگیر مشکلاتند. آنچنان که نسیم را هم گرفتار می‌کنند و چون سیلاب، او را همراه خود می‌برند. پنهان‌کاری و پیامدهایش، یکی از مهمترین مضامین فیلم است. سیگار کشیدن نسیم در خلوت، گرفتگی چاه و اعتیاد مجتبی به شیشه و فوران فاضلاب در سراسر خانه، اشاره‌های درست فیلمساز به وضعیتی است که انتخاب‌ها و رویکردهای هر یک از ما می‌تواند منجر به آن شود. در چرخه آدم‌های فیلم، خانم سماوات (متین ستوده) و پیرزن (مریم بوبانی) که پاک و شریف و متعهدند، از گرفتاری مصون نیستند.

در کنار انتخاب درست و حضور خوب ایزدیار و تنابنده در نقش‌های اصلی نقش خوب نوشته شده پرستار با بازی سمیرا حسن‌پور هم در یاد می‌ماند. فیلمساز به اغلب شخصیت‌هایش فرصت دفاع می‌دهد. مجتبی می‌گوید برای حل مشکلاتش به فروش مواد روی آورده، پرستار سرطان دارد، پسر پیرزن بیمار و معتاد است و نسیم برای نجات خانواده کوچکش باید مواد بفروشد. این گونه است که فضای تاریک و تلخ فیلم باورپذیر و علت رفتار شخصیت‌ها منطقی می‌شود.

فیلم سامان سالور از معدود فیلم‌هایی است که به مسئله اعتیاد نگاهی متفاوت دارد و از این منظر، قابل توجه است.

سه کام حبس، در دل سیاهی تمام می‌شود. سرباز رفته و نسیم، حلقه‌ها را پس گرفته. سخت است بتوان فکر کرد زندگی به قبل از بیماری مجتبی برمی‌گردد؛ اما فردا، روز دیگری‌ست...